عنوان: در صورت طاقت‌فرسا بودن روزه، آیا می‌توان به مقدار ضرورت چیزی خورد؟
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

مسأله‌ای که گذشت، مسأله‌ی مهمی است که اگر بشود به ظاهر روایات عمل کرد، مشکل‌های فراوانی را رفع می‌کند. مسأله این است که اگر کسی در اثر تشنگی مجبور شود آب بخورد، مثلاً بی‌تاب شود و صبر نداشته باشد و باید یک جرعه آب بخورد. حالا از آب هم تجاوز کنیم و بگوییم: اگر می‌خواهد روزه بگیرد و باید داروی روزش را بخورد و امثال این‌ها که مجبور است در وسط روز چیزی بخورد. ظاهرِ دو روایت ظاهرالدلاله و صحیح السند می‌گوید: آب یا آن دارو را بخورد، قضا هم                       ندارد و معلوم است کفاره هم ندارد.

بعضی از بزرگان به این روایات عمل کرده‌اند. حالا اگر در رساله هم نباشد، اما می‌گوید: مقلَّد من گفته است: تو که مرض کلیوی داری، به اندازه‌ای که آن مرض احتیاج داشته باشد، آب بخو؛ روزه باش، آب هم بخور و آن آب تعبّداً موجب فساد روزه نیست و روزه‌ات قضا ندارد. خواه ناخواه وقتی آب می‌خورد، باید تا مغرب روزه باشد و اگر بخواهد چیز دیگری بخورد و یا آب زیادی بخورد، نمی‌تواند، بلکه خوردن آب به اندازه بخور و نمیر، روزه را باطل نمی‌کند.

ظاهرِ روایات این است که اگر کسی که ذوالعطاش باشد، یا مرض کلیوی داشته باشد، می‌تواند کمی آب بخورد و روزه اش باطل نمی شود، قضا و کفاره هم ندارد. خواه ناخواه کسی که مرض کلیوی دارد، می‌تواند یک مرتبه یا دو مرتبه آب بخورد، اما روزه باشد و از مابقی مفطرات امساک کند و این خوردن آب به اندازه‌ای باشد که احتیاج دارد. می‌گویند: به اندازه‌ای که مرضت ادامه پیدا نکند و به تو صدمه نزند، بخور.

دلالت و سند روایت‌ها خیلی خوب است، اما مرحوم سید عمل به این دو روایت نکرده‌اند، یا این‌که عمل کرده‌اند، اما قدر متیّقن گرفته‌اند. عبارت مرحوم سید این بود که به اندازه‌ی ضرورت آب بخورد، اما روزه‌اش باطل است و باید بعد قضا کند و غیر از آب هم حق خوردن چیزی را ندارد.[1]

البته فرمایش مرحوم سید با روایت جور در نمی‌آید؛ برای این‌که ظاهر دو روایت این است که آب بخورد، روزه‌ا‌ش هم باطل نیست، قضا هم ندارد؛ اما چون روزه است، باید به اندازه‌ی ضرورت آب بخورد و غیر از آن آب هم نمی‌تواند چیز دیگری  بخورد. اما مرحوم سید از دو روایت قدر متیّقن گرفته‌اند و حتی  تصرّف‌های دیگری هم کرده‌اند و بین ماه مبارک رمضان و غیر ماه رمضان فرق گذاشتند و علی کل حال از این دو روایت قدر متیّقن گرفته‌اند و گفته‌اند: می‌تواند آب بخورد، البته باید به اندازه‌ی ضرورت آب بخورد و غیر از آب هم نمی‌تواند چیز دیگری بخورد، اما روزه‌اش باطل است.

بله، کسی می‌تواند بگوید فرمایش مرحوم سید موافق با قاعده است؛ چون همان‌طور که در جلسه قبل گفتیم، ذوالعطاش یا کسی که مجبور است قرص بخورد و یا مرض کلیوی دارد و مجبور آب بخورد، مضطر به خوردن روزه است و «رُفِعَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْه»‏ [2] می‌گوید روزه‌ات را بخور؛ برای این‌که مضطر هستی، یا قضایش را بگیر؛ برای این‌که کسی که مثلاً مریض است و روزه‌اش را خورده، باید روزه‌اش را بعد از ماه رمضان قضا کند و اما به اندازه‌ی ضرورتش و یا این‌که غیر از آب نتواند چیز دیگری بخورد، تأدّب برای ماه رمضان است. گفتیم: قاعده اقتضاء می‌کند که وقتی روزه باطل باشد و قضا داشته باشد، اگر چیز دیگری غیر از آب هم بخورد، مانعی نداشته باشد؛ اما تأدباً احترام ماه رمضان را نگاه بدارد. فرمایش مرحوم سید با این قاعده جور در می‌آید؛ برای این‌که مرحوم سید هم می‌گوید آب را بخورد، اما روزه‌اش باطل است و باید قضایش را بگیرد،. آن‌وقت مسأله‌ی تأدب را در این‌جا آورده‌اند.

ولی فتوای مرحوم سید این نیست؛ چون اگر یادتان باشد مرحوم سید راجع به تأدب- یعنی کسی که روزه نیست، اما مؤدب باشد و چیزی نخورد- اختلاف فتوا دارند. در کتاب صوم، گاهی می‌گویند این تأدب واجب است، گاهی می‌گویند مستحب است، گاهی احتیاط واجب می‌کنند و گاهی احتیاط مستحب می‌کنند و من جمله در این‌جا به طور جدی گفته‌اند: آب را به اندازه ضرورت بخورد و حق خوردن بیش از آن را ندارد؛ چنانچه حق خوردن غیر از آب را هم ندارد.

اگر طبقاً للقاعده و «رُفِعَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْه» جلو بیاییم، همین است که گفتیم: روزه‌اش باطل است و «رُفِعَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْه» می‌گوید: روزه‌ات را بخور و بعد از ماه رمضان قضای آن را بگیر و اگر بعد از ماه رمضان هم نتوانستی بگیری، قضا هم ندارد. اما علی کل حال «رُفِعَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْه» می‌گوید: اگر در ماه رمضان مجبور شوی آب بخوری و بعد می‌توانی روزه‌ات را بگیری، پس روزه را بگیر. این حرف مرحوم سید است که در این‌جا می‌فرمایند: روزه‌اش باطل است و باید بعد از ماه رمضان قضای آن را بگیرد. آن‌وقت مسأله‌ی تادّب را حمل بر استحباب می‌کنیم و این هم طبق قاعده است، برای این‌که معنا ندارد به کسی که روزه‌اش را خورده است، بگوییم واجب است که چیز دیگری نخوری. آن وقت‌ها خیلی‌ها را سراغ داشتم که بافوری بودند، ولی مؤدب بودند و درست روزه می‌گرفتتند و فقط بافور می‌کشیدند و مرجع تقلید آن‌ها هم گفته بود: بافور را بکش. یا مثلاً سراغ دارم که مرجع تقلید بعضی‌ها گفته بودند قرصت را بخور؛ مثلاً مرض قند داشت و باید در روز، چهار پنج قرص بخورد و مرجع تقلید گفته بود قرصها را بخور، روزه‌ات را هم بگیر.

پس آب و دارو و امثال این‌ها تفاوت نمی‌کند. حتی چیزهایی که سابقاً گفتیم روزه را باطل می‌کند، اما اگر مجبور است که این کار را بکند؛ مثلاً مجبور است اماله کند، در این‌جا فتوای مشهور این است که در صورت اضطرار و در صورت جبر، طوری نیست. لذا ما یا باید روی قاعده جلو بیاییم، یا روی روایت و مرحوم سید جمع بین هر دو کرده و هم با قاعده جلو آمده و گفته است: روزه باطل است و «رُفِعَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْه» جاری است و می‌تواند بخورد، اما روزه باطل است و هم با روایت جلو آمده و گفته است: حالا که روزه را خورد، پس تا آخر روز چیزی نخورد.

روایت ظهور دارد و دلالت روایت خوب است، الاّ این‌که کسی از اجماع بترسد. مثلاً الان می‌بینید که محشین بر عروه در این مسأله دقت‌هایی را کرده‌اند که مرحوم سید نکرده‌اند، اما روی اصلِ مسأله‌ی مرحوم سید کسی مخالفت نکرده است و نتوانسته‌اند بگویند این روزه صحیح است و گفته‌اند: روزه را بخورد و روزه باطل است. اما این اشکال هست که اگر روزه باطل است، پس چرا بعد از آن ناهار نخورد؟ اگر می‌خواهید تأدب را بگویید، مرحوم سید در تأدب سه چهار فتوا دارند. تعبّد هم نیست و معلوم است وقتی روزه را خورد، خوب است به تأدب چیزی نخورد و معنای تأدب این است که دارو را بخور، احترام ماه رمضان را هم نگاه دار.

روایت 1 از باب 16 از ابواب مایصح فیه الصوم: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي الرَّجُلِ يُصِيبُهُ الْعُطَاشُ حَتَّى يَخَافَ عَلَى نَفْسِهِ قَالَ يَشْرَبُ بِقَدْرِ مَا يُمْسِكُ رَمَقَهُ وَ لَا يَشْرَبُ حَتَّى يَرْوَى»؛[3] فرموده‌اند: آب بخورد، البته به اندازه بخور و نمیر باشد و اما نخورد تا سیر شود.

حالا در این روایت نیامده که روزه باطل شد و قضایش را بگیر. در خیلی از مفطرات داشتیم که اجازه‌هایی داده شده بود و این‌جا هم اجازه داده شده است. اگر بخواهیم طبق قاعده درست کنیم، این‌طور است که «رُفِعَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْه» می‌گوید: بخور، اما روزه‌ات باطل است. اما مرحوم سید و همچنین همه‌ی محشین می‌گویند: «و یدلّ‌ علیه موثقه عمار». حال اگر ما باشیم و موثقه عمار، این موثقه نمی‌گوید روزه باطل است. « حَتَّى يَرْوَى» را هم باید حمل بر استحباب کنیم؛ مگر این‌که کسی قاعده‌ی تأدب را واجب بداند، که مرحوم سید این‌گونه است و گاهی قاعده‌ی تأدب را واجب می‌دانند. لذا گاهی می‌گویند: یک دفعه بخور و دو دفعه نخور و به اندازه‌ی بخور و نمیر را واجب می‌دانند؛ گاهی هم مستحب می‌دانند و گاهی احتیاط می‌کنند و احتیاط هم گاهی واجب و گاهی مستحب است.

اگر یادتان باشد ما در همه جا می‌گفتیم وقتی روزه‌اش باطل شد، باطل شده و قضا می‌خواهد. اما اگر خواست، می‌تواند ناهار هم بخورد. لذا روایت می‌گوید روزه‌ات صحیح است، پس دو مرتبه نمی‌توانی آب بخوری و یا آب بخوری تا سیر شوی، ‌بلکه به اندازه‌ی بخور و نمیر آب بخور. آن‌وقت روایت عالی درمی‌آید و دلالت بر فساد هم نمی‌کند و تأدب هم واجب می‌شود و این‌که واجب می‌شود روی‌قاعده است؛ برای این‌که این یک قرص تعبد است، بر این‌که روزه را باطل نمی‌کند و اما اگر قرص خورد، بعد نمی‌شود آب بخورد. 

اگر روی قاعده جلو بیاییم، باید بگوییم: آب را بخور، اما به علت «رُفِعَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْه»، قضای روزه را هم بگیر. اما امام (علیه السلام) که به اصل تمسک نکرده‌اند. راوی گفت: آقا مجبورم آب بخورم و اگر آب نخورم، می‌میرم. حضرت فرمودند: آب بخور، اما تأدباً به اندازه بخور و این‌قدر آب نخور که سیر شوی، بلکه به انداره اضطرار بخور. یعنی آب را بخور و روزه‌ات هم درست است. این را از جیب خودمان روی روایت گذاشتیم. او گفت آب نخورم، می‌میرم. حضرت فرمودند: آب بخور. بگوییم این روایت می‌خواهد «رُفِعَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْه» را بگوید. آیا روایت نمی‌توانست بگوید طبق «رُفِعَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْه» روزه‌ات باطل می‌شود و بعد روزه‌ات را بگیر؟

بگویید لولا الاجماع همین است و اما اگر از اجماع بترسیم و بگوییم این‌گونه اجماع‌ها حجت است، حتماً باید همه چیز را کنار بگذاریم و ببینیم اجماع چه گفته و اجماع قدر متیّقن گرفته و حرف مرحوم سید را زده است. اما چرا از روایت قدرمتیقن بگیرم؟ کجای روایت اشکال دارد، تا ما بگوییم این آقا که قرص می‌خورد، روزه‌اش باطل نیست و باید حتماً روزه‌اش را بگیرد، قضا هم ندارد و خوردن یک قرص مثل این است که چیزی‌نخورده باشد و يا سهواً آب يا غذا خورده باشد و همین‌طور که اگر سهواً آب بخورد، طوری نیست،‌ در این‌جا هم حضرت فرموده‌اند: اگر عمداً آب بخوری، طوری نیست.

روایت 2: «قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي‏ عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّ لَنَا فَتَيَاتٍ وَ شُبَّاناً لَا يَقْدِرُونَ عَلَى الصِّيَامِ مِنْ شِدَّةِ مَا يُصِيبُهُمْ مِنَ الْعَطَشِ قَالَ فَلْيَشْرَبُوا بِقَدْرِ مَا تَرْوَى بِهِ نُفُوسُهُمْ وَ مَا يَحْذَرُونَ»؛[4] فرموده‌اند: به اندازه‌ی بخور و نمیر آب بخورد؛ به اندازه‌ای که بی تاب نشوی.       

حالا در کجای این روایت است که ما بگوییم: «بطل صومها و وجب قضائها» و غیر از این آب چیز دیگری نخورد؟ روایت فرموده است: «فَلْيَشْرَبُوا بِقَدْرِ مَا تَرْوَى»؛ یعنی روزه‌ات درست است، پس نمی‌توانی خیلی آب بخوری و یا غیر از آب، ناهار هم بخوری، ‌بلکه به اندازه‌ی بخور و نمیر آب بخور، روزه‌ات هم درست است.

اصلاً نمی‌توان یک روایت  پیدا کرد که بگوید: «كُلُوا وَاشرَبُوا حَتَّى‏ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الخَيطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ»[5] اطلاق دارد و می‌گوید همه جا و همه چیز؛ چرا که در مقام تشریع حکم است و می­گوید: از جمله چیزهایی که روزه را باطل می‌کند خوردن و آشامیدن است، اما ندارد که کجا و کی. این روایات در مقام بیان مفطرات است؛ در مقام بیان تشریع حکم است و نمی‌توانیم در مقام بیان تشریع حکم، اطلاق گیری کنیم و اطلاق آنجا است که در مقام بیان خصوصیات باشد. لذا در جواب آقایانی که می‌گویند: روایت‌های مفطرات اطلاق دارد، می‌گوییم: نمی‌توانید یک روایت پیدا کنید که اطلاق داشته باشد.

خلاصه حرف این شد که اگر طبق قاعده جلو بیاییم، این‌طور می­شود که باید روزه را بخورد و روزه باطل است و قضا دارد، اما مستحب است بعد از آن، چیزی نخورد. و اگر روی روایت جلو بیاییم، روایت می‌گوید: می‌تواند این قرص و آب را بخورد، روزه‌اش هم باطل نیست، اما نمی‌تواند چیز دیگری بخورد و چون روزه است باید «أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى‏ اللَّيْلِ‏»[6]، روزه بگیرد.

وَصَلَّي اللهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد



[1]. العروة الوثقی، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، ج3، ص583 ط ج

[2]. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج15، ص369، ابواب جهاد النفس و ما یناسبه، باب56، ح1، شماره20769، ط آل البیت

[3]. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج10، ص214، ابواب من یصح منه الصوم، باب 16، ح1، شماره13252، ط آل البیت

[4]. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج10، ص214، ابواب من یصح منه الصوم، باب 16، ح2، شماره13253، ط آل البیت

[5]. سوره بقره، آیه187

[6]. سوره بقره، آیه187