أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مرحوم سيد (رضواناللهتعالیعليه) فرمودهاند: «و أما المسافر الجاهل بالحكم، لو صام فيصح صومه و يجزيه، کالجاهل بالحکم فی الصلاة اذا أتم الصلاة، لكن يشترط أن يبقى على جهله إلى آخر النهار و أما لو علم بالحكم فی الأثناء فلا يصح صومه، و أما الناسی فلا يلحق بالجاهل فی الصحة»؛ اگر مسافری نداند که اگر در ماه مبارک رمضان مسافرت کرد، نبايد روزه بگيرد و روزه گرفت، میفرمايند: روزهاش صحيح است. مثل آنجا که کسی نداند مسافر بايد نماز را شکسته بخواند و نمازش را تمام بخواند، همینطور که جاهل ولو جاهل مقصر اگر در مسافرت نماز را تمام بخواند، نمازش درست است، اگر هم در مسافرت روزه بگيرد، روزهاش صحيح است.
«لكن يشترط أن يبقى على جهله إلى آخر النهار و أما لو علم بالحكم فی الأثناء فلا يصح صومه»؛ مثلاً در وسط روز مسأله را به او گفتند که در مسافرت نمیشود روزه گرفت، آنوقت اين روزهاش از همان جا باطل میشود و بايد روزه را افطار کند و بعد از ماه رمضان قضای آن را بگيرد.
«و أما الناسی فلا يلحق بالجاهل فی الصحة»؛ اما اگر کسی ماه مبارک رمضان را نسيان کند و درحالی که در مسافرت است روزه بگيرد، روزهاش باطل است و مثل آنجا است که حکم را میداند و مثل سنّیها عمداً روزه میگيرد. همینطور که آن روزه باطل است، روزهی اين ناسی هم باطل است، ولو متوجه نشود و تمام روز را هم روزه بگيرد، اما بايد بعد از ماه مبارک رمضان اين روزه را قضا کند.
در اين مسأله، سه چهار مسأله را متعرض شدهاند:
مسألهی اول این است که اگر جاهل مقصّر روزه گرفت، روزهاش درست است.
يک قاعدهای هست که «الجاهل المقصّر کالعامد الاّ فی موضعين»؛جهر و اخفات به جای يکديگر و تمام به جای قصر. اين راجع به نماز است که بسياری از فقها يک قاعدهی کلي در فقه متعرض شدهاند که «الجاهل المقصر کالعامد الاّ فی موضعين»؛ يکی اینکه جهر و اخفات به جای يکديگر و يکی هم تمام به جای قصر است.[2]
آن قاعده درست نيست و يک قاعدهی غلبهای است و غلبه را نمیدانم، اما اين را میدانم که اگر بخواهيم قاعدهای درست کنيم که «الجاهل المقصّر کالعامد»، اين در فقه ما نيست و استثنای بسياری دارد. شايد همين مرحوم سيّد در عروه بيش از پنجاه استثناء دارند که «الجاهل المقصّر معذور». همچنين مرحوم شيخ انصاری هم در فرائد و مخصوصاً در مکاسب، چهل ـ پنجاه مورد را آوردهاند که جاهل مقصّر معذور است، و نمیدانم اين جمله از کجا پيدا شده، اما میدانم که به اين قاعدهی کلی در فقه ما عمل نشده و اگر هيچ نداشتيم به جز حديث رفع،برای ما بس بود که بگوييم: «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» میگويد: «الجاهل المقصّر معذورٌ الاّ ما أخرجه الدليل».
ولو مرحوم سيّد در اینجا قياس روزه را به نماز فرمودهاند، اما اين قياس نيست، بلکه يک مثال است.
بحث امروز ما دليل دارد و دليلش هم سه چهار روايت صحيحالسند و ظاهرالدلاله است. مرحوم صاحب وسائل روایتها را در باب دوم از ابواب من يصحّ منه الصوم آوردهاند.
صحيحه محمد بن مسلم: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَال:َ إِذَا سَافَرَ الرَّجُلُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ أَفْطَرَ وَ إِنْ صَامَهُ بِجَهَالَةٍ لَمْ يَقْضِهِ»؛ اگر مسافری در ماه مبارک رمضان روزه بگيرد، فايده ندارد و بايد روزهاش را بخورد؛ اما اگر «بِجَهَالَةٍ» روزه گرفت، «فَلَاشَيءَ عَلَيْهِ»؛ روزهی او صحيح است.
صحيحه عيص بن قاسم: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ صَامَ فِی السَّفَرِ بِجَهَالَةٍ لَمْ يَقْضِهِ.»
میفرمایند: هر روزهای که باشد، فرقی هم ندارد که ماه مبارک رمضان باشد، يا روزهی واجب غير ماه رمضان، يا روزهی مستحب باشد، اگر در سفر بجا آورد، صحیح است.
دو سه روايت ديگر نظير اين روایت هست که هم ظاهرالدلاله و هم صحيحالسند است و میفرمايد: «مَنْ صَامَ فِی السَّفَرِ بِجَهَالَةٍ لَمْ يَقْضِهِ» يا «مَنْ سَافَرَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ وَ یَصُومُ بِجَهَالَةٍ لَمْ يَقْضِهِ».
بنابراين مسألهی اول حرفی ندارد که «المسافر الجاهل بالحكم، لو صام فيصح صومه و يجزيه» و اما «يشترط أن يبقى على جهله إلى آخر النهار»؛ یعنی شرطش اين است که بايد اين روزه تا آخر مع جهالة گرفته شود، اما اگر در وسط روز متوجه شد که نبايد روزه بگيرد، اين جا هم باز در ميان اصحاب مشهور است و من جمله مرحوم سيد در اینجا فرمودهاند: اين روزه باطل است. ولو نيم ساعت يا يک ساعت به غروب مانده، مسأله را فهميده، روزهاش باطل است و مثل زنی است که قبل از غروب حائض شود. اما دليلی که برای جاهل مقصّر هست، برای اين نيست و بايد به لفظ «جَهَالَةٍ» تمسّک کنيم و بگوییم: فرمود: «مَنْ صَامَ بِجَهَالَةٍ» و اين جاهل نيست. وقتی جاهل نباشد، ولو يک لحظه، اما تا عالم شود مثل اين است که عمداً چيزی بخورد. مرحوم سيّد اينطور فهميدند و لذا میفرمايند: «لكن يشترط أن يبقى على جهله إلى آخر النهار». حالا اگر کسی اطلاق نفهمد، چه بايد گفت و اصل چه اقتضاء میکند؟
اين شخص جاهل بوده که روزه در مسافرت حرام و باطل است و جاهل به حکم بوده و روزه گرفته است. در مسافرت، چه ماه رمضان باشد و چه روزهی مستحب باشد، آيا میتوان گفت: اگر بعدازظهر باشد، روزهاش صحيح است؟ مثلاً بگوييم: مثل مسافرت بعدازظهر است؛ همینطور که مسافرت بعد از ظهر ولو عمداً هم باشد، روزه را باطل نمیکند، در اینجا هم آيا میتوان گفت: اگر تا بعد ازظهر در جهالت باشد، همینطور که تا بعد از ظهر روزه درست است، پس بعد که متوجه شد، باز روزهاش درست است؟ لذا اصل قضيه درست است؛ يعنی «الجاهل المقصّر فی الصوم معذورٌ»، حالا نمیدانیم اين جهالت بايد از اول طلوع فجر تا مغرب باشد، يا اگر تا بعد از ظهر هم باشد، کفايت میکند. دليلش هم اين است که بعدازظهر میتواند مسافرت کند و روزهاش درست است. قياس کنيم و بگوييم: دليل نداريم و وقتی دليل نداشتيم، پس بگوييم: نظير روزهی بعد از ظهر در مسافرت است و هردو درست است. آيا لاأقل میتوان استصحاب کرد؟ یعنی بگوییم: قبل از ظهر روزهاش درست بوده، برای اینکه جاهل بوده است و الان که عالم شده، نمیداند روزهاش باطل شد يا نه، استصحاب کند.
دليل هم نداريم برای اینکه دليل «بِجَهَالَةٍ» نمیتواند تا آخر برود که بگوييم روايت دلالت دارد. علم و جهالت حالاتی برای انسان است و آن حالات، استصحاب آور است. اين جاهل بود وروزهاش درست شد و الان عالم است و نمیدانيم روزهاش درست است يا نه، «کان صحيحا، الان يکون کذلک». ظاهراً میتوان اين را گفت، الاّ اینکه کسی از اجماع بترسد. اما ما از اجماع نمیترسيم، برای اینکه مسأله را متعرض نشدهاند و همين فرمايش مرحوم سيد است که مفروغٌ عنه گرفتهاند و گفتهاند: مثل خوردن و آشاميدن است. آدمی که جاهل است، روزهاش درست است، اما به محض اینکه عالم شد، مثل اين است که آب بخورد.
ما به مرحوم سيّد میگوييم: روزهاش درست است و در وقتی که عالم شد، مثل اين است که بعد از ظهر مسافرت کند. لذا همینطور که آن روزه درست است، اين هم درست است. اگر هم شک کنيم، استصحاب میکنيم؛ نمیدانيم بعد از ظهر روزهاش صحيح است يا نه، پس استصحاب میکنيم.
ممکن است کسی در استصحاب بگويد: تبدّل حالت است و موضوع دوتا است و نمیتوان استصحاب را گفت.
اما بايد يک تغيير حالتی، هم در موضوع و هم در حکم پيدا شود. اين آبی که استصحاب میکند و میگويد: «کان کُرا الان يکون کذلک»، بايد قدری از آبها رفته باشد و بايد دو تا موضوع باشد، اما عرفاً اگر بگويند يک موضوع است، آنوقت استصحاب موضوعی و استصحاب حکمی داريم. استصحاب يعنی موضوع را از عرف گرفتن و وحدت درست کردن. در اینجا مرحوم سيّد میفرمايند: تا عالم میشود، مثل اين است که چيزی بخورد. من میگويم: وقتی عالم شود، مثل اين است که مسافرت کند؛ همینطور که اگر مسافرت کند، درست است، در اینجا هم درست است.
مسألهی سوم که مهمتر از مسألهی دوم است، صورت نسيان است که مرحوم سيّد میفرمايند: «و أما الناسی فلا يلحق بالجاهل فی الصحة». کسی که تا آخر روز جاهل به حکم است، روزهاش درست است؛ برای اینکه روايت خوانديم که هرکس جاهل به حکم است و روزه گرفت، روزهاش درست است. اما مرحوم سيّد میفرمايند: اگر کسی نسيان کرد که ماه رمضان است و روزه گرفت، حالا آيا اين ناسی، مثل روايت عيص که میفرمايد قضا ندارد، اين هم قضا ندارد؟ مرحوم سيد میفرمايند: قضا دارد. اگر تا آخر جاهل بود و روزه گرفت، روزهاش درست است، اما اگر تا آخر روز ناسی بود و روزه گرفت، میگويند: روزهاش باطل است. مرحوم سيّد میگويند: دليل نداريم.
میگوييم: این که دليلی بر صحت نداريم، آيا حديث رفع هم نداريم؟ حتی اگر حديث رفع و اين روايت عيص و اين سه چهار روايت نبود، میتوانستیم به «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» تمسک کنیم، پس الان هم به رفع نسيان تمسّک میکنم. بنابراين «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» هم حکم و هم موضوع را میگيرد. «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» میگويد: ما لايعلم، مرفوع است و پيش از آن میگويد: الناسی حکمه مرفوع. لذا برای «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» اگر روايتی نداشتيم و کسی نمیدانست و روزه گرفت، حال نمیدانيم روزهاش درست است يا نه؟ «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» میگويد روزه درست است. يا ناسی بود و روزه گرفت و نمیدانيم روزهاش درست است يا نه، «رُفِعَ النِّسْيَانُ» میگويد: روزه درست است. روزهداری که جاهل بود و مثلاً غذايی خورد، «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» میگويد: روزهاش درست است و اگر ناسی بود و چيزی خورد، «رُفِعَ النِّسْيَانُ» میگويد: روزهاش درست است. همینطور که «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» کار میکند، «رُفِعَ النِّسْيَانُ» هم کار میکند.
اگر کسی شيخی شود و بگويد: حدیث رفع نه حکم را میگيرد، نه تکليف را میگيرد و نه موضوع را میگيرد و مراد مؤاخذه است، آنوقت مسألهی ديگری میشود که حديث رفع میگويد: «رُفع مؤاخذة ما لايعلمون و رُفع مؤاخذة النسيان و رُفع مؤاخذة اضطرار» و همچنين تا آخر. شيخ بزرگوار، مرحوم شيخ انصاری درحالی که مؤاخذه در تقدير میگيرند،[8] اما در فرائد و مکاسب و در فقهشان، عمومی هستند و میگويند: حديث رفع همه چيز را میگيرد، الاّ ما أخرجه الدليل. حال ما هم در اين حديث رفع میگوييم: اگر روايت محمد بن مسلم و روايت عيص را نداشتيم، «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» میگويد: روزه درست است و در صورت جهل روزه درست است، در صورت نسيان هم روزه درست است.
حال برای جاهل روايت داريم و روايت میگويد: هرکسی جاهل است، روزهاش درست است؛ راجع به نسيان هم ساکت است و نمیگويد روزه باطل است. مرحوم سيد میخواهند از اين استفاده کنند و بگويند: اين روایتها دلالت میکند بر اینکه روزهی جاهل مقصر درست است، اما راجع به نسيان هم ساکت است، پس روزهی ناسی باطل است.
ما هم میگوييم: روزهی جاهل مقصر درست است؛ چون روایات میگوید، اما روایات نمیگويد: هرکه نسيان کرد روزهاش باطل است. لذا ما به «رُفِعَ النِّسْيَانُ» تمسّک میکنيم و میگوييم: روزهاش درست است.
فعلاً بحث ما از اول تا آخر، راجع به جاهل مقصّر است. يک شخصی مسأله را نمیدانست و خلاف عمل کرد. مثلاً نمیدانست بايد در مسافرت روزه نگيرد و روزه گرفت. روايت محمد بن مسلم میگويد: «لَمْ يَقْضِهِ»؛ روزهات درست است.
مرحوم سيّد میفرمايند: روايت محمد بن مسلم يا روايت عيص میگويد: روزهات درست است، اما دلالت میکند بر اینکه اگر نسيان باشد، روزه باطل است.
ما میگوييم: اينطور نيست و روايت عيص و روايت محمد بن مسلم و روايات ديگر میگويد: اگر جاهل هستی، روزهات درست است و راجع به ناسی هم ساکت است و ما میگوييم: اگر ناسی هم هستي، باز روزهات درست است و اين را با «رُفِعَ النِّسْيَانُ» میگوييم و در آن جاهل هم اگر روايت محمد بن مسلم و رویت عيص را نداشتيم، به «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» میگفتیم و اما «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» را نمیخواهيم؛ برای اینکه اماره در کار است و اماره میگويد: جاهل مقصر معذور است و ما میگوييم: ناسی هم معذور است. روايت محمد بن مسلم میگويد: جاهل معذور است و ما با «رُفِعَ النِّسْيَانُ» میگوييم: ناسی معذور است. اين دو جملهای که من عرض میکنم خوب است و بايد گفت.
مسألهای که برای فردا میماند و مسألهی مشکلی است و الان در رسالهها و در عروه و بين مراجع مشکل نيست و اجماع حسابی در آن هست، این است که اگر کسی بعد از ظهر مسافرت کند، روزهی آن روز درست است، ولو عمداً باشد؛ يعنی روزه است و در ظهر بلکه در بعدازظهر، نماز ظهر و عصر را میخواند و مسافرت میکند. همه گفتهاند: روزهاش درست است.
اما مسأله خيلی مشکل است ومشکل بودن آن در اين است که هفت هشت ده روايت داريم، لذا هفت قول در اين مسأله پيدا شده است. مرحوم صاحب جواهر هفت قول نقل میکنند. البته بعضی از اقوال شاذ است و روايتش هم شاذ است، اما مراد اين است که هفت قول نقل میکنند. دو قول از اين هفت قول مشهور شده است: يکی اینکه اگر کسی بعد از ظهر مسافرت کند، روزهاش درست است و تدلّ عليه روايات صحيحه. اما يک دسته از روايات هم میگويد: اگر در شب نيت کرده باشد که فردا مسافرت کند، اين روزه درست است و حتی اگر صبح هم مسافرت کند روزه درست است. هفت هشت تا روايت صحيح السند و ظاهرالدلاله هم دارد. تعارض حسابی بين روايات است. اینکه چطور رفع تعارض کنيم، مشکل است و انسان میبيند بزرگان در مسأله لنگند.
وَصَلَّي اللهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد