عنوان: فایده شانزدهم از صفات متقی
شرح:

قران شریف می فرماید:خدا متقی را دوست دارد ودراین باره صحبت کردیم و اگرپروردگارعالم کسی را دوست داشت است عنایت خدا روی سراوست مخصوصا در بن بست ها در وقت لغزشها خدا او را محافظت می کند.از قرآن شریف استفاده می شودکه ابهت او عزت اوشوکت اودردلهای مردم در چشم مردم ریخته می شود.«ان الذین آمنووعملو الصلحات سیحبل لهم الرحمن ودا»و فایده مهمی که هست این که اگرکسی خدااورادوست داشت او هم خدارادوست داردنمی شود یک طرفه باشد اگر پروردگارعالم کسی رادوست داشت محبت خودش رادردل او می ریزد و آن بنده هم خدا دوست می شود همانطوری که خدا اورادوست دارد این هم خدارا دوست دارد.این آیه شریفه شان و نزولش ما ایرانیها هستیم البته بسیجیها مستضعفین به قول قرآن خطاب به مسلمانان صدر اسلام است که اگر شمادست از اسلام بردارید و اما بدانید که این اسلام جهانی خواهد شد بدانید که افرادی پیدا می شوند که این اسلام را می پذیرند و صفاتشان این است که خدااینها رادوست داردو خدا هم اینها را دوست دارند طرفینی است وقتی خدا را دوست داشتند در مقابل بنده های خدا متواضع هستند در مقابل دشمنهای خدا با قاطعیت برخورد می کنند

برای خدا برای دین خدا حاضرند مال بدهند حاضرند جان بدهند حاضرند همگی برند و ملامت ملامت کننده غوغا سالاری هم در اینها اثرندارد اصلا ابدا بسیجی های امروزلذا این جمله ی اول مرادم هست که قرآن می فرماید:اگر خدا اینها را دوست دارد اینها هم خدا را  دوست دارند واگر کسی خدا را دوست داشت نه فقط این دو سه تا صفتی که در این آیه آمده برایش ÷یدا می شود بله مجاهدت دارد با همه چیز غوغاسالارها نمی توانند روی این تاثیربگذارند خدا را دوست دارد.

اما غیر ازاینها آثاردیگر روی صحبت این هست واز جمله آثار مقام تسلیم و رضا در مقابل گفته های خدا کی خدا را دوست دارد؟ آنکه مقام تسلیم و رضا دارد علمای علم اخلاق  دراین باره صحبت ها کرده اند این مقام تسلیم و رضا از کجا پیدا می شود؟ آیا به واسطه دریافت می شود تحصیل کرد؟ آری اما ریشه ندارد آیا به واسطه مبارزه های علمی ،مبارزه های عملی می شود این تسلیم و رضا را به دست آورد؟ آری ولی ریشه ندارد اگر بخواهیم مقام تسلیم و رضا پیدا شود ریشه دار باید محبت خدا را به دست آوریم اگر کسی عشق خدا در دل اورخنه کنداگر کسی بتواند برسد به جایی که گوشت او پوست اواستخوان او از محبت خدا پر شده باشدآن مقام تسلیم ورضا به طور ناخود آگاه پیدا می کند و ریشه دار هم هست به قول قرآن کریم (آن درختی است که ریشه های آن در اعماق زمین و شاخه های آن در آسمانها و میوه های آن همیشگی استو این مقام تسلیم و رضا از نظر علمای علم اخلاق بهترین صفتها است لذا به همه کس هم نمی دهند من خیال نمی کنم الان در جلسه ی ما در صورتی که جلسه ی خوبی است من به جلسه ارادت دارم به جوانها به مسن ها،به خانم ها به اقایان اما خیال نمی کنم الان کسی در جلسه باشد و صد در صد از خدا راضی باشد تسلیم در مقابل مقدرات الهی سخت است کاری است بسیار مشکل صفت به قول علمای علم اخلاق کبریت احمر است به قول استاد بزرگوار ما علامه ی طباطبائی این معلم اخلاق بالای ما می فرمود که :به ما می گویند یک چیزی هست به مس می زنند طلا می شود می فرمودند،نمی دانم هست یا نه اما اگر باشد نادر است اما کمتروبهتر از اواگر به انسان بزنند بنده ی خدا می شود مقام تسلیم و رضا است انسان جدا راضی باشد از خدا یک ذره کدورت در دل از خدا نداشته باشد آن که پروردگار خدا می خواهد بخواهد این جمله امام حسین (ع) فکر نکنید جمله ی ساده است که در قتلگاه حرف آخر امام حسین (ع) این است که پیام است. یعنی  من رسیده بودم به آنجا که می گفتم در آخر کار رضی ا... رضانا اهل البیت درباره ی شهادت شیر خوار دارند وقتی تیر سه شعبه آمد سر به عقب افتاد امام حسین (ع) نگاهی به او کرد معلوم است خیلی سخت است ، خیلی مشکل است آقا امام حسین(ع)  خودشان را دلداری دادند

فرمودند:خدایا چون برای توست آسان است، این پیام است ،پیام از زینب مظلومه که بالاترین مقام برای زینب است حتی از اسارت اگر از علمای اخلاق بپرسند اسارت بالاتراست یا آن جمله که در برابر ابن زیاد گفت آن حالتی که در مقبل ابن زیاد نشان داد علما می گویند آن حا لت وقتی آن نانجیب گفت که دیدی خدا با شما چه کرد گفت:من به غیر خوبی چیزی ندیدم مقام تسلیم و رضا این است که به غیر خوبی در این جهان چیزی نمی بینند و این حالت حالت بالائی است و به این زودی ها به کسی نمی دهند و هنگام تسلیم و رضا دو قسمت است یک قسمت شاید گاهی بعضی از مردم پیدا می کنند  و آن تسلیم در برابر مقدرات الهی است یعنی انسان بتواند از نظر دانستن بگوید که پروردگار عالم حکیم است پروردگار عالم قادراست این که هر کاری بخواهد بکند پروردگار عالم،عالم است به حال اشخاص به حال افراد پس آن چه برای من هست مصلحت تامه ملزمه روی آن هست این علم است بهترین دلیل ما هم درباب قضا وقدردر باب این که عقل ماساکت شود همین دلیل است که فلسفه به آن می گوید فلسفه ی لمی که انسان از علت پی به معلول ببرد بهترین دلیل ها عقل انسان ساکت می شود اما دل انسان ساکت بشود ایمان بیاید این که آن چه هست مصلحت تامه ملزمه  هست برای من و آن حالت وادارد بگوید،ما رایت الی جمیلا این مشکل است این به این زودی ها پیدا نمی شودالان می گویم شما می شنوید قبول هم دارید واما اگر قبول نداشته باشیدبرگشت به شرک است برگشت به این است که اصلا واجب الوجود قبول ندارید خدا قبول ندارید همه ی شما آقایان،خانم ها که اینجا نشسته اید این را می دانید که آن چه در این عالم است مصلحت تامه ملزمه روی اوست و یک ذره کم و زیاد نیست و بتواند انسان این را بیابد بتواند انسان این را باور کند بسیار مشکل است یک مثال اخلاقی برایتان می زنم ببینید چطوری مشکل است یک آقایی بود در نجف به نام عبدالزهرا این آقا چیز خیلی داشته است و شاگردهای ایشان چیزهای زیادی نقل می کنند یکی از شاگردهای ایشان نقل کرد که من بچه ام را آوردم مدرسه و کار نداشتم این که مزاحم مادرش نشود در وسط راه خواربارفروش خیار داشت این بچه به من گفت یک دانه خیار برای من بخر چون خیار گران بود نخواستم  بخرم بالاخره برای این که بچه راساکت کنم یک کشیده به گوش بچه زدم و بچه را بردم مدرسه بعد رفتم در درس عبدالزهرا نشستم ، او گفت کسی که بچه را بی جا بزند لیاقت این حرفها،لیاقت این جور درسها را نداردو بعد هم به من گفت:یک دانه خیاربرای اومی خریدی و او را ساکت می کردی بدون اینکه چون و چرائی بشود این عبدالزهرا زیاد چیز داشت خود او می خواست بگوید که امتحان زیاد می آید در امتحانها نمی توانیم نمره بیا وریم معمولا رفوزه می شویم و خدا نکند امتحان جلو بیاید که می آید و انسان خجالت زده شود عبدازهرا گفت:رفتم خانه هوا خیلی گرم بود زن و بچه ام زیر درخت خرما نشسته بودند منم لباسهای خود را عوض کردم و آمدم نشستم و گفتم الهی رضا برضائک  و صبرا علی بلائک ممکن است تا اینجا را او درست می گفتند ناگهان یک کندوی زنبور از آن بالا افتاد پایین زنبورها به جان من وفرزندان و خانم ریختند همه فرار کردیم بالاخره منجر شد به مریض خانه راننده خودم بودم و در وسط راه ماشین چپ شد زن و بچه ام طوری نشدند ولی من دست و پایم شکست مریض خانه برق قطع بود و دکتر بیهوشی هم نبود دکتر گفت دست و پای تو را باید الان عمل کرد دکتر ندارم وهمین جوری باید عمل کنم اجازه می دهی گفت اجازه دادم حالا زیر عمل بتواند بگوید الهی رضا برضائک  و صبرا علی بلائک که نمی شود ولی کی می گوید:حسین زینب افرادی بودند که رسیدند البته کسانی که خدا را دوست دارند وخدا اینها را دوست دارد. این بحث هایارزنده است اگر راستی کسی خدا را دوست داشت و خدا اورا دوست داشت که این تلازم هست وقتی عشق خدا آمد دیگه همه چیز در مقابل این، هر سختی در مقابل این آسان است همان پیام امام حسین که فرمود:چون برای توست آسان است چون خدن خواسته است وقتی او عاشق خدا باشد دیگه معلوم است چون خدا خواسته است راضی است اصلا لذت می بردازهمین ، لذت می برد از اینکه در برابرمقدرات پروردگار عالم تسلیم است لذت می برد از اینکه آنچه خدا خواسته است محقق شده است و این در معرض تحقق واقع شده است خوشا به حال اینها این جور چیزها را نمی خواهند اما تقاضائی که از شما دارم این است که یک مقدار در این باره کار کنید از خدا بخواهید،بدبختی ما ین است که همیشه در دعاهایمان مبتلا هستیم به دنیا ،یک بزرگی برای برای من نقل می کرد:اگردق کنیم جا دارد می گفت که در حرم امام حسین(ع) خدمت امام زمان (عج) رسیدم آقا امام زمان به من گفتند گوش بده به دعاهای مردم را ببین، می گوید به من گوش بصیرت دادند دیدم که گریه می کنند یکی می گوید زن ندارم او می گوید خدایا شوهر خوب به دخترم بده او می گوید قرض را بده بعضی ها مقامشان بالا است می گویند:خدایا بهشتمان بده خدایا ما را داخل بهشت کن،می گفت آقا یک آهی کشیدند ببین یک نفر به من دعا نکرد همه ی اینها به فکر خودشان هستندانصافا این جوری هستند بعضی اوقات حالی دارد ولی به یاد فرج به یاد امام زمان گاهی حالی داردمثلا شما کدام در شبانه روز می گوئید :خدایا به من مقام تسلیم و رضا بده این مقام تسلیم و رضا غیراز یک خانه دادن است غیر از یک بهشت دادن است مقام تسلیم و رضا از هر بهشتی بالاتر است حتی از بهشت عدل هم بالاتر است بهشت رضوان یعنی همان مقام تسلیم و رضا، معمولا دعاهامون خیلی پائین

یعنی مقام تسلیم و رضا نداریم وقتی مقام تسلیم و رضا نداریم اصلا

دردعاهامون تعیین وظیفه می کنیم برای خدا و این پیش اهل بیت خیلی غلط است که انسان تعیین وظیفه کند برای خدا و بعد هم آنکه می خواهیم داده نشود گله می کنیم از خدا خدایا ما که چندین ساله هر چی می گوئیم خدا خدا یک زن به ما بده نمی دهی خداخدا یک عروس خوب به ما بده ندادی خدایا این که وضعش نشد ما هر جه می گوئیم تو نمی پذیری .وضع ما اینه خوب معلوم است این نه مقام تسلیم و رضاست این پیش اهل دل کفر است در دعاهایتان بعد از نمازتان از خدا بخواهید این مقام تسلیم و رضا را به شما عنایت کند این قسم اول است و آسان است مشکل که لازمتر هم هست این که تسلیم و رضا در مقابل احکام خدا این خیلی مشکل است یعنی انسان در مقابل امام صادق(ع) صددرصد تسلیم باشد. گفته خدا بداند مصلحت تامه ی ملزمه روی اوست و این برای انسانها پیدا نمی شود باز یک مثال تاریخی برایتان بزنم ببینید چه جوری پیدا نمی شود.یک یک خراسانی می گوید رفتم خدمت حضرت صادق (ع) به امام صادق گفتم چرا قیام نمی کنید ایرانی ها مهیا هستند شماها در خراسان بیش از صدهزار نیروی مجهز دارید چرا قیام نمی کنید.میگویند امام صادق(ع) دیدند من خیلی داغ هستم لذا جوابم را امام صادق (ع) عملی دادند امام دستور دادند که تنور را روشن کن تنور روشن شد تنور شعله ور شد امام صادق به من گفتند پاشو برو در این تنور می گوید تا این جمله را گفتند شروع کردم به لرزش و گریه که یا ابن رسول ا... من کاری نکردم من به شما می گویم قیام کن خوب می خواهید انجام دهید نمی خواهید انجان ندهید. من می گویم صد هزار لشکر مجهز دارید می گویند چیزی نگفتند در همان حال هارون مکی آمد آنکه صد در صد در برابر ولایت تسلیم است سلام کرد کفشهایش دستش بود آقا جواب دادند آقا فرمودند که برو در ان تنور گفت :آقا با کفشام یا بدون کفشام گفت فرقی نمی کند.کفشاش را انداخت و رفت در تنور راوی می گوید امام صادق با من گرم گرفتند مثل اینکه مشهد آمده اند و خیابانها را بلدند و کوچه ها را بلدند وام من دلم می تپد چرا امام امروز آدم را می سوزاند یک مقدار صبر کرد امام صادق(ع) فرمودند پاشو برو سر تنور ببین چه خبر است می گووید دیدم که هارون مکی چهار زانو است ، اینها لذت است این لذت از للذت بهشت خیلی بالا است متابعت از ولایت ولای او را نگاه بدارد مثل حضرت ابراهیم درآن آتش نظر خدا روی حضرت ابراهیم،نظر امام صادق روی هارون مکی معلوم است دیگر نمی سوزد نظم ولایت روشن است امام صادق رو کردند به من گفتند از اینها چند تا داری گفتم از اینها هیچی مثل من صدهزارتا تسلیم و رضا درمقابل گفته ی ولایت خیلی مشکل است.نماز برای ما سمگین است.نماز شب برای شما بهتر است یا خواب اگر همه ی شما نمازشب خوان باشید نما برای شما بهتر است خواب استو اگر خواب باشید خواب برای شما بهتر است یعنی نماز برای تو سنگین است.الان خمس برای هم ی مردم سنگین است لذا نوددرصد مردم خمس نمی دهند آن عده ای که خمس می دهند زوز، چه زوری اگرآتش جنم بود اصل احدی خمس نمی داد وقتی مطابق با هوا وهوس باشد مطابق با تفریح باشد مثل رفتن مکه این براش آسان است این هم نه برای اینکه به گفته ی خدا عمل کندمی خواهد یک تفریحی یک چشم و هم چشمی است والا بایش مشکل استو این تعبد درمقابل گفته های ولایت جوانها مصیبت بزرگی که الان برای ما جلو آمده و مقام معظم رهبری هم روز گذشته از آن می نالیدند نبود           در مقابل روایات اهل بیت در مقابل اسلام الان به قول مقام معظم رهبری یک نا امنی فرهنگی در ایران حکم فرماست یعنی این روزنه ها برای مردم نا امنی آورده اسن روزی نیست که جسارت به اسلام نشود روزی نیست که یکی از احکام اسلام زیر سوال روزنامه ها نرود و روزی نیست که جسارت به ولایت یعنی ائمه دین نشود روزی نیست که جسارت به این نظام و تقدسهای این نظام نظیر ولایت فقیه نشود اینها از کجا پیدا شده وقتی روح تعبد درمقابل اسلام نباشد دیگر همین هاست که می بینید و کار می رسد به آنجا که با عقل ناقص خودش می خواهد قرآن معنا کند می خواهد روایات اهل بیت معنا کند می خواهد آنجا که بر نفسش است قرآن بگیرد وآنجا که به ضررش است تعبیر کند یا زیر پا بگذارد و بالاخره نداشتن تعبد،تسلیم و رضا در مقابل اسلام واین خیلی خطرناک است این فرمایش مقام معظم رهبری دیروز بسیار فرمایش بالائی بود یک ناامنی الان پیدا شده امنیت بالاترین نعمت هاست امنیت به چند قسمت تقسیم می شود یک امنیت داریم یک امنیت داریم اینکه الان ماها اینجا نشستیم و امنیت داریم بمب نمی آید اینجا وما را نابود کند این یک امنیت دزد نمی آید ما راغارت کند این امنیت ظاهری است بالاتر از این امنیت دل یعنی کسی که غم نداشته باشد،غصه نداشته باشد خوب این امنیت بالاتر از امنیت اول است.سوم امنیت فرهنگی یعنی فرهنگ ما غربی نباشد یعنی روزنامه های ما دبستانهای ما،دبیرستانهای ما،دانشگاههای ما برای بچه های ما امن باشد این جور نباشد که جوانهای ما دبیرستان بروند یک بچه ی نا اهلی از دبیرستان بیرون بیایند.

ومتاسفانه این ناامنی در جامعه نا هست اگر برای او خون گریه کنیم جا دارداگر برای او بمیریم جا دارد اما دو سه روزقبل روزنامه از من چیزی پخش کردند که چیز خوبی است من آنجا گفتم نه با با بالاتراز این ناامنی فکری بی غیرتی دینی در همه ما است بی تفاوتی همه ما فساد اخلاق جامعه را گرفته است همه نا هم ساکت هستیم،نا امنی،روزنامه های ما ،دبیرستانهای ما،دانشگاههای ما گرفته همه ما ساکتیم دولت ساکت،ملت ساکت،خواص ساکت،عوام ساکت است،با سواد ساکت،بی سواد ساکت،زن ساکت،مرد ساکت این ها خیلی مصیبت است آدم ها باید مخصوصا جوانها در مقابل گفته ی اسلام تسلیم باشیم صد در صد و گرنه اگر این روح تسلیم از ما گرفته شود خیلی مصیبت جلو می آید مصیبتش بی دینی است آن جوانی که در مقابل همه چیز چرا چرا بکندفردا در مقابل اسلام چرا چرا می کند چنانچه بعضی از روز نامه ها در مقابل اسلام چرا چرا دارند قرآن شریف یک تفسیرنقل می کند:خطاب شده به حضرت ابراهیم،ابراهیم بچه ات را سر ببرآمد به حضرت اسماعیل گفت خواب ئیئم سرت را ییرم گفت:بابا حتما این کاررا بکن من هم در برابر پروردگار عالم در برابر گفته ی خدا تسلیم هستم. به این می گویند تسلیم و رضا درمقابل گفته های خدا حالا حضرت ابراهیم بگویند چرا، حضرت اسماعیل بگوید من بی گناهم چرا.

این پیام است که جوانها اگر می خواهید اسلامتان را ببریدتا آخر باید در برابر تسلیم و رضا در برابر فقه اسلام در برابر تعبدیات اسلام در مقابل گفته های اسلام داشته باشید،چراچرا در فلسفه است نه در فقه در فقه مدرک گرائی است نه علت گرائی مجتهد جامع الشرایط دنبال این  است که این حکمی که می خواهد بدهد به چه دلیل مثلا روایت امام صادق دلالت دارد مطلب را پیدا می کند در رساله می نویسدو اما حالا برود روی چرا مگر می شود در فقه برویم روی چرا نه مرجع تقلید می داند نه مقلد و راجع به فقه ما این است تعبد است نمازصبح را بایدبلند خواند چرا نمی دانیم اما می دانم که مصلحت تامه ملزمه دارد چون که امام صادق(ع) فرموده است به این می گویند مدرک گرائی نه علت گرائی.مصیبت بزرگ این است چنانچه مقام معظم رهبری برایش می نالند همه باید برایش بنالیم حتما باید فکری بشود این ناامنیتی فرهنگی حتما باید از ایران برداشته شود والا مصیبت خیلی بالاست از هرناامنی بدتراین نا امنی که برای ما جلو آمده است خدایا به آن تسلیم ورضائی که امام حسین (ع) نشان داد وقتی تیرسه شعیه آمد به گلوی این بچه قسمت می دهیم که امنیت ظاهری ،دل،فرهنگی به همه ما به این نظام ما به ایران ما عنایت بفرما.بچه اش را سر دست بند کرد مردم نمی بینند این بچه رو به مرگ است ، مردم ببینند دیگر حال حرکت ندارد دست ،پا

 بدن حتی گردن به عق افتاده یعنی این بچه از تشنگی دیگر نمی توانست سر مبارکش را نگه بدارد گلوی مبارک پیدا شده بود این بچه یک کاری می کرد نظیر ماهی دم مرگ نمی دانم دیدید یا نه ماهی وقتی از آب بیرون می یاد شروع به حرکت می کند ولی یک وقت از حرکت می افتد بنا می کند دهان را به باز کردن وبستن این بچه  این جوربود این را می گویند(تلزی)

امام حسین (ع) می گفت :ببینید این پیامی است به ما، امام حسین می دانستند آنها کسانی نیستند که ازاین چیزها متاثر شوند یک پیام برای شیعه،لذا زمانی هم که در گودال قتلگاه پیغام می دهند پیام همین مصیبت بچه اش را می دهد لذا پیام است می گوید شیعیان من وضع بچه ام به اینجا رسیده بودهمین طور که آقا می گفت تیر سه شعبه ی زهر آلود آمد ، آقا نگاه کردند دیدند از گوش تا گوش علی بریده شده سر به عقب افتاده است آقا با خدا درد و دل کردند خدایا این هم یک پیام است یعنی مقام تسلیم و رضای من به اینجا رسید گفت خدایا چون برای توست آسان است.