عنوان: اگر کسی روزه واجب معینی داشته باشد، آیا می‌تواند به مسافرت برود؟
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

بحث ديروز در اين باره‌ بود که اگر کسی روزه‌ی معينی داشته باشد، مثل اينکه نذر کرده باشد مثلاً روز جمعه روزه بگيرد، آيا می‌تواند با مسافرت کردن اين روزه را نگيرد؟‌ يعنی مثلاً‌ روز پنج‌شنبه مسافرت کند، آن‌وقت در مسافرت نمی‌شود روزه گرفت؛ پس سالبه به انتفاع موضوع می‌شود. آيا می‌تواند اين کار را بکند؟

مرحوم سيّد فرموده‌اند: نه، ولو اينکه در ماه مبارک رمضان، می‌تواند بدون جهت و بدون اینکه ضرورتی در کار باشد، مسافرت کند و روزه نگيرد، حتی اگر مسافرت تفريحی باشد، اما در روزه‌ی غير ماه مبارک رمضان، اگر واجب معيّن باشد، مثل ماه رمضان نيست و نمی‌تواند مسافرت کند؛[1]برای اينکه برای ماه مبارک رمضان دليل داريم و اگر دليل نداشتيم، آنجا هم نمی‌گفتيم. ماه مبارک رمضان روزه واجب است و نمی‌شود مسافرت کرد؛ اما روايت داريم و روايت می‌گويد: می‌شود. اما در روزه‌ی واجب معيّن که اين دليل را نداريم، نمی‌شود مسافرت کرد. بنابراين بين ماه رمضان و غير ماه رمضان فرق است؛ در ماه رمضان که روزه‌ی معين دارد، می‌تواند مسافرت کند و اما در غير ماه رمضان که روزه‌ی معين دارد، نمی‌تواند مسافرت کند، برای اينکه واجب منّجز به ذمّه‌ی اوست و نمی‌تواند پا روی اين واجب بگذارد.

اين حرف مرحوم سيّد است و اگر می‌خواهيد بفرماييد: برای ماه رمضان دليل داريم و بخواهيم دليل را به غير ماه رمضان بکشانيم، قياس است و قياس در مذهب شيعه نيست. از اين مسأله که برای آن دليل داريم، نمی‌توان به مسأله‌ای که دلیل ندارد سرایت داد.

عجب اينجا است که مرحوم سيّد به حرف مرحوم صاحب جواهر اشاره نکرده است و حال آنکه مرحوم صاحب جواهر، مرحوم شيخ انصاری، مرحوم ميرزای بزرگ و مرحوم صدر اصفهانی در حاشيه بر نجاة العباد گفته‌اند: می‌شود [2] و مثل صاحب جواهر برای جواز آن دليل آورده است.

صحيحه زراره: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ  أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ جَعَلَ عَلَى نَفْسِهِ نَذْراً صَوْماً فَحَضَرَتْهُ نِيَّةٌ فِي زِيَارَةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ  قَالَ: يَخْرُجُ وَ لَا يَصُومُ فِي الطَّرِيقِ فَإِذَا رَجَعَ قَضَى ذَلِكَ[3]

سند و دلالت روايت خوب است و مرحوم آقای حکيم می‌فرمايند: نظير اين روایت هم هست.[4]  لذا ديروز می‌گفتم: مثل مرحوم آقای حکيم از نجاة العباد متابعت کرده و می‌فرمايند: «الاقوی هو الجواز».[5]

ايرادی که هست این است که اولاً: مرحوم سيّد اين روايت را ديده است و اينطور نيست که مرحوم سيد روايت را نديده باشند، اما اين روايت اين است که بعد که برمی‌گردد قضای اين روزه را بياورد، ‌و اين معرضٌ عنها عندالاصحاب است. ديروز گفتم: روايت زراره صحيح‌السند است، اما معرضٌ عنها عندالاصحاب است و اگر کسی مخالفت نذر کرد، بايد کفاره بدهد، اما قضا ندارد. اگر کسی نذر کرده ده روز را روزه بگيرد و روزه‌ها را نگرفت، در اين صورت بايد کفاره بدهد. اختلاف هم است که کفاره چيست و در رساله‌ها نوشته‌اند: کفاره‌اش کفاره‌ی ماه مبارک رمضان است. ما می‌گوييم: کفاره‌اش، کفاره‌ی يمين يعنی سه روز روزه گرفتن است و اما مشهور در ميان اصحاب و من جمله مرحوم سيد می‌گويند: کفاره دارد و کفاره‌ی آن هم کفاره‌ی ماه رمضان است و اما الان که اين ده روزه را نگرفت، قضا ندارد. گفته‌اند: روايت معرضٌ عنها است، لذا نمی‌توانيم در واجب معين بگوييم، اما در ماه رمضان می‌توانيم بگوييم: اگر بخواهد مسافرت کند، طوری نيست.

اگر يادتان باشد، ديروز می‌گفتم که حرف ديگری در واجب معين هست و آن اين است که اين واجب، واجب مشروط است. در همه‌ی واجبات معين همين است، در ماه رمضان هم همين است. واجب مشروط، يعنی وجوب تعليقی است که اسمش را منجّز تعليقی می‌گذارند و مثل استطاعت است. شرط و تحصيل کردنش از خودمان است؛ اگر شرط را تحصيل کرديم، مستطيع می‌شويم و اگر شرط را تحصيل نکرديم، مستطيع نمی‌شويم. مثلاً کسی الان پولدار و واجب‌ الحج است، اما هنوز حج نيامده و اين شخص خودش را از حج می‌اندازد؛ مثلاً مالش را به پسر يا زنش هبه می‌کند. اين می‌تواند اين کار را بکند و خودش را از واجب بيندازد؛ چون واجب استقبالی است و واجب استقبالی جان نمی‌گيرد. در ماه رمضان هم همين است، در غير ماه رمضان هم همين است. لذا اين روايت‌هایی که در ماه رمضان گفته شده، از باب مثال است،‌ نه اينکه خصوصيت داشته باشد و بخواهيم قياس کنيم؛ قياس نيست، بلکه از باب مثال است و مثالش هم اين است که اگر کسی روزه‌ی آينده برای خودش درست کند يا روزه‌ی بالفعل درست شده باشد، اما نگذارد شرط متحقق شود؛ مثل اينکه در ماه رمضان قبل از اينکه طلوع فجر شود، مسافرت کند، روزه گرفتن برای او واجب نیست.

شرط بلوغ، شرط برای وجوب نيست، بلکه شرط برای واجب است؛ يعنی اين آقا وقتی بالغ شود، برايش واجب می‌شود. مثل ساير شرايط و مثل همه جا که واجب مشروط داريم و واجب مشروط علی قسمين: گاهی وجوب دست خودش است و شرط روی وجوب آمده و گاهی شرط روی واجب آمده است. هرکجا شرط روی واجب آمده باشد، دست اين نيست، بلکه دست زمان و مکان است و هرکجا شرط روی وجوب آمده باشد، دست اين آقای مکلّف است و می‌تواند وجوب را حالی کند يا وجوب را سالبه به انتفاع موضوع کند. آن وقت در ماه رمضان و هم در غير ماه رمضان همين را می‌گوييم.

 آن وقت مطلب ديگری هم پيدا می‌شود که بعضی از فضلا هم ديروز می‌گفتند و حرف خوبي است و آن اين است که همينطور که در ماه رمضان می‌گوييم: می‌تواند مسافرت کند و گناهی هم ندارد و حرام هم نيست، در مابقی يعنی در واجب معين هم همين را می‌گوييم که حرام هم نيست؛ برای اينکه ترک واجب نکرده است، بلکه نگذاشته وجوب متحقق شود. مثلاً کسی ‌که بايد روز جمعه روزه بگيرد، روز پنج‌شنبه مسافرت کند. حال خواه ناخواه روز جمعه نمی‌تواند روزه بگيرد، زيرا مسافر است. در ماه رمضان هم همينطور است؛ مثلاً قبل از طلوع فجر مسافرت می‌کند و در مسافرت نمی‌تواند روزه بگيرد. لذا همينطور که در ماه رمضان می‌گوييم گناه ندارد، در واجب معين هم می‌گوييم گناه ندارد؛ برای اينکه گناه آنجا است که واجبی را ترک کند و اين واجب، نيامده تا اينکه ترکش کنند؛ يعنی وجوب هنوز نيامده و وجوب طلوع فجر به بعد است و اين نمی‌گذارد وجوب متحقق شود. لذا در ماه رمضان می‌تواند مسافرت کند و روزه نگيرد، چه رسد به آنجا که کاری هم داشته باشد.

لذا ديروز می‌گفتم: من خيال می‌کنم نظر صاحب جواهر در نجاة العباد و نظر شيخ انصاری و نظر ميرزای شيرازی و نظر صدر اصفهانی هم همين باشد. اما اگر بخواهيم به روايت زراره تمسک کنيم، اين ايراد هست که روايت زراره معرضٌ عنها عند الاصحاب است. لذا مثلاً اين آقا بايد فردا روزه بگيرد، حال اگر قبل از اينکه فجر طلوع کند، مسافرت کند، مثل اين است که قبل از طلوع فجر مريض شود. اگر مريض شد، وجوب روزه برايش سالبه به انتفاع موضوع می‌شود، در اين‌جا هم به واسطه‌ی مسافرت، وجوب روزه برايش سالبه به انتفاع موضوع می‌شود. اگر بخواهيم گناه بار بر آن کنيم، مشهور گفته‌اند: مشکل است و اگر بخواهيم قضا بار کنيم، مشکل است، مگر اينکه جايی قضا باشد، مثل اينکه قرآن راجع به ماه رمضان می‌گويد: حتماً قضا هست؛ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ‏»،[6]  بعد می‌فرمايد: الاّ ‌اينکه مريض باشيد، يا مسافرت باشيد؛ «فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ»[7]

بله همينطور که در ماه رمضان می‌گوييم کراهت دارد، در اين‌جا هم بگوييم کراهت دارد؛ چنانچه مرحوم سيّد (رضوان‌الله‌تعالی‌عليه) کراهتش را می‌فرمايند.[8] 

مرحوم سید می‌فرمايند: روزه بر پنج طايفه واجب نيست و می‌توانند روزه را افطار کنند.[9] البته بيش از پنج طايفه است و مرحوم سيّد (رضوان‌الله‌تعالی‌عليه) در ضمن بحث‌ها اين پنچ طایفه‌ای که در اين‌جا در فصل مستقلی ذکر می‌کنند، متفرقاً ذکر فرموده‌اند. فکری روی اين مطلب بکنيد که چرا ایشان برای این پنج طايفه‌ای که روزه برايشان واجب نيست، يک فصل مستقل گفته‌اند.

فرموده‌اند: اول و دوم شيخ و شيخه هستند. يکی هم زنی است که آبستن است و روزه برای خودش يا بچه ضرر دارد. مرحوم سيّد می‌فرمايند: زنی که نزديک زايمان او است. اما مسلّماً اگر زنی آبستن باشد و ماه اول هم باشد، ولی دکتر بگويد: روزه برايت ضرر دارد،‌ حتماً بايد روزه‌اش را بخورد.

اين پنج طايفه، در ضمن بحث‌های گذشته آمده است؛ اما مرحوم سيّد دوباره با نام «فصل وردت الرخصة في إفطار شهر رمضان لأشخاص بل قد يجب» متعرض شده‌اند. پنج طايفه در بعضی موارد جايز است که افطار کنند، بلکه بعضی اوقات واجب است. مرحوم سيّد در بعضی اوقات کلی و جزئی را فرموده‌اند و اين ايراد به فصول مرحوم سيّد هست. گفتم فکر کنيد و ببينيد آيا می‌توان وجهی پيدا کرد. انسان بگويد: چون اينها بخصوص است و دليل دارد، از اين جهت مرحوم سيّد جدا کرده است و در حالی که قبلاً گفته‌اند، اين‌جا هم تکرار کرده‌اند. يا مثلاً کسی بگويد: مرحوم سيّد که نمی‌خواسته‌اند کتاب استدلالی بنويسند، بلکه می‌خواسته‌اند رساله بنويسند و رساله بايد تکرار داشته باشد. لذا اين روزه اگر ضرر داشته باشد، هفت هشت قسم می‌شود و هر هفت هشت قسم را مرحوم سيّد نقل فرموده‌اند. هر هفت هشت مورد به «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ»[10] برمی‌گردد؛ هر پنج مورد برمی‌گردد به اينکه اگر روزه برايت ضرر دارد بايد بخوري. اما برای اينکه بايد برای عوام مردم تکرار شود، پس در رساله تکرار شده است.

اگر يادتان باشد، تکرار درجاهای ديگر خيلی کم است. مرحوم سيد اختلاف فتوا دارند؛ مثلاً در کتاب طهارت اختلاف فتوا دارند و بعضی اوقات فتوا می‌دهند و بعضی اوقات از فتوا برمی‌گردند. اما تکرار پشت سر هم، در هيچ جای عروه نيست؛ چه در باب عباداتش و چه در باب معاملاتش و حتی عروه ملحقات دارد و ملحقاتش خيلی خوب است و استدلالی است و در آنجا هم من اين تکرار هفت هشت فصل در اين‌جا را ياد ندارم که تکرار بعد تکرار باشد، بدون اينکه بتوانيم جهتی برای آن درست کنيم. اگر شما بتوانيد جهتی برای اين هفت هشت فصلی که ايشان دارند و تکرار است، درست کنيد، خدمت بزرگی به مرحوم سيد شده است.

حال راجع به شيخ و شيخه به قرآن تمسک کرده‌اند که قرآن می‌فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ‏».[11] همه روزه داشته‌اند و علت روزه هم اين است که موجب تقوا می‌شود؛ نيروی کنترل کننده، يا نيروی ايجادکننده برای تقوا‌ است. پس روزه واجب است. «أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ.» [12] ايام معدودات هم يعنی ماه مبارک رمضان. یعنی کسانی که در ماه مبارک رمضان مريضند، يا اينکه در مسافرتند، روزه نگيرند و بعد قضای اين روزه‌ها را بگيرند.

مرحوم سيد می‌خواهند برای شيخ و شيخه  از اين آيه استفاده کنند و استفاده‌اش عالي است. شيخ و شيخه اگر روزه برايشان ضرر داشته باشد، می‌توانند روزه‌شان را بخورند. الاّ اينکه کسی بگويد: شيخ و شيخه استثنا هستند، نه برای ضرر، بلکه ولو برایشان ضرر هم نداشته باشد، اما اگر روزه برايشان سخت باشد، می‌توانند روزه‌‌ی خود را بخورند. مرحوم سيد می‌فرمايند: قضا هم دارد؛ مثلاً الان ماه رمضان در تابستان است و هوا گرم است و نمی‌تواند روزه بگيرد و الان روزه‌ها را افطار می‌کند و بعد در زمستان روزه‌ها را می‌گيرد.

بعد می‌فرماید: «وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»؛ اما برای کسانی که سخت است، فدیه بدهند. معلوم می‌شود که در مريض حساب «يُطِيقُونَهُ» نيست، بلکه به راستی مريض است و قدرت برای روزه گرفتن ندارد.

راجع به فدیه، در روايات آمده است که يک مدّ طعام بدهد و اگر يک مدّ بيشتر بدهد، ‌بهتر است.[13] مرحوم سيّد احتياط مستحبی کرده‌اند و قرآن هم  گفته است: هرچه بيشتر باشد، بهتر است. اما اينکه به دو مُدّ منحصر کنيم و اينکه اگر ندارد، يک مُد بدهد و اگر دارد، دو مُد بدهد، ظاهراً وجهی ندارد و می‌توانيم بگوييم: برای هر روزه‌ای که خورده، مثلاً ‌ده مَن گندم بدهد. اما مرحوم سيد فرموده‌اند، تقريباً يک شهرتی هم هست که مُدّ‌ أو مُدّان بدهد[14] و اگر بخواهد سه مُدّ بدهد، از باب صدقه است، نه از باب فديه و اگر بخواهيم از قرآن استفاده کنيم، قرآن می‌فرمايد: «فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ»؛ هرچه زيادتر باشد، مسلّم بهتر است.

وَصَلَّي اللهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد



[1]. العروة الوثقی، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، ج3، ص624 ط ج

[2]. رسائل فقهیة(نجاة العباد فی یوم المعاد)، شیخ محمد حسن جواهری، کتاب الصوم، ص176، مخطوط 

[3]. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج23، ص313، ابواب النذر و العهد، باب13، ح1، شماره29634، ط آل البیت

[4]. مستمسک العروة الوثقی، سید محسن طباطبایی حکیم، ج8، ص440، ط بیروت

[5]. مستمسک العروة الوثقی، سید محسن طباطبایی حکیم، ج8، ص441، ط بیروت

[6]. سوره بقره، آیه183

[7]. سوره بقره، آیه184

[8]. العروة الوثقی، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، ج3، ص625 ط ج

[9]. العروة الوثقی، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، ج3، ص625 ط ج

[10]. من لا ییحضره الفقیه، محمد بن علی بن الحسین (شیخ صدوق)، ج4، ص334، باب میراث اهل الملل، ح5718

[11]. سوره بقره، آیه183

[12]. سوره بقره، آیه184

[13]. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج10، ص209، ابواب من یصح منه الصوم، باب15، ط آل البیت

[14]. العروة الوثقی، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، ج3، ص626 ط ج