أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
فرمودهاند: ششمین چيزي که در صحت روزه شرط است، اين است که بايد مريض نباشد و به عبارت ديگر روزه براي او ضرر نداشته باشد. گرچه مرحوم سید، اول مرض و چشم درد را ميفرمايند، اما بعد ان شاء الله عبارتش را ميخوانيم که می فرمایند: هرچه براي روزه ضرر داشته باشد، باید نباشد. حتي مسأله را در عرض و جان و مال و امثال اينها ميبرند. لذا اول که مسأله را عنوان ميکنند، راجع به اين است که روزه براي او ضرر داشته باشد، اما عباراتي که بعد ميفرمايند، اعم است از این که در اثر مرض باشد، يا بر اثر هر چيز ديگري باشد.
در مسأله، هم از قدماء و هم از متأخرين ادعاي اجماع شده است. الان هم در رسالهها و حواشي بر عروه ميفرمايند: اگر روزه براي کسي ضرر داشته باشد، روزهي او باطل است. حتي مثلاً اگر چشم دردي داشته باشد که تحملش عادي نباشد، اگر روزه گرفت، روزهی او باطل است. بعد هم مرحوم سيد (رضواناللهتعاليعليه) اضافه ميکنند که روزهي ضرردار، باطل است. ضرر جسمي باشد، يا ضرر روحي باشد؛ ضرر داخلي باشد، يا خارجي باشد؛ و هرچه مربوط به اين است که اگر بخواهد روزه بگيرد، او را نابود ميکند، يا قابل تحمّل نيست و بالاخره براي او مضرّ است، اين روزه باطل است و نميتواند روزه بگيرد.
لذا مسأله پيش فقها، مسألهی معتنابهاي است، اما زياد حرف دارد و علاوه بر این که ادعاي اجماع شده است، الان هم گفتم که فقهاي عظام و رسالهنويسها، همه ميگويند: اگر روزه براي کسی ضرر داشت؛ مثلاً زخم معده داشت و روزه برايش ضرر داشت و اعتنا نکرد و روزه گرفت، روزهی او باطل است. اجماعش هم اجماع پايهداري است.
دليل دوم این است که به قرآن شريف تمسک شده است، که در سورهی بقره، آيهی 185 آمده است: «مَنْ کَانَ مَرِيضاً أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِکُمُ الْيُسْرَ وَ لاَ يُرِيدُ بِکُمُ الْعُسْرَ»؛ اگر مريضي يا در مسافرتي، بعد و در غير ماه رمضان روزه بگير، براي این که پروردگار عالم، براي شما سختي نخواسته است. مخصوصاً که سفر و ضرر پيش هم گذاشته شده است؛ براي این که قرآن ميفرمايد: «مَنْ کَانَ مَرِيضاً أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ»، بنابراين همان طور که روزهی در مسافرت باطل است، روزهی در حال مرض هم باطل است و بايد بعد روزه بگيرد. همهی قدما و متأخرين و کساني که فقه استدلالي نوشتهاند، به اين آيهی شريفه تمسک کردهاند.
از نظر روايات هم، روايات فراواني هست که اگر کسي مريض است، لازم نيست روزه بگيرد و بايد روزهاش را افطار کند. در آن روايات هم آمده است: «فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ»؛ يعني هروقت ميتواند قضايش را به جا بياورد. مثلاً آنچه الان مورد فتوا است و خيلي از خانمها هم گرفتارش هستند، اين است که شير به شير، بچهدار ميشوند و درحالي که آبستن هستند، روزه برايشان ضرر دارد، وقتی هم که شير ميدهند، روزه براي بچههایشان ضرر دارد و همينطور تا ماه رمضان ديگر بيايد. اینها در این سال قضا ندارند، سال آينده هم همينطور و يک عمر روزه خوردهاند و قضا و کفاره ندارند و بايد روزههايشان را بخورند. اين الان در رسالهها هست، مورد فتواي قدما و متأخرين هم است و تقريباً بيش از بيست روايت هم در مسأله هست.
مرحوم صاحب وسائل، عنواني به نام «ما يصحّ منه الصوم» دارند و در آنجا روايات زيادي را نقل ميکنند که ما روايات 4، 6 و 9 از باب 20 را ميخوانيم.
روايت 4: موثقه سماعه: «قَالَ: سَأَلْتُهُ مَا حَدُّ الْمَرَضِ الَّذِي يَجِبُ عَلَى صَاحِبِهِ فِيهِ الْإِفْطَارُ كَمَا يَجِبُ عَلَيْهِ فِي السَّفَرِ "وَ مَنْ كانَ مَرِيضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ"؟ قَالَ: هُوَ مُؤْتَمَنٌ عَلَيْهِ مُفَوَّضٌ إِلَيْهِ فَإِنْ وَجَدَ ضَعْفاً فَلْيُفْطِرْ وَ إِنْ وَجَدَ قُوَّةً فَلْيَصُمْهُ كَانَ الْمَرَضُ مَا كَانَ.» پرسيد: آن مرضي که واجب است در آن مرض روزه را بخورد، چه مرضي است؟ امام صادق (عليه السلام) يک قاعدهی کلي فرمودهاند که کاري به مرض نداشته باش و ببین آيا ميتواني روزه بگيري يا نه، اگر ميتواني، روزه بگير و اگر نميتواني، بايد روزهات را بخوري.
هم سند روايت و هم دلالتش خوب است و همین است که مرحوم سيّد، اول که وارد بحث ميشوند و مرض و چشم درد را ميگويند و بعد هفت هشت تا مرض را ميشمارند. امام (عليه السلام) ميفرمايند: به خودت نگاه کن. همينطور که اگر الان کسی نزد دکتری برود، دکترهاي متديّن ميگويند: اگر ميتواني روزه بگيري، بگير و اگر نميتواني، بخور. الان از شما فقها هم سوال ميکنند که زخم معده دارم و نميدانم روزه بگيرم يا نگيرم. شما ميگوييد: به خودت نگاه کن، اگر ميتواني، بگير و اگر نميتواني، روزهات را بخور.
صحيحه حريز: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: الصَّائِمُ إِذَا خَافَ عَلَى عَيْنَيْهِ مِنَ الرَّمَدِ أَفْطَرَ.» اگر از چشم درد بترسد، يعني بترسد که کور شود و يا چشمهايش تراخمي است و بترسد بدتر شود و بالاخره از چشم درد بترسد، «الصَّائِمُ إِذَا خَافَ عَلَى عَيْنَيْهِ مِنَ الرَّمَدِ أَفْطَرَ». اين روايت کلمهی يقين هم ندارد، بلکه کلمهی خوف دارد.
بعد مرحوم سيّد ميفرمايند: اگر يقين دارد، یا اگر مظنّه دارد و اگر احتمال ميدهد که موجب خوف است، ميتواند روزهاش را بخورد. صورت مظنّه که حجت نيست؛ صورت احتمال هم که اصلاً حجت نيست، اما ميفرمايند: اگر موجب خوف شود، مثلاً چشمهايش درد ميکند و احتمال ميدهد اگر روزه بگيرد، کم سو شود و ضرر داشته باشد، اين نباید بگيرد. بعد دربارهی احتمال عقلائي و خوف صحبت ميکنيم و اینجا امام صادق (عليه السلام) به جاي ظنّ و احتمال و يقين، خوف را گذاشتهاند.
موثقه عمار بن موسى: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي الرَّجُلِ يَجِدُ فِي رَأْسِهِ وَجَعاً مِنْ صُدَاعٍ شَدِيدٍ، هَلْ يَجُوزُ لَهُ الْإِفْطَارُ؟ قَالَ: إِذَا صُدِّعَ صُدَاعاً شَدِيداً وَ إِذَا حُمَّ حُمَّى شَدِيدَةً وَ إِذَا رَمِدَتْ عَيْنَاهُ رَمَداً شَدِيداً فَقَدْ حَلَّ لَهُ الْإِفْطَارُ.»
او از يک چيز سوال کرده بود و حضرت رفتهاند در سردرد و تب و گفتهاند: اگر مثلاً تب شديدي دارد و ميترسد با اين تب برايش دردسر درست شود، همين که ترس دارد از این که درد سر برايش درست شود، ميتواند روزهاش را بخورد. او از سردرد سوال کرده بود، اما حضرت فرمودهاند: «إِذَا صُدِّعَ صُدَاعاً شَدِيداً وَ إِذَا حُمَّ حُمَّى شَدِيدَةً وَ إِذَا رَمِدَتْ عَيْنَاهُ رَمَداً شَدِيداً فَقَدْ حَلَّ لَهُ الْإِفْطَارُ».
ظاهراً شما ميتوانيد به جاي سردرد، دل درد را بگذاريد، يا به جاي چشم درد، زخم معده را بگذاريد. معلوم است از جاهايي که خوب ميشود القاي خصوصيت کرد، اینجا است. ميتوانيد چيز ديگري به جاي آن بگذاريد و بفرماييد: «اذا ضرّ ضرراً شديدا»، که مرحوم سيد بعد راجع به ضرر خارجي، مثل ضرر عرضي، يا ضرر مالي، يا جاني عبارت دارند و حضرت در همهی اينها فرمودهاند: وقتي چنين باشد، «فَقَدْ حَلَّ لَهُ الْإِفْطَارُ».
صحيحه علي بن جعفر: «عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ حَدِّ مَا يَجِبُ عَلَى الْمَرِيضِ تَرْكُ الصَّوْمِ؟ قَالَ: كُلُّ شَيْءٍ مِنَ الْمَرَضِ أَضَرَّ بِهِ الصَّوْمُ فَهُوَ يَسَعُهُ تَرْكُ الصَّوْمِ.»
براي این که مطلب را مهمتر کنند، گفتهاند: عقل هم دلالت دارد. براي این که ادلّهی اربعه درست کنند، گفتهاند: آن قرآن، اين هم روايات و آن هم اجماع قوي از قدما و متأخرين. قاعدهی اهمّ و مهم هم به ما ميگويد: «يجوز الافطار». اگر دوَران امر باشد بين این که کور شود، يا يک ماه روزه بگيرد، عقل ميگويد: روزهات را بخور ولو این که بعد هم نتواني بگيري. مثل زن شيرده که در ماه مبارک رمضان آبستن است و بعد از ماه رمضان بچه شير ميدهد که همهی اينها اهمّ از روزه است و قانون اهمّ و مهم ميگويد: بچه تلف نشود و تو روزهات را بخور. گفتهاند: ادلهی اربعه دلالت ميکند بر این که اگر چيزي براي روزه ضرر داشته باشد، يک قاعدهی کلي درست کنيم که اگر روزه ضرري شد، پس ميتواند اين روزه را افطار کند. این که وظيفهاش بعد از ماه رمضان چيست، مورد بحث ما نيست و قرآن ميفرمايد: «فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ» و اين ضرورت در اسلام است. بايد بگوييم: همهی اينها واضح است.
اما مطلبي هست که اين مطلب خيلي مهم است و بايد روي آن فکر کنيد، اين است که اين قاعدهی لا ضرر، قاعدهی امتناني است. قاعدهی امتناني هم اين است که اين حکم- مثلاً ضرر- آمده و براي رفاه او روزه را برداشته است و مثل قاعدهی رفع است که اگر يادتان باشد مرحوم شيخ انصاري دربارهی آن، مخصوصاً روي کلمهی «رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي»[9] خيلي صحبت کردند و گفتند: اين «عَنْ أُمَّتِي» يعني امتنان و مرحوم شيخ انصاري مدعي بودند که امم سابقه قاعدهی رفع نداشتهاند و اين «رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي تِسْعَةُ»، مربوط به مسلمانهاست و خدا بر سر پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) منت گذاشته و فرموده است: «رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي تِسْعَةُ». قاعدهی «لَا ضَرَرَ»[11] هم همين است، قاعدهی «لَاحَرَج» و قاعدهی اهم و مهم هم همين است و روی همهی اين قواعد، عقل و اجماع و روايت است که اگر اهمّ آمد، آن وقت به دليل امتنان، مهم نميتواند کار کنند.
پس اگر امتنان باشد- که هست- آنچه امتنان است، اين است که تکليف منجّز را بردارد و اما با تکليف بالفعل کاري ندارد و اگر هم با آن کاري داشته باشد، او ميگويد: من با تو کاری ندارم. اسم اين را ملاک ميگذارند و معنايش اين است که روزه از نظر ملاک، يعني انسان در ماه رمضان بايد روزه بگيرد و اين مصلحت تامهی ملزمه دارد. بعد اين ملاک موجب ميشود شارع مقدس بفرمايد در ماه رمضان روزه بگيريد. به اين بالفعل ميگويند. آن وقت روي اشخاص ميآيد و اشخاص خودشان را بر آن حکم بالفعل تطبيق ميدهند و براي آنها حکم منجّز ميشود. يک مرتبهی اقتضاء هم درست کردهاند که همان مرتبهی ملاک است. بالاخره بزرگان اين سه مرتبه را براي تکليف درست کردهاند. آنچه امتنان است، اين است که حکم منجّز برداشته شود و اما این که ملاک هم برداشته شود، به اين معنا که چون مريض است، در اين روزه مصلحت نيست، قاعدهی امتنان نميتواند آن را بردارد.
يک دفعه اصلاً ملاک هم نيست؛ اين مسألهی ديگري است. مثلاً اگر روزه بگيرد، ميميرد که بين مردن و روزه گرفتن تعارض ميشود. اين تکليف منجّز ندارد و برميگردد به قاعدهی اهم و مهم که اگر ملاک دارد، ميتواند روزه بگيرد و اگر ملاک ندارد، بايد روزهاش را بخورد. دائر مدار ملاک و اقتضا است. اين رواياتي که خوانديم، يا ادلهی اربعهای که بیان کردیم، مربوط به قاعدهی تنجّز است، نه به تکليف بالفعل، يا تکليف بالملاک و بالاقتضاء. وقتي چنين باشد، اين آقایی که مثلاً زخم معده دارد و زجر ميکشد، اما روزه ميگيرد، بايد بگوييم: روزهاش درست است. مثل باب مسافرت که سنّيها به اين آيه تمسک کردهاند و همين حرف را ميزنند و گفتهاند: براي این که در قرآن آمده «فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ»[13] این که روزه را بخوريد. لذا سنّيها ميگويند: ملاک هست و ميتواند در مسافرت روزه بگيرد، يا روزه را بخورد.اما راجع به مسافرت، براي ما مسلّم است که ائمهی طاهرين (عليهم السلام) فرمودهاند: روزهی واجب در مسافرت ملاک ندارد. لذا ما گفتيم: ميشود در مسافرت روزهی مستحبي گرفت؛ براي این که ملاک هست و امام صادق (عليه السلام) فرمودهاند: روزهی واجب در مسافرت ملاک ندارد.
لذا اين ادلّهی اربعهای که امروز خوانديم، ميگويد: روزهی ضرري ملاک ندارد. اما قاعدهی امتنان ميگويد: روزهی ضرري ملاک دارد و آنجا که به او گفتهاند: بخور، تکليف منجّز را برداشتهاند، نه تکليف بالفعل را. لذا تحمّل ضرر بعضي اوقات چيز خوبي است و گاهی کسی براي این که روزهاش را بگيرد، تحمل ضرر ميکند. خيلي اوقات مردم تحمل ضرر ميکنند و مثلاً براي این که ميهماني دارند و به خاطر آن ميهمان، مسافرتشان را نميروند.
وَصَلَّي اللهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد