أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مرحوم سید فرمودهاند: «يصح الصوم من النائم ولو في تمام النهار إذا سبقت منه النية في الليل وأما إذا لم تسبق منه النية فإن استمر نومه إلى الزوال بطل صومه ووجب عليه القضاء إذا كان واجبا وإن استيقظ قبله نوى وصح كما أنه لو كان مندوبا واستيقظ قبل الغروب يصح إذا نوى.»
سابقاً این مسأله را فرمودند که اگر کسی از اول طلوع فجر، بلکه قبل از طلوع فجر تا مغرب خواب باشد، آيا روزهاش درست است يا نه؟ معلوم است اگر نيت کرده باشد، روزهی او صحيح است. مثلاً شب تصميم دارد برای سحری بيدار شود و نيت روزه دارد، اما خوابيد و خوابش سنگين شد و ناگهان بيدار شد و ديد مغرب گذشته است و تمام روز را خواب بوده است؛ این جا چون نيّت روزه داشته، روزهی او صحيح است.
بله اگر جايی را فرض کنيم که نيت نکرده باشد- که ظاهراً در ماه رمضان فرض نمیشود- مثلاً کسی شب خوابيد و تمام روز را خواب بود و بعد که از خواب بيدار شد، بگويد: ما که همهی روز را خواب بوديم، پس نيت روزه کنيم. اين نمیشود؛ برای این که روزه نيت میخواهد و اين نيت نداشته است. اما اگر نيت کرده باشد، ولو نيت حکمی، يا نيت اجمالي کرده باشد، يعنی تصميم داشته باشد در تمام روزهای ماه مبارک رمضان روزه باشد و هميشه برای سحری بيدار میشده و نيت تفصيلی میکرده، اما الان خوابش برده است، در اینجا آن نيت حکمی، یا اجمالی و ارتکازی کفايت میکند. بالاخره برای اين روزی که خواب بوده، بايد نيتی داشته باشد. گاهی نيت تفصيلی است؛ سحری میخورد و نيت میکند و میخوابد و تمام روز را خواب است و گاهی نيت ارتکازی و يا اجمالی است؛ به این معنا که تصميم داشته ماه مبارک رمضان روزه بگيرد، ولو این که آن شب، نيت تفصيلی روزه نداشته، ولی نيت اجمالی بوده و آن نيت اجمالی کافي است.
لذا مرحوم سيّد میفرمايند: اگر نيت کرده باشد، آن روزه درست است ولو این که همهی روز را خواب باشد. همين مقدار که شک کنيم آيا درست است يا نه، اصل جواز را اقتضاء میکند. يعنی نمیدانيم آيا در ماه مبارک رمضان، بيداری هم شرط است يا نه، «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» میگويد: اين شرط بيداری در روزه نيست؛ چنانچه شرط پاکی هم نيست. سابقاً صحبت کرديم و بايد اینطور بگوييم: آنچه از قرآن و روايات استفاده میشود، اين است که انسان باید از اول طلوع فجر تا مغرب نيّت روزه داشته باشد. به اين امساک روزه میگوييم که در حاق اين امساک، نيت خوابيده است؛ پس امساک بلا نيت، روزه نيست. اين روزه است و هر شرطی که بخواهیم درست کنيم و بگوييم در روزه شرط است، بايد دليلی داشته باشد و اگر دليل نداشته باشد، پس میگوييم روزه صحيح است. لذا در این که بيداری شرط درروزه است يا نه، «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» میگويد: نه. يا در این که طهارت شرط در روزه است يا نه، «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» میگويد: نه. مثلاً کسی صبح محتلم شد و عمداً تا نزديک مغرب که برای نماز غسل کرد، غسل نکرد؛ يا این که آدم لاابالی بود و نماز نخواند و غسل نکرد تا مغرب شد، در اين حال روزهی آن روزش و لو در حال جنابت هم بوده، صحيح است. لذا روزه يعنی امساک مع النية.
بنابراين امساکِ فقط نيست و مرحوم سيد در همين جا میفرمايند: اگر همهی روز را خواب بوده، اما با نيت بوده است، روزهاش صحیح است. نيت رکن اين امساک است. حال فرض ما اين است که کسی برای روزهی فردا نيت کرده، اما قبل از طلوع فجر تا مغرب خوابيده است. در اين حال امساک مع النية واقع شده و روزهاش درست است، «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» هم میگويد: بيداری در روزه شرط نيست. در جنابتش هم همين است؛ میدانيم که بايد با طهارت وارد اذان صبح شود، حال اين شخص با طهارت وارد اذان صبح شد، اما جُنُب شد و تمام اين روز در حال جنابت بود. اگر شک کنيم که روزه درست است يا نه، «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» میگويد: اصل عدم وجوب طهارت است. هرکجا دليل داريد- مثل جماع کردن در ماه رمضان و جُنُب شدن که دليل داشتيم- بگوييد و اما آيا جُنُب شدن در خواب مانع روزه است يا نه؟ اصل عدم مانع است.
بنابراين میتوانيم يک قاعدهی کلی در باب روزه درست کنيم که قاعدهی خوبی است و فقها روی آن فتوا دادهاند و حرفی ندارند و آن این است که اگر امساک مع النية الصوم از طلوع فجر تا مغرب آورده شود، بايد بگوييم روزه متحقق شده است. هرکجا دليل نداريد، اصل برايتان کار میکند و اصل در اینجا، قاعدهی رفع است و يا در موانعش قاعدهی عدم مانع است. اگر امساک مع النية متحقق شد، من جمله در باب جنايت يا در باب خواب، روزه متحقق میشود.
در مسألهی دوم میفرمايند: «يصح الصوم وسائر العبادات من الصبی المميز على الأقوى من شرعية عباداته، ويستحب تمرينه عليها، بل التشديد عليه لسبع ، من غير فرق بين الذكر والأنثى فی ذلك كله.»
در ميان فقها اختلاف است که مثلاً بچهی هفت- هشت- ده سالهای که نماز میخواند، آيا نمازش صحيح است يا نه؟
بعضيها گفتهاند: اين صورت نماز است و واقعيت ندارد. اسمش را نماز تمرينی گذاشتهاند و رواياتی هم هست که روی آن سفارش شده که مخصوصاً بچه هفت ساله به بالا را- چه دختر باشد و چه پسر- وادار کنيد نماز بخواند و ثواب دارد، اما نماز نيست، بلکه تمرين است. به این معنا که يک نماز ظاهری است و ذکر و ورد است، برای این که ياد بگيرد و عادت کند. به او گفتهاند: نماز بخوان؛ به پدر و مادر هم گفتهاند: او را به نماز عادت دهند، اما اين نماز نيست، بلکه تمرين است. بعضی از بزرگان این حرف را فرمودهاند و گفتهاند: دليلی برای این که نماز اين صحيح و مطلوب باشد، نيست. بعضی از محشين بر عروه هم الان همين را دارند. لذا بعضی از قدماء و متأخرين به نماز تمرينی قائلند و گفتهاند: اين بچه چون مکلف نيست، نماز ندارد. بنابراين اگر به او میگويند نماز بخوان، اين نماز تمرينی است و برای اين است که عادت پيدا کند، اگر هم به پدر و مادر گفتهاند او را وا داريد نماز بخواند و روزه بگیرد، اين تمرينی است برای این که عادت پيدا کند.
مرحوم سيّد (رضواناللهتعالیعليه) و قالب محشين بر عروه میفرمايند: اين نماز حسابی است، اما مستحب است. الصلاة علی قسمين: يک قسمت برای بچهها است که مستحب است، يک قسمت برای بزرگترها است که واجب است. نماز بچه، ذکر و ورد و نماز است و محبوبيت خدا روی آن است. بنابراين روی آن تأکيد هم شده است؛ پدر و مادر هم وظيفه دارند او را به نماز و به مابقی عبادات عادت دهند و نماز او هم نماز تمرينی نيست، بلکه نماز استحبابی است. الان مرحوم سيّد و اجماع محشين بر عروه میگويند: نماز او، نماز حسابی است و قول به این که عبادات او تمرينی است، بسيار کم است. لذا مرحوم سيد میفرمايند: «يصح الصوم وسائر العبادات من الصبی المميز على الأقوى من شرعية عباداته، ويستحب تمرينه عليها، بل التشديد عليه لسبع ، من غير فرق بين الذكر والأنثى فی ذلك كله.»
عبادتی که صبی به جا میآورد شرعيت دارد. اگر بخواهيم تقرير دليل کنيم، اين است که شارع مقدس فرموده است: نماز بخوان، روزه بگير، خمس و زکات بده تا آخر و اين حکم روی قضيهی مهمله آمده، يا بگوييد روی قضيهی طبيعيه آمده است. حق این است که موضوع تکاليف، طبيعت من حيث هی هی است. لذا اين، نماز مکلف را میگيرد، نماز غيرمکلف را هم میگيرد؛ الاّ این که حديث رفع و «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِمَ»[4] میگويد: از اين بچه نماز نمیخواهند.
اين تخصيص هم نيست، تخصيص اين است که ماهيت يا طبيعت تخصيص بخورد، اما این جا طبيعت تخصيص نخورده، بلکه تکليف انشاء و بالفعل، بلکه محبوبيت هست و آن، هم بزرگ را میگيرد و هم کوچک را، يعنی هم مکلف و هم غيرمکلف را را میگيرد و اين «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِمَ»، يک امتنان است و آمده آن تکليف منجّز را تخصيص داده است. تکليف منجّز تخصيص خورده، اما آن مقام تنجيزش تخصيص خورده است. خواه ناخواه عباداتش، عبادات صحيح است و حال که عباداتش صحيح شد، بايد بگوييد: میتواند نماز استيجاری، يا غير از نمازهای ادا، نمازهای ديگری هم بخواند. يعنی همين طور که آن امر دارد، نمازهای ديگر هم امر دارد. متخصّص، مقام تنجيز تکليف است و «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِمَ» اين حال را برداشته است و اما محبوبيت که به آن ملاک میگوييم و انشاء و فعليت، يعنی حکم، همه، حتی بچهها را میگيرد. میگوييم: اين عموميت دارد و حال که عموميت دارد، صحيح است و اما مقام تنجيز که واجب باشد، نيست و اگر کسی مستحب را اینطور معنا کند، حتی میگوييم مستحب هم است. مرحوم سيّد مثل این که در استحبابش ايراد دارند. عبارت مرحوم سيّد اين است: «يصح الصوم وسائر العبادات من الصبی المميز على الأقوى من شرعية عباداته، ويستحب تمرينه عليها، بل التشديد عليه لسبع ، من غير فرق بين الذكر والأنثى فی ذلك كله.» از عبارت استحباب فهميده نمیشود.
کسی بگويد: اين نماز مستحب نيست، اما تشريع شده است؛ برای این که «أَقِيمُواْ الصَّلاَةَ» اين را هم میگيرد. اما این که بگوييم مستحب است، مستحب دليل میخواهد و ما دليل نداريم.
اما مشهور در ميان اصحاب میگويند: مستحب است و معنای مستحب اين است که وقتی محبوبيت آمد، يعنی استحباب و علی الظاهر در عبارات و کلمات نيست که چيزی داشته باشيم که نه واجب باشد و نه مستحب باشد، بلکه محبوب باشد، و هرچيزی که تشريع شده و محبوبيت دارد، يا واجب است و اگر واجب نيست، مستحب است. لذا اگر اين عرض مرا بفرماييد که اصلاً معنای مستحب اين است که هرچه محبوبيت دارد و واجب نيست، به آن مستحب میگوييم، این هم مستحب است.
اما ممکن است کسی بگويد این حرف را قبول ندارم و تکاليف به سه قسم منقسم میشود: يک قسمت واجب، يک قسمت مستحب و يک قسمت هم محبوب است که نه واجب است و نه مستحب است. چنانچه ظاهر کلمات مرحوم سيد اين است که نمیگويند مستحب است و میخواهند بگويند: مستحب قيد میخواهد و اين قيد ندارد و چون قيد ندارد، محبوبيت که ملاک باشد، هست و اما استحباب به حسب ظاهر نيست. حتی در «الصَّلَاةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقِيٍ»، «فَمَنْ شَاءَ اسْتَقَلَّ وَ مَنْ شَاءَ اسْتَكْثَرَ» گفتهاند: بر استحباب دلالت میکند؛ برای این که گفته: اگر میخواهی کم بخوان و اگر میخواهی زياد بخوان و استحباب مثل نوافل است. مثلاً نافلهی نماز صبح، دو رکعت قبل از نماز است؛ حالا اگر کسی بگويد: من میخواهم چهار رکعت بخوانم، آيا میشود يا نه؟ ما میگوييم: نه، اين بدعت است؛ ولو نماز است و محبوب است، اما گفتهاند: دو رکعت است. يا مثلاً نوافل ظهر و عصر شانزده رکعت قبل از نماز است؛ حال کسی بگويد: من میخواهم بيست رکعت بخوانم، آيا میشود يا نه؟ بايد بگوييم: نه؛ برای این که همينطور که واجب دليل میخواهد، مستحب هم دليل میخواهد. اگر کسی اين حرف را بزند، خواه ناخواه عبادات بچه مستحب میشود.
اما اگر کسی اين را نگويد، بلکه بگويد: امر روی طبيعت- يعنی روی نماز- آمده، آن وقت اين محبوب است. در اين محبوبيت، مثلاً شارع مقدس فرموده است: هفده رکعت اين محبوبيت، واجب است و تکليف منجّز است و در مابقی محبوبيت هست، اما استحباب اصطلاحی نيست، بلکه استحباب اصطلاحی مثل واجب اصطلاحی دليل میخواهد.
اما همينطور که میدانيد و مشهور در ميان اصحاب است، گفتهاند: هرچه واجب نيست، مستحب است. بنابراين روزه برای بچه مستحب است؛ برای این که آن امر منجّزش که واجب باشد، به واسطهی «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِمَ» برداشته شده است و مابقی محبوب است؛ زيرا نماز است اما مثلاً روزهی مستحبی برای بچه نداريم. فقها هم اين را نگفتهاند، بلکه گفتهاند: روزهی ماه مبارک رمضان برای همه واجب است و برای بچه مستحب است و روزهی غير ماه رمضان و غير از دو روز حرام، برای همه مستحب است، چه بزرگ باشد و چه کوچک باشد.
بنابراين خلاصهی حرف اين است که همهی فقها گفتهاند: روزه برای بچه مستحب است و کسی نداريم که در رسالهها يا در حاشيه بر عروه بگويد مستحب نيست، بلکه محبوب است. گفتهاند: روزه برای کسی که به تکليف رسيده، واجب است، اما برای کسی که به تکليف نرسيده، اگر مميز باشد، مستحب است و اگر مميز نباشد که اصلاً نمیتواند نيت کند و اما اگر بتواند نيت کند و نماز به جا بياورد، اين مستحب است.
مرحوم سيّد اين را نمیگويند، بلکه میفرمايند: «يصح الصوم وسائر العبادات من الصبي»، درحالی که اگر بخواهند استحباب را بگويند، بايد فرموده باشند: «يستحب الصوم و سائر العبادات من الصبی المميز علی الأقوي، من شرعية عباداته.» بعد میفرمايند: پدر و مادر تشويق و ترغيب کنند که بچه، مخصوصاً از هفت سال به بالاتر روزه بگيرد و نماز بخواند. این جا «يستحب» آوردهاند؛ برای این که روايت داريم؛ البته روايت صحيح السند نيست، لذا بعضی از محشين بر عروه گفتهاند: اين يستحبُ دليلش ضعيف السند است و نمیتوان به آن تمسک کرد. اما قانون تسامح در ادلّهی سنن اين آقا را رد میکند و میگويد: میتوان تمسک کرد. لذا مرحوم سيّد اول میگويند: «يصح» و بعد میگويند: «يستحب» و اگر میخواستند، از اول میفرمودند: «يستحب الصوم و سائر العبادات من الصبی المميز علی الأقوي، من شرعية عباداته ويستحب تمرينه عليها، بل التشديد عليه لسبع ، من غير فرق بين الذكر والأنثى فی ذلك كله»؛ يعنی اگر هفت سال بيشتر شد، مستحب آن بيشتر میشود. باز روی اين حرف فکر کنيد و ببينيد مراد مرحوم سيّد از «يصحّ»، يعنی يستحب يا نه.
وَ صَلَّي اللهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد