عنوان: 1- کفّاره ترک بیتوته در منی 2- رمی جمرات
شرح:

أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏ رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ يَفْقَهُوا قَوْلي.

 

درباره بیتوته در منی مسأله‌ای را متعرض شده­اند که مبتلابه نیست، اما چون درباره آن روایت داریم، لذا مرحوم محقق مسأله را متعرض شده­اند، دیگران هم روی آن ان قلت قلت دارند. مسأله این است که اگر کسی برای اینکه نصف شب به منی برسد، از مکه بیرون بیاید و وقتی از مکه بیرون آمد، خوابید و یا خوابش برد و نتوانست در نصف شب دوم در منی بیتوته کند، آیا باید کفاره بدهد یانه؟

یک دسته از روایات می­گوید: باید کفاره بدهد، یک دسته از روایات می‌گوید کفاره لازم نیست و مرحوم صاحب جواهر مدعی می‌شوند که شهرت است که باید کفاره بدهد، ولو قهراً خوابش برده باشد و روایات دیگر را با اعراض اصحاب از کار می‌اندازند. درحالی که این دو دسته روایتی که در مسأله است، هم صحیح السند و هم ظاهرالدلاله است و جمع دلالی هم دارد که حمل بر استحباب شود؛ یعنی کفاره حمل بر استحباب شود. اما صاحب جواهر این کار را نکرده­اند و روایاتی را که می‌گوید کفاره ندارد، با اعراض اصحاب طرح کرده­اند و قائل شده­اند به اینکه اگر خارج از مکه ولو قهراً خوابش برد و نتوانست در منی بیتوته داشته باشد، باید کفاره دهد. ادعای اعراض اصحاب در این مسائل مشکل است، اما همین­طور که مباحثه کردیم و بعد هم مباحثه می‌کنیم، این مسائل از نظر فقهی انصافاً مسائل مشکلی است. گرچه قدما و متأخرین و من جمله مناسک، مسأله را مشکل ندانسته­اند و همین­طور که در متون فقهیه است، در کلام شرّاح بر متون فقهی، نظیر صاحب جواهر هم است، از مسأله گذشته­اند.

من نوشته­ام: «قد اشتهر بین الأصحاب بل ادعی الاجماع بقسمیه انّه من لم یبت بمنی فعلیه دم و ان کان بات فی الطریق، انّ المشهور علیه دم و ان کان النوم فی الطریق یکون قهریاً». پیاده می‌آمد و خسته بود و برای استراحت خوابید. اما خوابش برد و بیتوته در منی از دستش رفت. روایات زیادی در مسأله است و شاید برای این باشد که عامه مسأله را متعرض شده­اند، لذا خاصه از امام علیه السلام سوال و جواب می‌کردند.

صحیحه محمد بن عیسی: «عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: فِي الرَّجُلِ يَزُورُ فَيَنَامُ دُونَ مِنًى، فَقَالَ: إِذَا جَازَ عَقَبَةَ الْمَدَنِيِّينَ فَلَا بَأْسَ أَنْ يَنَامَ.»[1]

این روایت هم صحیح السند و هم ظاهرالدلاله است و به خوبی دلالت دارد که آن­که گفتیم کفاره دارد و جایز نیست، راجع به این است که در مکه بماند و اما اگر در وسط راه ماند، اصلاً اشکال ندارد. مثل اینکه از منی بیرون آمد و در بیابان ماند و یا از مکه به منی می‌رفت و در بیابان حالی پیدا کرد که آنجا بنشیند و عبادت کند و در آنجا خوابش برد، آیا این کفاره دارد یا نه؟ حضرت فرمودند: نه. اصلاً در منی باشد یا در بیابان باشد، همین مقدار که از مکه بیرون باشد، کفایت می‌کند ولو مشغول عبادت هم نباشد.

صحیحه جمیل ابن دراج: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قال: مَنْ زَارَ فَنَامَ فِي الطَّرِيقِ فَإِنْ بَاتَ بِمَكَّةَ فَعَلَيْهِ دَمٌ وَ إِنْ كَانَ قَدْ خَرَجَ مِنْهَا فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‏ءٌ وَ إِنْ أَصْبَحَ دُونَ مِنًى.»[2]

هم سند روایت خوب است، هم دلالت خوب است. البته تعجّبی که دیروز داشتم، این بود که این همه سیره و اهمیت روی منی بوده است، ولی این روایت می‌گوید: از منی بیرون بیا ولو اینکه مشغول عبادت هم نباشی و ولو نصف شب هم در منی نباشی، طوری نیست، فقط در مکه نباش و باز این تعجب است که در مکه نباش و اما اگر در بیابان هم باشی ولو بخوابی، چیزی بر عهده تو نیست و مانعی ندارد.

اگر ما بخواهیم بین روایات جمع کنیم، باید روایاتی که می‌گوید کفاره دارد با این روایاتی که می‌گوید کفاره ندارد، حمل ظاهر بر نصّ و حمل بر استحباب می‌کنیم. اما صاحب جواهر فرموده­اند باید این روایتها را طرح کرد. این مسأله که مبتلابه نبوده و شاید یک در هزار هم پیدا نشود، اما نفیاً یا اثباتاً این­قدر روایت برای آن داریم. حالا یک دسته از روایات می‌گوید: «عَلَيْهِ دَمٌ»[3]، یک دسته می‌گوید: «لَاشَيْ‏ءَ عَلَيْهِ»[4]. این «لَاشَيْ‏ءَ عَلَيْهِ» علیه، نص است و «عَلَيْهِ دَمٌ» ظهور است و حمل ظاهر بر نص اقتضاء می‌کند که «عَلَيْهِ دَمٌ» را حمل بر استحباب کنیم. اما نصّ مرحوم صاحب جواهر این است که روایت محمد بن اسماعیل و روایت جمیل بن درّاج را نقل می‌کنند و بعد می‌فرمایند: این روایتها معرضٌ عنها عندالاصحاب است و باید روایات «عَلَيْهِ دَمٌ» را بگیریم.[5]

گفتم این مسائل از جهتی که خیلی واضح است، خیلی مشکل است. یعنی انسان خوب می‌بیند که خوب می‌توان این روایتها را جمع کرد و انسان خوب می‌بیند که نمی‌توان در این­جاها گفت: کفاره واجب است. مخصوصاً کسی من جمله صاحب جواهر بگوید: فرقی نیست بین کسی که عمداً در وسط بیابان بماند و یا خوابش ببرد، می‌خواسته نصف شب به منی برسد، یا نصف شب دوم به مکه برسد و در خانه خدا عبادت کند، اما در وسط راه خوابش برده است. می‌فرمایند: «عَلَيْهِ دَمٌ».   

صورت جهل و صورت نسیان مسأله را متعرض نشده­اند و فرموده­اند «ولو قهراً» این کفاره است. درحالی که ان­شاء الله در باب کفارات صحبت می‌کنیم که کفاره از عامد است و خیلی کم پیدا می‌شود که کفاره مطلق باشد، بلکه کفاره از عامد است و برای ساهی نیست، یا کفاره برای عالم است و برای جاهل نیست، اما در این مسأله کلمه «ولو قهراً» در کلمات قوم آمده و از همه روایات اطلاق گیری کرده­اند و گفته­اند اگر کسی خارج از منی بماند، عمداً یا جهلاً یا اضطراراً باشد، باید کفاره بدهد. معمولاً وقتی صورت اضطرار را متعرض شوند، معنایش این است که مطلق است و این دو روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله را که نصّ در استحباب است، از کار انداخته­اند. صاحب جواهر می‌فرمایند اعراض اصحاب از این روایت­ها است.

کسی را ندیدم که در مسأله اشکال کند، به غیر از صاحب مدارک که ایشان هم و لو خیلی جرئت دارد و درحالی که انصافاً صاحب مدارک خیلی محقق است؛ هم متتبّع و هم محقق و هم خیلی خوش سلیقه است، اما مثل ما که می‌ترسیم، مرحوم صاحب مدارک هم ترسیده و می‌فرمایند «والمسألة قویة الاشکال».[6] یعنی به راستی اگر ما باشیم و فقه، نباید در اینجاها بگوییم کفاره دارد و اگر انسان جرئت نکند و بگوید در صورت عمدش باید در منی باشد و وقتی در منی نشد، هرجایی که باشد باید کفاره بدهد و گناه کرده است، اما حج او صحیح است. ولی اگر سهواً یا جهلاً و یا عذراً شد، کفاره هم لازم نیست و گناه هم نکرده است. اما گفتم همه اصحاب، قدماء و متأخرین، الان هم در مناسک­ها طبق روایاتی که می‌گوید «عَلَيْهِ دَمٌ» فتوا داده­اند و کلمه «ولو قهراً» نیز که در کلمات صاحب جواهر است، کم و بیش در مناسک­ها دیده می‌شود.

این مسئله اول در باب منی بود. یعنی بیتوته در شب اول و دوم و بعضی اوقات شب سوم، باید در منی باشد و زیاد به این اهمیت داده شده است. گرچه دیروز می‌گفتم این مسأله فوق‌العاده مهم در سیره اهل­بیت علیهم السلام و پیش خاصه و عامه، همیشه یک تهیّأ برای توقف و بیتوته در منی است. اما فتاوا و روایات این بیتوته را خیلی سهل کرده، به اندازه‌ای که دیروز خواندیم که اگر کسی عمداً در منی نماند و فقط برای رمی جمره آمد و برگشت و در شب اگر از اول شب تا صبح در منزلش عبادت کند، کفایت می‌کند و لازم نیست به منی برود. یا اگر کسی عمداً در روز نرفت و شب هم نرفت تا قبل از نصف شب و بعد از نصف شب به منی رفت و آنجا نماز شب را خواند تا طلوع فجر شد، کفایت می‌کند.

راجع به ماندن در بیابان هم روایات فراوانی است که می­گوید کفایت می‌کند. حال اگر ما این روایات امروز را نداشتیم باز فتوا می‌دادیم برای اینکه خصوص مکه خیلی خصوصیت ندارد و آنچه خصوصیت دارد و ثواب دارد این است که از اول شب تا صبح در خانه خدا بماند. ممکن است کسی بگوید ثواب عجیب و غریب در خانه خدا جای منی را می‌گیرد و اما اگر بنا هست که در خانه باشد، شاید اگر در بیابان یا خارج از مکه باشد، بهتر باشد. 

باز از همه و مخصوصاً از فضلای جلسه تقاضا دارم روی مسائل دیروز و امروز فکری کنند و ببینند که آیا چیزی به نظرشان می‌رسد که این مشکل را حل کند. البته بزرگان این مشکل را متعرض نشده­اند و همین­طور که روایات است، طبق روایات فتوا داده­اند که شب اول و دوم باید در منی باشد و اما اگر نباشد، ولی از اول شب تا صبح در جایی عبادت کند، کفایت می‌کند. باز بالاتفاق فتوا داده­اند که اگر در خانه خدا از اول شب تا صبح عبادت کرد،کفایت می‌کند و رفتن به منی لازم نیست. ولی گفتم روایات فراوانی است که و لو در منی نباشد و در مکه باشد، اما اگر از اول شب تا صبح عبادت کند، کفایت از منی و بیتوته در منی می‌کند.

مسأله دوم: رمی جمرات است.

رمی جمرات شامل: جمره عقبه و جمره وسطی و غیر وسطی است و این سه ستونی که باید به آنها سنگ بزنیم، یک امر ضروری در فقه ما و پیش عامه است و اما یک روایت روی آن نیست. تعجّب است و نمی‌دانیم چه شده است، آیا مسأله ضروری بوده و لازم نبوده سؤال و جواب شود! درحالی که خیلی از مسائل حج ضروری بوده، مثل طواف که در خصوصیات طواف حرف زده شده و در اصل طواف هم روایات زیادی است. در سعی بین صفا و مروه که از ارکان است و مرحوم محقق فرموده­اند: طواف[7] و سعی بین صفا و مروه رکن است[8]، همه اینها روایت دارد و رمی جمره عقبه که وقتی از مشعر الحرام وارد می‌شود باید رمی جمره کند، روایات زیادی دارد، راجع به برگشت از مکه به منی که شب باید بخوابد و روزش رمی جمرات کند، روایات فراوانی دارد و اما راجع به اصل رمی جمره که باید سه ستون، اول جمره عقبه و بعد جمره وسطی و بعد جمره ادنی را سنگ بزند، یک ضرورت است. هم بین عامه و هم بین خاصه، اختلاف هم نیست که کسی بگوید رمی جمرات واجب نیست و یا کسی بگوید رمی جمره عقبه کردی، کفایت می‌کند. بلکه «اتفق العامة و الخاصة علی وجوب رمی جمرات ثلاثة.» لذا راجع به بیتوته روایات زیادی داریم، اما راجع به رمی جمرات اصلاً روایت نداریم. البته راجع به خصوصیات روایت داریم و از خصوصیات می‌فهمیم که اصل رمی جمره، چه جمره اول و چه دوم و چه سوم، یک چیز ضروری بین عامه و خاصه است و روایت­ها مسأله را مفروغ عنه گرفته است. یعنی روایاتی است که بعد درباره‌اش صحبت می‌کنیم و روایات خوبی است و فروع فراوانی دارد و در آن فروعات روایاتی است که رمی جمره را مفروغ عنه گرفته است.

مسأله مفروغ عنها است که باید رمی جمره کند، حال راجع به اینکه سنگ­ها باید به کجا بخورد و چطور باشد و آیا 7 تا سنگ را می‌تواند با هم بزند و یا نه و امثال اینها و بالاخره راجع به خصوصیات روایت داریم و اما اینکه مثل احرام و طواف و سعی بین صفا و مروه که بیش از هزار روایت داریم، راجع به اصل رمی جمره روایتی نداریم. حتی مثلاً اگر بگوییم مسأله مفروغ عنها بوده و سوال و جواب نداشته­است، آن­وقت می‌گوییم: طواف و سعی بین صفا و مروه هم همین­طور است و اینها مسائلی نیست که مفروغ عنها نباشد، اما راجع به احرام تا برسد به طواف نساء، هرکدام خیلی روایت دارد و روایات حج بعد از نماز بالاترین روایات است و شاید هم بگوییم باب حج بیش از باب صلاة روایت دارد و راجع به خصوصیات هم خیلی روایت داریم. همین­طور که این مسأله­ای که الان خواندیم، مسأله نادر و شاذی بود، ولی هفت هشت ده روایت داشت. حال روی این هم فکر کنید که چرا رمی جمرات که بعد از اینکه به منی آمد، واجب دوم در منی است، پس چرا روایت روی آن نیست. بله عندالعامه و عندالخاصه از ضروریات است. این­طور که من گفتم مسأله را مفروغ عنها گرفته­اند، لذا لازم نبوده سوال و جواب کنند، اما اشکال من وارد است که طواف و سعی بین صفاو مروه و اصل احرام هم همین­طور بود، ولی در آنجا روایات فراوانی است و اینجا روایتی نیست.

وصلی الله علی محمد و آل محمد



[1]. وسائل الشیعة، شیخ محمد بن حسن حرعاملی، ج14، ص256، ابواب العود الی منی، ب1، ح15، شماره19132، ط آل البیت.

[2]. وسائل الشیعة، شیخ محمد بن حسن حرعاملی، ج14، ص256، ابواب العود الی منی، ب1، ح16، شماره19133، ط آل البیت.

[3]. وسائل الشیعة، شیخ محمد بن حسن حرعاملی، ج14، ص256، ابواب العود الی منی، ب1، ح16، شماره19133، ط آل البیت.

[4]. وسائل الشیعة، شیخ محمد بن حسن حرعاملی، ج14، ص257، ابواب العود الی منی، ب1، ح17، شماره19134، ط آل البیت.

[5]. جواهرالکلام، شیخ محمد حسن نجفی، ج20، ص7.

[6]. مدارک الاحکام، سید محمد عاملی،  ج8، ص225.

[7]. شرائع الاسلام، محقق حلی، ج1، ص202، ط استقلال.

[8]. شرائع الاسلام، محقق حلی، ج1، ص204، ط استقلال.