أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي.
بحث دربارهی این بود که اگر کسی نیت نکرد و وارد طلوع فجر شد، معلوم است که اگر عمداً باشد، روزهاش باطل است و اما اگر سهوا،ً یا جهلاً باشد و به عقیده ما عذراً باشد، اگر تا قبل از ظهر نیت کند، روزهاش صحیح است و اما اگر بعد از ظهر شد، روزهاش باطل است. البته احتیاط این است که این روزه را تمام کند و بعد هم قضای این روزه را بگیرد.
در روایاتی که دیروز خواندیم کلمه «قَبْلَ الزَّوَالِ»[1]و «ارْتِفَاعَ النَّهَارِ»[2]بود و علی کل حال روایتها صحیح السند و ظاهرالدلاله بود و دلالت بر مطلوب میکرد. اما مرحوم سیّد و بعضی از محشین بر عروه فرموده بودند: بین واجب معین و واجب غیرمعین فرق است. واجب معین مثل این است که نذر کرده روزه بگیرد، یا اینکه مثلاً یک روز به ماه مبارک رمضان مانده و این هم یک روز روزه قضا دارد و معین است که فردا روزه بگیرد. گفتهاند: روایتها اینجا را میگیرد و اما اگر واجب غیرمعین باشد، مثل روزهی استیجاری و روزهی قضا که برای گرفتن آن وقت دارد، آن وقت اگر نیت نکرد و عصر یادش آمد و یا عذرش برطرف شد، گفتهاند: میتواند نیت کند. دلیل حسابی برای این مطلب ندارند، اما مرحوم سید و بسیاری از محشین فرمودهاند: واجب غیرمعین مثل روزهی مستحب است و همینطور که وقت روزهی مستحب تا غروب است، که اگر نیت نکرد میتواند نیم ساعت یا ده دقیقه به غروب نیت کند و آن روز یک روزه برایش حساب میشود، در واجب غیرمعین هم همینطور است. بعضی هم ادعای اجماع کردهاند، که آن را هم نمیتوان درست کرد و اجماعی در مسأله نیست و اطلاق روایاتی که دیروز خواندیم، اعم بود از اینکه واجب معین باشد، یا واجب غیرمعین باشد. در بعضی از روایات کلمهی «قَبْلَ الزَّوَالِ»آمده بود اما در کلام راوی بود، نه مرویٌ عنه و لذا آن هم از باب مثال و مصداق میشود و نمیتواند قیدیت داشته باشد.
موثقه ابن بكير: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ هُوَ جُنُبٌ ثُمَّ أَرَادَ الصِّيَامَ بَعْدَ مَا اغْتَسَلَ وَ مَضَى مَا مَضَى مِنَ النَّهَارِ، قَالَ: يَصُومُ إِنْ شَاءَ وَ هُوَ بِالْخِيَارِ إِلَى نِصْفِ النَّهَارِ.»
یک شخصی جُنُب بود، لذا تصمیمی برای گرفتن روزه نداشت، اما غسل کرد و تصمیم گرفت که آن روز را روزه بگیرد.
این روایت از روایاتی است که دیروز خواندیم و از نظر ما موثقه، بلکه صحیحه است و ارسال آن به روایت ضرر نمیزند؛ برای اینکه از اصحاب اجماع است و صاحب مسالک و صاحب مدارک و امثال اینها هم بر آن فتوا دادهاند. و این روایت میگوید: «ثُمَّ أَرَادَ الصِّيَامَ»، که روزهی مستحب و روزهی واجب غیر معین و روزهی واجب معین را میگیرد. حالا اراده کرد روزه بگیرد، لذا ماه رمضان را نمیگیرد. روایت این است:«سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ هُوَ جُنُبٌ ثُمَّ أَرَادَ الصِّيَامَ بَعْدَ مَا اغْتَسَلَ وَ مَضَى مَا مَضَى مِنَ النَّهَارِ، قَالَ: يَصُومُ إِنْ شَاءَ وَ هُوَ بِالْخِيَارِ إِلَى نِصْفِ النَّهَارِ».
بزرگان گفتهاند: «ثُمَّ أَرَادَ الصِّيَامَ»، یعنی روزهی مستحبی. اما اینطور نیست، بلکه روزهی واجب به ذمهاش بوده و نیت وجوب میکند. واجب معین باشد، همین است و اگر یادش آمد، وقت ندارد و اگر امروز را روزه نگیرد، واجب معین از بین میرود. بنابراین «ثُمَّ أَرَادَ الصِّيَامَ»، واجب معین را میگیرد، واجب غیرمعین را هم میگیرد، مستحب را هم میگیرد.
او در روایت گفت: تا شب و حضرت فرمودند: «يَصُومُ إِنْ شَاءَ»، یعنی اگر میخواهد روزه بگیرد. پس با «يَصُومُ إِنْ شَاءَ» ماه رمضان کنار میرود. غسل هم واجب نیست، اما این غسل کرده و سوال میکند. لذا «يَصُومُ إِنْ شَاءَ» ماه رمضان را بیرون میکند، اما واجب معین و واجب غیرمعین و مستحب را میگیرد. اگر بخواهد روزهی مستحب بگیرد، میتواند، واجب معین و غیرمعین را هم میتواند، اما تا قبل از ظهر. معنایش این است که بعد از ناهار هیچ کاری نمیتواند بکند؛ یعنی روزهاش باطل است. دلالت روایت خوب است و بسیاری از اصحاب من جمله صاحب مسالک و صاحب مدارک هم روی آن فتوا دادهاند.
این روایت مثل روایات دیروز است و ما بخواهیم بر استحباب حمل کنیم، وجه ندارد، اگر هم بخواهیم طرد کنیم، وجه ندارد. الاّ صحیحه ابی بصیر که مربوط به مستحب است و الاّ خود روایت من حیث هی هی میگوید: نیت کردن برای جاهل و برای عامد و برای معذور تا قبل از ظهر جایز است است و از همین جهت سوال کرده و میدانسته جنابت به روزه ضرر میزند. لذا روایت جاهل و معذور و ناسی را میگیرد و لذا حضرت فرمودند: وقت آن تا نصف النهار است. هذا کلّه راجع به روایت واجب معین و واجب غیرمعین وروزه مستحب، بگوییم اگر جاهل یا ناسی یا معذور باشد، میتواند تا قبل زوال نیت کند.
ظاهراً طرد روایت و اینکه مرحوم صاحب جواهر فرمودهاند و دیگران از او متابعت کردهاند، وجهی ندارد. تا اینجا اینطور میشود که وقت نیت روزه برای عامد، قبل از طلوع فجر است و برای جاهل و معذور و ساهی تا قبل از ظهر است و اگر بعداز ظهر شد، این نیت نداشته و روزه بدون نیت باطل است.
مرحوم سید میفرمایند: «و اما في المندوب فيمتد الى أن يبقى من الغروب زمان يمكن تجديدها فيه على الأقوى»؛ وقت روزهی مستحبی تا مغرب است.
اینطور که مرحوم سید میفرمایند، یک لحظه به مغرب مانده که بتواند نیت روزه بکند، این روزهی مستحبی درست است.
صحیحه أبی بصیر: «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنِ الصَّائِمِ الْمُتَطَوِّعِ تَعْرِضُ لَهُ الْحَاجَةُ، قَالَ: هُوَ بِالْخِيَارِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْعَصْرِ وَ إِنْ مَكَثَ حَتَّى الْعَصْرِ ثُمَّ بَدَا لَهُ أَنْ يَصُومَ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ نَوَى ذَلِكَ، فَلَهُ أَنْ يَصُومَ ذَلِكَ الْيَوْمَ إِنْ شَاءَ.»
معنای «تَعْرِضُ لَهُ الْحَاجَةُ» این است که او تصمیم روزه گرفتن نداشته است. شاید معنای «تَعْرِضُ لَهُ الْحَاجَةُ» این باشد که میخواست روزه مستحبی بگیرد، اما کاری برایش پیدا شد و مثلاً مهمان پیدا کرد، یا به مهمانی رفت و یا کار سختی برایش جلو آمد و این که میخواست روزه مستحبی بگیرد، منصرف شد. حالا همین که منصرف شده، حضرت میفرمایند: اگر تا عصر چیزی نخورده باشد و حالا ببیند مفطرات نیامده است، نیت روزه میکند و روزهاش در همان وقت واقع میشود؛ «قَالَ: هُوَ بِالْخِيَارِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْعَصْرِ وَ إِنْ مَكَثَ حَتَّى الْعَصْرِ ثُمَّ بَدَا لَهُ أَنْ يَصُومَ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ نَوَى ذَلِكَ، فَلَهُ أَنْ يَصُومَ ذَلِكَ الْيَوْمَ إِنْ شَاءَ».
او روزه واجب را نمیگیرد، برای اینکه فرض کرده «عَنِ الصَّائِمِ الْمُتَطَوِّعِ» و روزه متطوع یعنی کسی که روزه مستحب گرفته، «تَعْرِضُ لَهُ الْحَاجَةُ». لذا تردید در نیت پیدا کرد و یا اصلاً نیت نکرد؛ خواست روزه بگیرد و کاری پیدا کرد و یا مهمان پیدا کرد و گفت روزه نمیگیرم؛ اما افطار نکرد. حضرت میفرمایند: تا عصر میتواند افطار کند. همینطور که مرحوم سید میفرمایند، تا مغرب، از باب مثال است و «هُوَ بِالْخِيَارِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْعَصْرِ»، یعنی «هو بالخیار ما بینه و بین المغرب».
بالاخره این شخص روزه نبوده، یعنی از روزه منصرف شده و نیت را برداشته و حالا حضرت فرمودهاند: روزه باش؛ حالا تردید در نیت باشد که بعد صحبت میکنیم، که ما میگوییم: تردید در نیت باطل نیست و یا روی فرمایش آقایان که میگویند تردید در نیت روزه را باطل میکند. یا اینکه به عنوان مثال مهمان پیدا کرد و نمیتوانست روزه بگیرد و گفت روزه مستحبی نمیگیرم؛ اما اتفاقا مهمان رفت و یا طوری شد که ایشان تا عصر چیزی نخورد. حضرت فرمودهاند: «ثُمَّ بَدَا لَهُ أَنْ يَصُومَ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ نَوَى ذَلِكَ، فَلَهُ أَنْ يَصُومَ ذَلِكَ الْيَوْمَ إِنْ شَاءَ». روایت هم صحیح السند است و هم ظاهرالدلاله است و اشکالی نیست و اشکال فقط تعارض روایت ابن بکیر است که الان خواندیم.
حالا اگر بخواهیم روابت ابن بکیر را با این روایت جمع کنیم و بگوییم: « ثُمَّ أَرَادَ الصِّيَامَ بَعْدَ مَا اغْتَسَلَ وَ مَضَى مَا مَضَى مِنَ النَّهَارِ، قَالَ: يَصُومُ إِنْ شَاءَ وَ هُوَ بِالْخِيَارِ إِلَى نِصْفِ النَّهَارِ»، یعنی روزهی واجب و به قرینه روایت ابی بصیر این اطلاق را بگیریم؛ چون آن روایت نصّ در روزهی مستحبی بود و این اطلاق دارد و هم واجب را میگیرد و هم مستحب را و مستحب را از آن بیرون کنیم، بلکه تخصیص بدهیم و بگوییم: «سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ هُوَ جُنُبٌ ثُمَّ أَرَادَ الصِّيَامَ»، یعنی واجب.
نمیدانم چه شده که مثل صاحب جواهر گفتهاند: اعراض اصحاب روی این روایت ابن بکیر است و فقط صاحب مدارک و صاحب مسالک به روایت عمل کردهاند، که گفتهاند: قول این دو در مقابل مشهور حجت نیست، بنابراین روایت را طرد میکنیم و اما اگر روایت را طرد نکنیم، «الجمع مهما امکن اولی من الطرح» یک قاعده در باب تعارض است. آن قاعده اقتضاء میکند بین این دو روایت جمع کنیم و جمع بین این دو روایت اقتضاء میکند که این روایت را حمل بر وجوب کنیم و بگوییم: اینکه حضرت فرمودهاند: «وَ هُوَ بِالْخِيَارِ إِلَى نِصْفِ النَّهَارِ»، به قرینهی روایات دیروز و این روایت مستحب، حمل بر وجوب میشود.
البته دو سه روایت دیگر هم هست که آن روایتها هم دلالت دارد، اما دلالت حسابی ندارد. مثلاً آن روایتی که صحیح السند است و میگوید: امیرالمؤمنین (علیه السلام) به خانه میآمدند و میپرسیدند چیزی هست بخوریم یا نه؟ میگفتند: اگر چیزی نیست، روزه بگیرم.[9] طبق آن روایتها بگوییم: روزهی مستحبی بوده است، زیرا روزهی واجب که به ذمّهی آقا نبوده، لحن هم میگوید روزه، مستحبی بوده و قبل از ظهر و بعد از ظهر هم ندارد؛ بنابراین تا غروب را میگیرد.
لذا من خیال میکنم روایات «نِصْفِ النَّهَارِ» را بدهیم به واجب معین و واجب غیرمعین و این روایت ابی بصیر و نحو روایت ابی بصیر را به روزه مستحب بدهیم. حالا اگر حمل ظاهر بر نص و مطلق بر مقید نباشد، توفیق عرفی است. العرف وفق جمع بین دلیلین کند و روایت ابی بصیر را به مستحب بدهد و روایت ابن بکیر را به واجب بدهد و جمع بین دلیلین میشود. لذا همین است که مشهور هم میگویند و خیلیها ادعای اجماع هم کردهاند و گفتهاند: روزه مستحب، اگر جهلاً باشد و بعضیها گفتهاند: اگر عمداً نیت نکرد و اصلاً تصمیم بر گرفتن روزه نداشت و به عبارت دیگر طلوع فجر وقت برای روزه مستحبی نیست و به واسطهی این روایات « «كُلُوا وَاشرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الخَيطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْر» را به روزههای واجب، مثل ماه رمضان و به روزههای واجب معین و روزههای واجب غیرمعین تخصیص میدهیم و این روایت ابی بصیر ظاهراً اشکال ندارد و صحیح السند و ظاهرالدلاله است و بگوییم: روزهی مستحب وقت ندارد و هر وقت نیت کند که میخواهم روزه بگیرم قربة الی الله ولو عندالغروب هم باشد، این روزه درست است.