أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي.
فرمودهاند: اگر کسی در سعی، عمداً شوطی را اضافه کند، آن سعی باطل است و باید دوباره سعی را به جا آورد، اما اگر سهواً باشد، سعی باطل نیست و باید آن شوط اضافه را رها کند. مسأله در هر دو صورت بین قدماء و متأخرین مشهور است، الان هم در مناسکها همینطور که مرحوم محقق فرمودهاند، مشی کردهاند.
در مسأله، راجع به آنجا که عمداً 8 شوط یا بالا بهجا بیاورد، سعی باطل است، روایاتی داریم. اما در صورت سهو، دو قسم روایت داریم: یک روایت فرمود: اگر سهواً یک شوط اضافه کرد، آن را رها کند و سعی او صحیح است. اما یک روایت داریم که 6 شوط اضافه کند، تا 14 شوط شود و درحقیقت دو سعی شود.
مرحوم صاحب جواهر فرمودند: قاعده اقتضا میکند تخییر را. مثل اینکه دو روایت را با هم متعارض دیدهاند و گفتهاند مخیّر است بین اینکه رها کند، یا 6 شوط دیگر اضافه کند. الان هم بزرگان همین تخییر را فرمودهاند.
اشکال مسأله که صاحب جواهر هم متوجه شدهاند و ما را متوجه کردهاند، این است که اگر بخواهد 6 شوط اضافه کند، خواه ناخواه اینگونه میشود که یکی از صفا شروع میشود و یکی از مروه شروع میشود و ما در باب سعی گفتیم: باید ابتدا از صفا و انتها به مروه باشد. مرحوم صاحب جواهر ملتزم میشوند و میگویند: طوری نیست، تعبد است و همینطور که گفتهاند 6 شوط اضافه کن، شروع از مروه هم اشکال ندارد.
اشکال مهمی که در مسأله پیدا میشود، ایناست که علاوه بر اینکه سعی را از مروه شروع کرده و سعی نیست، اصلاً ما سعی استحبابی نداریم. دیروز گفتم طواف استحبابی فراوان است، اما سعی استحبابی نداریم. کسی بخواهد بعد از سعی دوباره به عنوان استحباب سعی بین صفا و مروه بهجا بیاورد، وجهی ندارد؛ قِران بین طوافین داشتیم و بحث مفصلی بود، اما قران بین سعیین معنا ندارد.
اشکال مهمتر از این دو، ایناست که وقتی دو روایت با هم متعارض است، باید ببینیم ترجیحی در کار است یا نه. اگر ترجیح در کار نباشد، فاذاً فتخیر است و اما اگر ترجیح در کار باشد، باید مترجّح را گرفت. مقبوله عمر بن حنظله سوال میکند که دو روایت با هم متعارض است، چه کنیم؟ میفرمایند: «خُذْ بِمَا اشتَهَرَ بَینَ أَصحَابِکَ وَ دَعِ الشَّاذَ النَّادِرَ فَاِنَّ المُجْمَعُ عَلَیْهِ لَارَیْبَ فِیهِ».[1] مانحن فیه نیز همینطور است و روایاتی که میگوید رها کن، بیشتر است، قول مشهور هم است و شهرت فتوایی و شهرت روایی هر دو روی آن است. وقتی آن روایات مترجّح باشد، روایاتی که میگوید 6 شوط اضافه کن، «وَ دَعِ الشَّاذَ النَّادِرَ فَاِنَّ المُجْمَعُ عَلَیْهِ لَارَیْبَ فِیهِ» است.
نمیدانیم چرا صاحب جواهر به این حرف من اهمیت نداده است. ایشان دو روایت را نقل میکنند و میفرمایند یک روایت دلالت میکند که رها کن و یک روایت دلالت میکند که 6 شوط اضافه کن، بنابراین دو روایت با هم متعارض است، پس تخییر است. مخیّری که رها کنی، یا 6 شوط اضافه کنی.
به صاحب جواهر میگوییم: دو روایت را میتوانیم جمع کنیم، به شرط اینکه مرجّح نباشد و در مسأله ما، هم شهرت روایی و هم شهرت فتوایی است و از جهاتی باید آنکه میگوید 6 شوط اضافه کن، را رها کنیم. اگر نگوییم معرض عنها عندالاصحاب است، لاأقل تا این اندازه میشود که شروع از مروه نمیشود و این سعی نیست. بعد هم ما یک سعی واجب داریم و اصلاً سعی مستحب نداریم. لذا مسلّم پیش همه و من جمله صاحب جواهر میفرمایند تعدد طواف جایز است، اما در سعی اینطور نیست و سعی استحبابی نداریم. لذا نمیتوان گفت هر دو واجب است، یا یکی واجب و یکی مستحب است. اما صاحب جواهر ملتزم میشوند. من خیال نمیکنم صاحب جواهر از نظر فتوا به این حرفها ملتزم شوند بلکه بحث طلبگی است.
علی کل حالٍ اگر بخواهیم مسأله بگوییم و بحث طلبگی کنیم، باید اینطور بحث کرد که اگر کسی در سعی عمداً یک شوط اضافه کند، سعی او باطل است. حتی اگر طواف نساء هم به جا آورده باشد یا اگر عمره باشد و تقصیر کرده باشد، مثل طواف باید این سعی را انجام دهد و اگر توانست خودش و اگر نتوانست نایب بگیرد.
صورت جهل را هم متعرض نشدهاند و همان بحثهای قبل است که آیا صورت جهل به عمد ملحق است و یا به سهو ملحق است. که ما دیروز میگفتیم طبق قاعده کلی در باب حج، ملحق به سهو است و ما در همه جا میگوییم: جاهل مقصر، معذور است. البته کتک میخورد، برای اینکه تحصیل علم نکرده و جاهل مقصر است، اما عملش درست است و روی اینکه «هل لاتعلمت» کتک میخورد. این را در همه جا میگوییم، هم در احکام وضعیه و هم در احکام تکلیفیه میگوییم. مانحن فیه نیز مثل طواف است و دیروز میگفتم: یک اشکالی است و آن این است که مثل اینکه صاحب جواهر صورت جهل را در باب طواف به ساهی ملحق کرده و در اینجا به عامد ملحق کردهاند و ما وجهی برای آن نمیبینیم.
حال مسأله امروز در باب سهو است که اگر کسی سهواً یک شوط اضافه کرد، روایات صحیح السند و ظاهرالدلاله داریم که این یک شوط را رها کن. در باب طواف میگفتند اگر یکی اضافه کرد، باطل است الاّ اینکه در وسط طواف بفهمد. اما در باب سعی روایت میگوید صحیح است. یک روایت دارد که همین یک شوط هم صحیح است و 6 شوط دیگر اضافه کن تا دو تا سعی شود. آیا میتوان این حرف را گفت یا نه؟
صحیحه عبدالله بن محمد: «عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: الطَّوَافُ الْمَفْرُوضُ إِذَا زِدْتَ عَلَيْهِ مِثْلُ الصَّلَاةِ فَإِذَا زِدْتَ عَلَيْهَا فَعَلَيْكَ الْإِعَادَةُ وَ كَذَا السَّعْيُ.»[2]
روایت به خوبی دلالت دارد که اگر یکی اضافه کرد، باطل است. روایاتی هم داشتیم که اگر در وسط طواف هشتم متوجه شد، میتواند رها کند و صحیح است. آیا میتوان در اینجا آورد یا نه؟ چون مثال زده « الطَّوَافُ الْمَفْرُوضُ إِذَا زِدْتَ عَلَيْهِ مِثْلُ الصَّلَاةِ » کسی بگوید طواف و سعی مثل هم است و اگر در وسط فهمید، رها کند و طوری نیست و اما اگر یک سعی اضافه کرد، باید اعاده کند. این اصل مسأله است که اختلافی هم نیست و پیش اصحاب مسلّم است.
و اما در صورت سهو، مرحوم محقق میفرمایند: «ولایبطل بالزیادة سهواً».[3] این عبارت یکی، یا دو تا و یا سه تا را هم میگیرد. اگر کسی سهواً در سعی زیاد کرد، میفرمایند سعی باطل نیست.
مرحوم صاحب جواهر همینجا میفرمایند: «بلاخلاف بل الاجماع بقسمیه علیه». اول میفرمایند: بلاخلاف، بعد ادعا میکنند که در مسأله اجماع است و من اجماع را تحصیل کردهام، اجماع منقول هم است و دیگران هم اجماع را نقل کردهاند.[4] برای این اجماع و حرف محقق روایاتی داریم.
صحيحة ابن حجاج: « عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي رَجُلٍ سَعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ ثَمَانِيَةَ أَشْوَاطٍ مَا عَلَيْهِ فَقَالَ إِنْ كَانَ خَطَأً اطَّرَحَ وَاحِداً وَ اعْتَدَّ بِسَبْعَةٍ ».[5]
فرمودند اگر سهواً باشد طوری نیست و دیروز ما گفتیم این خطا جهل را نیز میگیرد. برای اینکه خطا اعم است از اینکه جهلاً باشد یا بداند ولی فراموشی باشد. این روایت و امثال این روایتها به خوبی دلالت دارد که اگر سهواً یکی اضافه کرد، سعی فاسد نیست و سعی را به جا آورده و آن اضافه را رها کند.
صحيحه محمد بن مسلم: «عَنْ أَحَدِهِمَا عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِذَا طَافَ الرَّجُلُ بِالْبَيْتِ ثَمَانِيَةَ أَشْوَاطٍ الْفَرِيضَةَ فَاسْتَيْقَنَ ثَمَانِيَةً أَضَافَ إِلَيْهَا سِتّاً وَ كَذَلِكَ إِذَا اسْتَيْقَنَ أَنَّهُ سَعَى ثَمَانِيَةً أَضَافَ إِلَيْهَا سِتّاً.»[6]
دلالتش خوب است و راجع به قران بین طوافین و من جمله راجع به سعی است. اگر کسی خطأً و سهواً یک سعی اضافه کرد، این شخص 6 شوط دیگر اضافه کند تا 14 شوط شود.
مرحوم صاحب جواهر میفرمایند: با تخییر بین روایات جمع میکنیم، آن روایت میگوید شوط اضافی را رها کن، این روایت میگوید 6 شوط اضافه کن؛ پس مخیّری هستی، میخواهی آن یکی را رها کن و یا 6 تا اضافه کن تا 14 شوط شود.
مرحوم صاحب جواهر به خودشان اشکال میکنند و میگویند: اگر اضافه کنم، یکی از سعیها از مروه شروع میشود، درحالی که باید از صفا شروع کنیم. کسی که 8 طواف کرده به مروه میرسد و اگر 6 شوط اضافه کند، از مروه شروع میشود و به صفا ختم میشود. میفرمایند: این طوری نیست و چون روایت داریم، مانعی ندارد.
اول اینکه حرف صاحب جواهر خوب است، اما به شرط اینکه مرجّحی در کار نباشد و اما اگر وقتی دو روایت متعارض شد، مرجّحی در کار باشد، باید مترجّح را گرفت و در مسأله ما ترجیح زیاد است. به خاطر روایتی که میگوید رها کن، لازم نیست آن روایاتی که میگوید حتماً باید از صفا شروع شود و به مروه ختم شود را تخصیص دهیم و اگر بخواهیم روایت 6 شوط اضافه را بگیریم، باید تخصیص دهیم و بگوییم الاّ اینجا و این خلاف قاعده است.
دوم اینکه از مروه شروع کردن و به صفا ختم کردن، خلاف قاعده است.
سوم اینکه روایت 10 از باب تقیه است؛ برای اینکه معمولاً وقتی روایت را به امیرالمؤمنین و یا پدرشان عليهما السلام نسبت دهند، بوی تقیه میدهد و معلوم میشود که تقیه در کار بوده است. از همه اینها که بگذریم، دو روایت با هم تعارض کرده و اگر ترجیحی نباشد، تخییری است که صاحب جواهر میفرمایند و اما اگر ترجیح باشد، ترجیحی است که از امام# است و باید آن مرجّح را گرفت. ما بیش از سه ترجیح نداریم، یکی موافق شهرت و یکی موافق کتاب و یکی هم مخالف با عامه. آنچه در روایات ما است، همین سه مورد است و بیشتر از این را باید خودمان درست کنیم و بگوییم: از روایات میفهمیم که هر مرجّحی. حال اگر کسی تعدّی کند که ما در باب تعادل و تراجیح تعدّی میکنیم، آنگاه همه این چیزها برای روایتی که میگوید رها کن، مرجّح میشوند. ولی عمده «خُذْ بِمَا اشتَهَرَ بَینَ أَصحَابِکَ» است و این شهرت، اگر شهرت روایی باشد، آن روایاتی که میگوید رها کن، چند روایت است و اگر شهرت فتوایی باشد، قدماء و متأخرین و من جمله صاحب جواهر اقرار دارند که «بلاخلاف أجده فیه، بل الاجماع بقسمیه علیه». شهرت است به آنکه میگوید رها کن و سعی تو درست است و اما آنکه میگوید 6 تا اضافه کن، خلاف شهرت است و حضرت فرمودند: «وَ دَعِ الشَّاذَ النَّادِرَ فَاِنَّ المُجْمَعُ عَلَیْهِ لَارَیْبَ فِیهِ.»
حرف دیگر نیز معنای جهل است که مرحوم محقق در اینجا متعرض نشدهاند که آیا جاهل مقصر کالعامد است و یا جاهل مقصر کالساهی است. ما میگوییم جاهل مقصر در باب حج مطلقا کالساهی است، الاّ ما أخرجه الدلیل و اما مرحوم صاحب جواهر اختلاف فتوا دارند، گاهی میگویند جاهل مقصر کالساهی است و گاهی میفرمایند جاهل مقصر کالعامد است. معمولاً هم فقها این اختلاف فتوا را دارند. یعنی در باب حج بعضی اوقات میگویند جاهل مقصر کالعامد است و بعضی اوقات میگویند جاهل مقصر کالساهی است. مسأله اینجا نیز همین است که آیا اینکه گفتیم در صورت عمد سعی باطل است و در صورت سهو گفتیم: علی کل حال سعی صحیح است؛ اگر 6 تا اضافه کنیم سعی صحیح است و اگر اضافه نکنیم و یک شوط اضافه را رها کنیم، باز صحیح است. ما میگوییم صورت جهل نیز مانند سهو است. اما مسأله را در اینجا متعرض نشدهاند و صاحب جواهر فرمودهاند: در باب سعی، جاهل مقصر کالعامد است. از شما میخواستیم این تهافت کلام صاحب جواهر را برای ما تعیین کنید که چند روز قبل فرمودند: جاهل مقصر کالساهی است و حتی اسم حدیث رفع را نیز آوردند، اما در اینجا میگویند جاهل مقصر کالعامد است، لظهور الروایات و للقاعدة الاشتغال.
مرحوم محقق در مسأله بعد میفرمایند: «و من تيقن عدد الاشواط و شك فيما به بدأ، فإن کان فی المزودج علی الصفا، فقد صحّ سعیه لانه بدأ به و ان کان علی المروة اعاد، لانه علم بانه بدأ بالمروة مع انّه یجب ان یبدأ من الصفا للمروه و ینعکس الحکم مع انعکاس الفرض.»[8]
مثلاً چند شوط بهجا آورده است، اما نمیداند از کجا شروع کرده است. مرحوم محقق میفرمایند: اگر در زوجیت شک داشته باشد، باید بگوید از صفا است و اگر شک در فردیت داشته باشد، باید بگوید از مروه است. این مسأله نتیجه عملی ندارد و شاید چنین شکی از زمان مرحوم محقق تا الان پیدا نشده است، اما علی کل حالٍ شکی است که مرحوم محقق گفتهاند و اصل مسأله خوب است. فرمودهاند: اگر بداند زوج است، معلوم میشود که از صفا شروع کرده و اگر بداند فرد است، معلوم میشود که از مروه شروع کرده است، بعد هم میفرمایند: «ینعکس الحکم مع انکعاس الفرض» یعنی اگر فرض ما منعکس شد حکم منعکس میشود؛ یعنی یقین به صفا و یا یقین به مروه است.
این مسأله هم خیلی اهمیت ندارد، ولی آنچه اهمیت دارد «من شک فی عدد السعی» است.[9] در باب طواف، در شک در عدد، میگفتند: اگر شک در بیش از 4 باشد، طوافش درست است و اگر شک در أقل باشد، طوافش باطل است و اینجا میگویند اگر شک در عدد کردیم، یعنی شک در 3 و 4 و یا شک در 2 و 3 کرد، این شک در سعی است و شک در سعی، آن سعی را باطل میکند.
وصلی الله علی محمد و آل محمد