أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مرحوم سید در مسألهی 15 فرمودهاند: «إذا استمر المرض إلى ثلاث سنين يعنی الرمضان الثالث وجبت كفارة للأولى وكفارة أخرى للثانية، ويجب عليه القضاء للثالثة إذا استمر إلى آخرها ثم برئ، وإذا استمر إلى أربع سنين وجبت للثالثة أيضا ويقضی للرابعة إذا استمر إلى آخرها أی الرمضان الرابع، وأما إذا أخر قضاء السنة الأولى إلى سنين عديدة فلا تتكرر الكفارة بتكررها بل تكفيه كفارة واحدة.»
دو مسأله در اینجا آمده است که ربطی به هم ندارد و هرکدام برای خودش يک مسألهی مستقلی است.
در مسألهی اول فرمودهاند: اگر کسی مريض بود و مرضش دو سه سالی طول کشيد، برای سال اول قضا ندارد، اما کفاره دارد، برای سال دوم هم قضا ندارد و کفاره دارد و برای سال سومش قضا ندارد؛ برای اينکه هنوز معلوم نيست به کجا میرسد، کفاره هم ندارد؛ برای اينکه سال روی آن نگذشته است. حال اگر به چهار يا پنج سال هم مثال بزنيد، همينطور است. به عنوان مثال کسی زخم معده و امثال اينها دارد و نمیتواند روزه بگيرد. اين شخص همه ساله در ماه مبارک رمضان نمیتواند روزه بگيرد، بعد از ماه رمضان هم نمیتواند قضا بگيرد، بنابراين قضا ندارد، اما کفاره دارد. مثلاً میرسد به سال سوم و قضا برای سال گذشته ندارد و برای سال آينده هم معلوم نيست؛ اما برای گذشتهها کفاره دارد، ولی برای اين سال بخصوص کفاره ندارد.
ظاهراً اگر اين مسأله را نفرموده بودند، خودش خيلی واضح و هويدا بود. چنانچه کسی که میداند ماه رمضان آمده و میداند که بعد از آن نمیتواند روزه بگيرد، آنوقت قضا برای او لازم نيست و اگر اول ماه رمضان باشد، کفاره هم برای او لازم نيست و اگر آخر ماه رمضان باشد، لازم است.
اگر به جای اين يک مسألهی ديگری عنوان کرده بودند که آيا میتواند کفاره دهد يا بايد صبر کند ماه رمضان تمام شود و کفاره بدهد، بهتر بود. بعضيها گفتهاند: میتواند و بعضيها گفتهاند: به عنوان ادا نمیتواند؛ برای اينکه بدهکار نيست و وقتی بدهکار نباشد، به عنوان ادا نيست و باید مثلاً به عنوان قرض يا به عنوان اينکه اين کفاره را میدهم تا بعد حساب کنم و امثال اينها باشد؛ برای اينکه ولو میداند در اين ماه رمضان نمیتواند روزه بگيرد، اما قضا ندارد و فعلاً کفاره هم ندارد.
ظاهراً مرحوم سيّد در «إذا استمر المرض إلى ثلاث سنين يعنی الرمضان الثالث وجبت كفارة للأولى وكفارة أخرى للثانية، ويجب عليه القضاء للثالثة» میفرمايند: مرادم اين است که به رمضان سوم رسيده و الان ماه رمضان است، پس«عليه القضاء للثالثة» يعنی چه؟ بايد آنجا را فرض کنيم که مريض بوده و بعد از آن خوب شده و بايد قضا بگيرد.
مرحوم سید در ادامه فرمودهاند: «وأما إذا أخر قضاء السنة الأولى إلى سنين عديدة فلا تتكرر الكفارة بتكررها بل تكفيه كفارة واحدة.»
اين مسألهی ديگری است و ربطی به مسألهی اول ندارد، لذا بايد در مسألهی اول اينطور بگوييم، مراد مرحوم سيد (رضواناللهتعالیعليه) هم همين است که هرکس در ماه رمضان روزه نگرفت و تا رمضان ديگر نتوانست روزه بگيرد ، آنوقت قضا ندارد، اما کفاره دارد. اما اگر به ماه رمضانی رسيد که میتواند روزه بگيرد، معلوم است که بايد روزه بگيرد. حالا اگر مريض بود و بعد از ماه مبارک رمضان خوب شد، در اينجا معلوم است که بايد قضا بگيرد و اولی ادا و دومی قضا است و برای هر سالی که گذشته است، کفاره هم بدهد و برای سال سومی که قضا میگيرد، کفاره ندارد؛ برای اينکه روزهی ماه رمضان را نگرفته و بعد قضای آن را گرفته و کفاره ندارد.
مسأله را قدری مشکل کردهاند، اما مسأله خيلی واضح است. ظاهراً مسأله گفتگو ندارد و از مسائل قبل، اين مسألهی 15 هم واضح شده است. ذيلِ مسألهی 15 هم مسألهی ديگری برای خودش است و آن اين است که فرمودهاند: «وأما إذا أخّر قضاء السنة الأولى إلى سنين عديدة فلا تتكرر الكفارة بتكررها بل تكفيه كفارة واحدة.»
اين مسأله، مسألهی مستقلی است و الان در رسالهها هست و مسأله اختلافی است و آن اين است که اگر کسی کفاره به ذمّهاش باشد و اين کفاره را در سال اول بدهد، آيا بايد در سال دوم هم کفاره بدهد؟ میفرمايند: در سال دوم نبايد کفاره بدهد؛ برای اينکه کفاره روزها را داده است. اما اگر سال اول کفاره نداد، آيا در سال دوم بايد دو کفاره بدهد يا يک کفاره، برای اينکه دو سال از روی روزهها گذشته و کفاره نداده است؟
مرحوم سيد میفرمايند: يک کفاره کفايت میکند، لذا اگر مثلاً کسی ده سال به خاطر مرضش روزه خورده است، بعد بايد به اندازهای که روزه خورده، کفاره بدهد و اما اگر يک سال روزه خورده و بايد کفاره بدهد، اما نداده و سال روی آن گذشته است، کفاره متعدد نمیشود. اگر بخواهد آخر عمر کفاره بدهد، يا وصيت کند، مثلاً اگر بايد سی روز کفاره بدهد، ولو ده سال هم از روی آن گذشته باشد، همان سی روز کفاره کفايت میکند.
روايتی در مسأله نداريم و مرحوم سيد با اصل جلو آمدهاند برای اينکه میداند اگر بايد سال اول کفاره بدهد و نداده است، باید سال دوم بدهد و اما اصل اقتضاء میکند که برای ندادن کفاره، نبايد کفاره بدهد. لذا مرحوم سيد میفرمايند: «وأما إذا أخر قضاء السنة الأولى إلى سنين عديدة فلا تتكرر الكفارة بتكررها بل تكفيه كفارة واحدة.»
دو مسأله با هم خلط شده و اما حرف ندارد و هر دو مسأله واضح است و بالاخره برمیگردد به اينکه اگر قضا برايش واجب نيست و کفاره برايش واجب است، يک کفاره کفايت میکند و به واسطهی تعدد سال، تکرر کفاره پيدا نمیشود.
مسأله 16: «يجوز إعطاء كفارة أيام عديدة من رمضان واحد أو أزيد لفقير واحد، فلا يجب إعطاء كل فقير مدا واحدا ليوم واحد.»
کسی که روزهاش را عمداً بخورد، اگر میخواهد به فقير اطعام کند، قرآن فرموده است، در ميان اصحاب هم مشهور است که بايد شصت نفر را اطعام کند و اين جداً کار مشکلی است. قرآن میفرمايد: «سِتِّينَ مِسْكِينًا»؛ به شصت نفر بدهد. حال اگر بخواهد اين شصت مدّ طعام را به يک نفر يا دو نفر بدهد، نمیشود و بايد به شصت نفر بدهد. و اما اگر کسی مريض است و نمیتواند روزه بگيرد، بايد کفارهی مدّ بدهد و سی مدّ طعام بدهکار میشود. حال به سی نفر دهد يا به يک نفر کفايت میکند؟ مرحوم سيد میفرمايند: به يک نفر کفايت میکند، بلکه اگر مثلاً چهار يا پنج سال مريض بوده و روزههایش را خورده و بايد کفارهی مدّ بدهد، اما کفارهی نداده است، میتواند يک جا اين چهار پنج سال کفاره را به يک فقير بدهد؛ زيرا نمیدانيم آيا تعدّد شرط است يا نه، أقل و اکثر ارتباطی است و اصل عدم وجوب تعدد است. اما راجع به کسی که روزهاش را عمدا خورده و میخواهد اطعام مسکين کند، قرآن میفرمايد: «سِتِّينَ مِسْكِينًا».
اگر بتوانيم اين را درست کنيم و بگوييم: مراد قرآن اين نيست که به شصت نفر بدهد، بلکه مراد اين است که شصت مسکين را سير کند و حالا اگر شصت روز پشت سر هم به يک نفر طعام بدهد، آيا ستين بر او صادق است يا نه؟ اگر کسی بگويد صادق است، خيلی کار آسان میشود و آن اين است که کفارهی مدّ، با کفارهی کسی که عمداً روزهاش را خورده و بايد شصت مسکين را اطعام کند، يکی میشود. مثلاً کسی ده سال عمداً روزه نگرفته است و بايد ده تا شصت نفر مسکين را پيدا کند و اطعام کند و اين نمیشود؛ حالا میتواند ده تا شصت تا را حساب کند و مثلاً بر روی هم صد هزار تومان را به يک نفر بدهد؟ اگر کسی بتواند اين حرف را بزند، مسألهی مشهوری را آسان میکند.
لذا آنچه مهم است و اگر شما عزيزان بتوانيد حل کنيد، خوب است، اينجا است که «سِتِّينَ مِسْكِينًا» قرآن را به شصت نفر معنا کنيم؛ به اين معنا که يک نفر فقير را شصت روز اطعام کنيم. آنوقت ستّين مسکين صادق است؛ برای اينکه شصت روز شصت طعام به اين داده است و شصت فقير را اطعام کرده است و بگوييم قرآن شريف که میفرمايد: «سِتِّينَ مِسْكِينًا»، پس اين آقا فقير است و میشود شصت مد طعام به او داد؛ چنانچه الان فتوا میدهند که اگر کسی زن و چهار- پنج بچه هم دارد، میتوان هفت تا طعام به او داد؛ برای اينکه همه با هم بخورند. از آن طرف میبينند که نمیشود، لذا الان مراجع به اجازهی حکومتی درست میکنند و بالاخره برای اينکه شصت فقير را نمیتوانند پيدا کنند و اطعامش هم کار مشکلی است، پس پولش را از کسی که کفاره بدهکار است میگيرند و به يک فقير میدهند؛ اما اين را حکومتی درست میکنند و اما مشکل است. پس «مَا لَا يُدْرَكُ كُلُّهُ لَا يُتْرَكُ كُلُّه» ، اينگونه است.
ايرادی که به او وارد است این است که اگر نمیشود، بايد اصلاً واجب نباشد؛ برای اينکه ما نمیتوانيم به «مَا لَا يُدْرَكُ كُلُّهُ لَا يُتْرَكُ كُلُّه» عمل کنيم؛ بلکه بايد يک حکم حکومتی باشد، که اگر شصت مسکين نداری و يک مسکين داري، همه را به يک مسکين بده. میگوييم اگر شصت مسکين ندارد، قاعدهی رفع میگويد: اصلاً واجب نيست. نمیتواند شصت نفر را پیدا کند، اما يک نفر را میتواند، نمیدانيم به يکی واجب است يا نه؟ اگر ظاهر قرآن را بگيريد، قرآن میگويد: بايد شصت نفر باشند و اما وقتی نمیتواند، «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون» میگويد: اصلاً واجب نيست.
اما حرف من غير از اين حرف است، من میگويم: مراد از شصت نفر، شصت تا شخص نيست، بلکه وصف است و شصت مسکين است و اگر يک نفر را شصت مرتبه اطعام کند، يا شصت اطعام به يک نفر بدهد، يصدَق اينکه شصت مسکين را اطعام کرده است. ظاهرا میتوان آيهی شريفه را درست کرد. اما اينکه آقايان میفرمايند و الان در رسالهها هست و روش آنها اينست که میگويند: وقتی به شصت نفر نشد، به يک نفر بدهد و اگر شصت نفر پیدا نمیشود، شصت مدّ دهد به يک نفر بدهد.
بنابراين آقایان میگويند: ما اجازه میدهیم، اگر کسی عمداً روزه خورده، پول شصت نفر را به يک نفر بدهد. اما ما میگوییم: اگر کار به اينجا برسد، قبل از اجازهی شما،شارع مقدس گفته است: «رُفِعَ مَا لَا يَعْلَمُون». علی کل حالٍ بحث اين است که شصت مسکين، يا شصت نفر را طعام دهد؟ آقايان میگويند: شصت نفر و من میگويم: شصت مسکين، و اگر يک مسکين را شصت مرتبه اطعام کند، يا پولش را به يک نفر دهد، يصدقُ اینکه او شصت مسکين را اطعام کرده است؛ مثل آنجا است که شصت نفر را پيدا کند و شصت تا هزار تومان به آنها بدهد، در اينجا هم شصت هزار تومان را به يک نفر میدهد.
وَصَلَّي اللهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد