أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مسألهی جلسهی قبل، مسألهی مشکلی بود؛ از اين جهت میبينيم که مرحوم سيّد (رضواناللهتعالیعليه) نتوانستهاند جزم به مسأله پيدا کنند و به عنوان «علی الأصحّ» فتوا دادهاند.[1] محشين بر عروه هم معمولاً نتوانستهاند فتوا بدهند و احتياط واجب کردهاند. معلوم میشود مسأله پيش همهی اينها مسألهی مشکلی بوده است.
اگر کسی در ماه مبارک رمضان روزههايش را خورد و تا ماه مبارک رمضان ديگر نتوانست روزهها را بگيرد. مثلاً ماه مبارک رمضان مريض بود و بعد از ماه رمضان اين مرض ادامه داشت تا ماه رمضان ديگر و نتوانست روزه بگيرد، همهی فقها و روايات فرمودهاند: اين روزهها قضا ندارد. اما اگر امکانات مالی دارد، کفاره دارد و همان سی مدّ طعام که الان مثلاً سی هزار تومان است، کفاره بدهد.
ولی اگر نه برای مرض، بلکه برای عذر ديگري در ماه مبارک رمضان نتوانست روزه بگيرد؛ مثلاً بچه شير میداد و روزه گرفتن برای خودش و برای بچهاش ضرر داشت و روزههايش را خورد و تا ماه رمضان ديگر هم بچه شير میداد و نتوانست روزههايش را بگيرد، آيا روزههايی که خورده قضا دارد يا نه؟
مرحوم سيّد میفرمايند علی الاصحّ قضا دارد. مشهور محشين بر عروه هم میفرمايند: احتياطاً قضا دارد، اما احتياطشان هم احتياط واجب است و گاهی میگويند: «لايترک الاحتياط» و گاهی هم میگويند« احتياطاً وجوبیاً». مشهور در ميان أصحاب نيز همين است که مرحوم سيد (رضواناللهتعالیعليه) فرمودهاند و نداشتن قضا را فقط به مرض اختصاص دادهاند و اما اگر عذر او مرض نباشد، گفتهاند: هروقت میتواند بايد قضای اين روزهها را بگيرد.
ما در جلسهی قبل گفتيم: اين مرضی که در روایتها آمده است، خصوصيت ندارد و هرکسی برای روزه نگرفتن عذری دارد و اين عذر تا ماه رمضان ديگر ادامه پيدا کرد، آنوقت روزههای او قضا ندارد. البته کفارهی يک مدّ طعام هست و اگر امکانات مالی دارد، کفارات را میدهد و اگر امکانات مالی ندارد، هيچ، و القای خصوصيت کردن در اين موارد از نظر ذوق فقهی خيلی آسان است. بگوييم: اگر مثلاً زخم معده داشت، يا زخم روده داشت و روزه نگرفت، قضا ندارد و اما اگر حامله بود، قضا دارد، عرف اين را نمیپسندد که يکی قضا داشته باشد و ديگری نداشته باشد، بلکه القای خصوصيت میکند و میگويد: مناط عذر است.؛ هردو عذر است و بايد برای هر دو روزه نگيرد و اگر روزه نگرفت، در طول سال هم نتوانست روزه بگيرد و روزه نگرفت، عرف میگوید: قضا ندارد.
گفتيم: اگر هم شک کند، اصل عدم وجوب را اقتضاء میکند؛ در ماه رمضان برايش واجب نبود، در آن يک سال هم برايش واجب نبود؛ برای اينکه عذر داشت و مريض بود، يا بچه شير میداد، يا حامله بود و يا پی در پی مسافر بود و الان نمیداند بعد از ماه رمضان ديگر قضا دارد يا نه؛ آنوقت «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» میگويد: قضا ندارد.
حرف سوم ما اين بود که اصلاً روزه برايش وضع نشده تا واجب باشد و قضا داشته باشد. قضا در آنجا واجب است که روزه برای کسی وضع شده باشد و واجب شده باشد؛ در حالی که برای این شخص در ماه رمضان روزه برايش واجب نبود و نبايد بگيرد، بعد از ماه رمضان هم تا ماه رمضان ديگر روزه برايش واجب نبود؛ برای اينکه عذر داشت و يا مسافر بود، يا بچه شير میداد،. لذا اصلاً قضا تابع ادا است و اگر ادا نباشد، قضا هم نيست. اما عمده روايتی بود که روايت را خوانديم و امام (عليه السلام) در آن روايت فرموده بودند: قضا ندارد. روايت ديگری هم داريم که روايت را میخوانيم تا ببينيم چه استفادهای از روايت میشود.
روايت 4 از باب 25: صحيحه عبدالله بن سنان: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: مَنْ أَفْطَرَ شَيْئاً مِنْ رَمَضَانَ فِي عُذْرٍ ثُمَّ أَدْرَكَ رَمَضَاناً آخَرَ وَ هُوَ مَرِيضٌ فَلْيَتَصَدَّقْ بِمُدٍّ لِكُلِّ يَوْمٍ فَأَمَّا أَنَا فَإِنِّي صُمْتُ وَ تَصَدَّقْتُ»؛ اگر کسی روزهاش به خاطر عذری خورد و تا ماه رمضان ديگر نتوانست آن روزهها را بگيرد، «فَلْيَتَصَدَّقْ بِمُدٍّ لِكُلِّ يَوْمٍ»، قضا ندارد و يک مدّ کفاره دارد.
دلالت روايت خيلی خوب است، اما يک جمله در روايت است که اين جمله آقايان را گير انداخته است. اول میفرمايد: «مَنْ أَفْطَرَ شَيْئاً مِنْ رَمَضَانَ فِي عُذْرٍ ثُمَّ أَدْرَكَ رَمَضَاناً آخَرَ وَ هُوَ مَرِيضٌ» و اين عذر مرض باشد، يا حاملگی باشد، يا بچه شير دهد، يا مسافر باشد و اين عذر را تا رمضان ديگر داشته باشد. در اينجا به جای «لِعُذْرٍ»، «وَ هُوَ مَرِيضٌ» آمده است. آيا در «لِعُذْرٍ» تصرف کنيم و بگوييم: به قرينهی «وَ هُوَ مَرِيضٌ»، روايت اينطور است که «من أفطر شيئا من رمضان لمرضٍ»؟ يا برعکس بگوييم: «من أفطر شيئا من رمضان لعذر ثم ادرک رمضانا اخر و هو معذور» و به قرينهی «لِعُذْرٍ» به جای «وَ هُوَ مَرِيضٌ» بگوييم: «و هو معذور فليتصدق بمدّ لکل يوم»؟ اگر در «لِعُذْرٍ» تصرف کنيم، مختص به مريض میشود و اگر در مريض تصرف کنيم و به قرينهی «لِعُذْرٍ» معنا کنيم که عذر اعم از مرض و غير مرض است، همه را شامل میشود.
فقهاء به حرفهای گذشتهی من خيلی اهميت ندادهاند، اما به اين حرف اهميت دادهاند و لذا بعضيها گفتهاند: «لِعُذْرٍ» اصل مطلب است و «وَ هُوَ مَرِيضٌ» مصداق «لِعُذْرٍ» است. حضرت فرمودهاند: برمیگردد به اينکه «مَنْ أَفْطَرَ شَيْئاً مِنْ رَمَضَانَ فِي عُذْرٍ ثُمَّ أَدْرَكَ رَمَضَاناً آخَرَ وَ هُوَ مَرِيضٌ فَلْيَتَصَدَّقْ بِمُدٍّ لِكُلِّ يَوْمٍ»، اما بسياری احتياط واجب کردهاند و گفتهاند: «وَ هُوَ مَرِيضٌ» قرينه است برای اينکه «لِعُذْرٍ» يعنی مرض و معنايش اين است که «من افطر شيئا من رمضان لمرض ثم ادرک رمضانا آخر و هو مريض فليتصدق بمدّ لکل يوم»، بنابراين مختص به مرض است و عذرهای ديگر قضا دارد.
ولی انصافاً «مَنْ أَفْطَرَ شَيْئاً مِنْ رَمَضَانَ فِي عُذْرٍ ثُمَّ أَدْرَكَ رَمَضَاناً آخَرَ وَ هُوَ مَرِيضٌ فَلْيَتَصَدَّقْ بِمُدٍّ لِكُلِّ يَوْمٍ» به خوبی دلالت دارد که هر عذري، و اين کلمهی «وَ هُوَ مَرِيضٌ» مصداق «لِعُذْرٍ» است که در کلام امام (عليه السلام) آمده است.
در جلسهی قبل گفتيم: هفت- هشت روايت داريم که میگويد: هرکه مريض است و اين مرض تا سال ديگر طول کشيد، قضا ندارد و اگر بخواهیم بگوييم: روايت می گويد: اگر غير مريض، عذرش يک سال طول کشيد، قضا دارد، بايد بگوييم: مفهوم لقب حجت است و اما همهی اين روایتها بيان مصداق است و شما اگر بخواهيد از مصداق، کلّی بگيريد، پس بگوييد: امام (عليه السلام) فرمودهاند: «من کان له عذرٍ يجب له القضاء»؛ برای اينکه آن روايت میگويد: «من کان مريضاً ليس له القضاء». آنوقت اين مفهوم لقب میشود و مفهوم لقب حجت نيست.
در آن روايت صحيحالسندی که خوانديم عموم علتِ «وَجَبَ عَلَيْهِ الْقَضَاءُ» میگويد: قضا ندارد و لاأقل آن روايت میگويد: هرکه مريض است و مرض او تا ماه رمضان ديگر طول کشيد، قضا ندارد؛ حال اگر زن، حامله است و تا ماه رمضان ديگر طول کشيد، اصل میگويد: قضا ندارد و روزه برايش واجب نشده بود و ماه رمضان بعد نمیداند آيا برايش واجب است يا نه، آنوقت «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» میگويد: واجب نيست.
اگر میخواهيد از روايت ابن سنان تنقيح مناط کنيد که میگويد: «مَنْ أَفْطَرَ شَيْئاً مِنْ رَمَضَانَ فِي عُذْرٍ ثُمَّ أَدْرَكَ رَمَضَاناً آخَرَ وَ هُوَ مَرِيضٌ» و بگویید: روايت میگويد: «لِعُذْرٍ» و عذر اعم است از اينکه مریض باشد، يا حامله باشد، يا مسافر باشد و بالاخره نتواند روزه بگيرد. فرقی بين مرض و غيرمرض نيست و هر دو وجوب را میاندازد و وقتی وجوب را انداخت، نمیدانم آيا ماه رمضان ديگر وجوب میآيد يا نه و بايد ابتداءاً وجوب درست کنم و نمیتوانم وجوب درست کنم و از«لِعُذْرٍ»، تنقيح مناط میکنيم و میگوييم: سواءٌ کان مرض باشد، يا غيرمرض باشد.
ظاهراً هم با روايات، هم با تنقيح مناط و هم با اصل میتوان گفت که اگر کسی از روزه گرفتن معذور است و بعد از ماه رمضان هم اين عذر او تا ماه رمضان ديگر باقي است و ماه رمضان ديگر میتواند روزه بگيرد و روزههايش را میگيرد، حال آيا روزههای ماه رمضان قبل که«لِعُذْرٍ»خورده است، قضا دارد يا نه؟ میگوييم: به خاطر روايت ابن سنان و روايت محمد بن مسلم و لاأقل برای تنقيح مناط و لاأقل برای اصل که نمیدانيم آيا وجوب ابتداءاً آمده يا نه و «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» میگويد: نيامده است، قضا ندارد.
وَصَلَّي اللهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد