أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
بحث امروزمان راجع به ایاک نعبد و ایاک نستعین است. یعنی خبر میدهد که من توحید عبادی دارم و توحید افعالی دارم. و صدق این خبر خیلی مشکل است که یک کسی به راستی بتواند بگوید که من توحید عبادی دارم و توحید افعالی دارم. از نظر عقیده ممکن است و آن ایاک نعبد را معنا کند که من بت نمیپرستم. آن ایاک نستعین را هم بگوید که عقیدۀ من اینست که مؤثری نیست جز خدا. اما به راستی اینکه این صادق باشد، خیلی مشکل است. از اولیاء الله بخواهد که به راستی بگوید ایاک نعبد و ایاک نستعین.
توحید ذاتیاش یعنی آن عقیده، مشکل نیست. شاید مثلاً هیچ وقت نبوده و نباشد که یک کسی دو تا خدا قائل شود و دو تا واجب الوجود قائل شود. لذا حتی مثلاً میگویند زرتشتیها که به اهریمن و یزدان قائل بودند، اهریمن را خدا نمیدانستند بلکه مظهر شر میدانستند، نظیر شیطان که ما او را مظهر شرّ میدانیم؛ و الاّ آنها هم یک واجب الوجود دارند. لذا میگویند شرک در ذات هیچوقت نبوده است. ممکن است یک کسی اصلاً خدا را قبول نداشته باشد که البته اینهم کم است و اما خدا را قبول داشته باشد و دو خدا قائل باشد، میگویند نه، اصلاً کسی را نداریم که دو تا واجب الوجود قائل باشد. برای اینکه دلیل عوامانه هم اگر دو تا واجب الوجود آمد، هر دو محدودند و وقتی محدود است دیگر خدا نیست. چنانچه اگر به فطرت مراجعه کند، مییابد یک خدا را. یعنی چنانچه خدا را مییابد آنگاه یک خدا را مییابد. مثلاً یک کسی دستش از همۀ اسباب قطع شود، فاذا ركبوا في الفلك دعوالله مخلصين له الدين، آنگاه خدا را مییابد و به راستی با چشم دل خدا را میبیند. آنگاه خدا را مستجمع صفات جمیله هم مییابد و از همین جهت به ناخودآگاه خدا را شنوا میداند و سمیع و بصیر و رحیم میداند و لذا مخلصين له الدين، در آن موقع خدا، خدا، خدا. و این خدا را هم یکی میداند و در آن حالی که در بن بست است، دو مبدأ نمییابد بلکه یک مبدأ را مییابد و لذا متوسل به یک مبدأ هم میشود. لذا همینطور که خدا را مییابد، مستجمع جمیع صفات کمالات را مییابد و مییابد اینکه خدا یک است و دو تا نیست. لذا بهترین دلیل برای اصل وجود خدا، همین فطرت است و بهترین دلیل هم برای اینکه خدا یک است و دو تا نیست، همین فطرت است. این علم حضوری هم هست و علم حصولی نیست، یعنی یابیدنی است و نه دانستنی. الان اینکه من میگویم و شما میشنوید، همه دانستنی است اما گاهی این دانستنی، یابیدنی میشود. زیاد هم برای همه اتفاق میافتد و کاری به سوار کشتی شدن یا در هواپیما بودن هم ندارد بلکه در همۀ بن بستها خدا را مییابیم. شاید برای همۀ ما هرساله چندین مرتبه پیدا میشود که خدا را مییابیم. آنگاه فاذا ركبوا في الفلك، در بن بست که دستمان از همه چیز و همه کس کوتاه شده، در آن وقت مییابیم یک ذات مستجمع جمیع صفات کمالات من جمله رحیم، علیم، بصیر، سمیع و لذا با خدا حرف میزنیم و خدا خدا میکنیم. و من جمله وحدت را مییابیم. اینکه یک ذات است. لذا اگر مثلاً دو تا خدا بود، فطرت ما توسل به دو مبدأ پیدا میکرد، یا دو خدا را مییابید. اما از اینکه یک خدا را مییابد، بهترین دلیل برای توحید ذاتی است.
توحید صفاتی هم خیلی مورد بحثمان نیست. آن هم یک چیز مقدّسی است که شیعه دارد و سنّی ندارد. چون سنّی اصلاً از این حرفها بلد نیست. اما جملهای که در خطبۀ اول نهجالبلاغ است، كَمالُ التَّوْحيدِ نَفْىُ الصِّفاتِ عَنْهُ، ما اگر بخواهیم یک خدا درست کنیم، باید صفات خدا عین ذات خدا باشد. نظیر چربی برای روغن و تری برای آب که تری عین ذاتش است و چربی عین ذاتش است. همۀ صفات خدا، چه مبدأ صفات فعل و چه صفات ذات، همه و همه عین ذات خداست. دلیلش هم خیلی واضح است. اگر ما عین ذات ندانیم، لازمهاش اینست که به اندازۀ صفات خدا، خدا قائل باشیم. آن هم که محال است پس كَمالُ التَّوْحيدِ نَفْىُ الصِّفاتِ عَنْهُ. این هم واضح است و خیلی حرف ندارد و خیلی دردسر ندارد اما آنچه خیلی حرف دارد و خیلی دردسر دارد و لاأقل روزی ده مرتبه همۀ ما باید بگوییم، ایّاک نعبد و ایّاک نَستعین است. مرد میخواهد که بگوید درست گفتم. مثل امام صادق (ع)، مرد میخواهد که در آن موقع هفتاد مرتبه بگوید ایّاک نعبد و ایّاک نَستعین.
توحید عبادی یک معنایش اینست که بت نپرستید که الحمدالله بت نمیپرستیم اما یک معنایش اینست که ریاکار نباشید که این مشکل است. به قول امام صادق (سلام الله علیه) به اندازهای مشکل است مثل اینکه مورچه در دل شب روی سنگ سیاه راه برود نه خودش پیداست و نه اینکه صدای پا دارد. یک کسی مخلصین له الدین، به راستی هیچ چیز و هیچ کس در نظرش نباشد جز خدا، خیلی مشکل است. همین ریاهای معمولی. یک طلبهای آمده بود نزد آقای بهاءالدینی که خدا رحمتش کند، گفت آقا یک نصیحت به من بکن. ایشان فرمودند دروغ نگو و بعد به او گفتن نرو به عالم هَپروت بلکه همین در محاورهها دروغ نگو. این خیلی حرف خوبی است. اینکه ما ریا نداشته باشیم، خیلی مشکل است. من الباب الی المحراب، مشکل است. همین مثال مشهور که بهلول رد میشد، دید که یک کسی مسجد میساخت، گفت اجازه بده من هم یک خشتی شریک شوم، گفت خوب تو هم یک خشتی شریک شو. یک خشتی برداشت و روی آن نوشت مسجد بهلول و بالای مسجد زد. آن آقا آمد و دادش بالا رفت و خشت را کند و دور انداخت. بهلول رسید و گفت چرا خشت را کَندی. گفت مسجد را من بسازم و به نام تو. بهلول گفت اگر برای خداست، چه من و چه تو و اگر هم برای خدا نیست، این مسجد، مسجد نیست. به راستی خیلی مشکل است که انسان ریاکار نباشد. مشهور است که میگویند مرحوم بحرالعلوم (رضوان الله تعالی علیه) در آخر عمر روی منبر برای طلبهها که ان قلت قلت زیاد دارند، ادعا میکرد که من آنم که توانستم ریشۀ ریا را از دل بکَنم. باید خیلی کار کنیم تا این ایّاک نعبد راست باشد. مثال زیاد دارد و نمیخواهم مثالهایش را بزنم زیرا برخورد پیدا میشود و الاّ به راستی بخواهند سخت بگیرند و مو را از ماست بکشند، همۀ ما گیریم؛ در ایاک نعبد، همه گیریم.
مرتبۀ سوم قرآن دارد. قرآن میگوید اگر گناهکار باشی و متابعت از شیطان بکنی، تو بت پرست هستی. اَلَم اَعهَد اِلَيکُم يا بَني آدَمَ اَن لا تَعبدُ وَ الشَيطانَ إنَّه لَکُم عَدُوٌّ مُبين (سوره یس، ایه 60). مراد آیه که شیطان پرست نیست و ما که شیطان پرست نداریم. اینهایی که الان تازه پیدا شده، اینها خودپرستی است و الاّ ما که شیطان پرست نداریم. میگویند در دهات کرمانشاه کسانی هستند که وقتی با آنها هم حرف بزنند، میبینند آنها هم شیطان پرست نیستند و همان حرفهای مظهر را میزنند مثل ایزد و یزدان و اهریمن. این آیه میگوید هرکه گناهکار است و هرکه فاسق است این ایّاک نعبد او غلط است. این خبرش غلط و کذب است.
ایّاک نعبد، یعنی خدایا متابعت فقط از تو. مخصوصاً اینکه میدانید که ایّاک نعبد و ایّاک نستعین، جلو افتاده یعنی خدایا فقط تو. و قرآن میگوید اگر متابعت از شیطان شد، آنگاه فقط تو را غلط گفتید. یا یک مقدار بالاتر، قرآن میفرماید اگر کسی متوغل در مشهیات نفس باشد یعنی هواپرستی، تجمل گرایی یعنی این هوی و هوس میپرستد. ببینید آیهاش هم خیلی بالا و واضح است. أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ (سوره جاثیه). دانسته گمراه است. دانسته ایّاک نعبد و ایّاک نستعیناش دروغ است به دلیل اینکه انسان هواپرست باشد. اینکه بزرگان، مخصوصاً از مرحوم محقق همدانی و آخوند ملاحسینقلی که از ایشان نقل میکنند که به شاگردان سفارش میکرد و میگفت ایّاک ثم ایّاک والتوغل فی المشتهیات. لذا اگر کسی متوغل در مشهیات است، ایاک نعبد و ایاک نستعینش را باید یک طور دیگر معنا کند. بگوید خدایا من بت نمیپرستم. خدایا این بُتی که در زمان پیغمبر (ص) بوده، حالا هم هست و حتی الان در هندوستان بعضیها آلت رُجولیت میپرستند، الان همین دوست یابیها آلت رجولیت پرستیدن است. چه فرقی میکند. خُدن قرآن یعنی آلت رجولیت را پرستیدن. یک دفعه سجده میکند به آلت رجولیت، به آلت انوثیت که میگویند الان در هندوستان هست و میگویند در ژاپن هم هست که به آلت انوثیت زن سجده میکند و آن را را میبیند و او هم آلت رجولیت مرد را باید ببیند و سجده میکند. ما الحمدالله اینها را نداریم. اما یک دفعه قبلة مِساحه، این روایتها که از پیغمبر اکرم است. این قبلة مِساحه، یعنی به راستی هم و غمش مثل اینکه حرف اول را الان دنیا سک و شهوت میزند اما در این جمهوری اسلامی ما نباید حرف اول را سک و شهوت بزند اما الان حرف اول را شهوت میزند. این فساد اخلاقی ما یعنی اینکه حرف اول را در دانشگاهها شهوت میزند. قرآن میگوید خُدن یعنی دوست یابی با نامحرم. والصالحات غَیْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ و الصالحینَ غَیرَْ مُسَافِحِینَ وَ لَا مُتَّخِذِى أَخْدَانٍ. شایسته یعنی آنکه به راستی بتواند بگوید ایاک نعبد و ایاک نستعین اینست که زنا نمیدهد و زنا نمیکند و دوست نامحرم هم ندارد. آمارگیریها الان میگویند صد هشتاد دانشگاهها و دبیرستانها دارای خُدن هستند. یعنی بت دارند و بتشان همان جوان دختر و پسر است. أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ. کم کم میرسد به یک جاهایی که کسی میتواند بگوید ایاک نعبد و ایاک نستعین، که صفات رذیله نداشته باشد و الاّ در روایات میخوانیم که صفات رذیله، بُت در درون انسان است. نفس اماره، بُت در درون انسان است. اینها را معمولاً ما که معنا میکنیم، میگوییم مجاز است اما قرآن میگوید اینها حقیقت است. گفتن ایاک نعبد خیلی مشکل است.
این راجع به توحید عبادی بود. اما توحید افعالی از این توحید عبادی خیلی بالاتر و مشکلتر است. انسان بگوید لا مُؤثّرَ في الوجود الا الله. این لا اله الا الله، چهار معنا دارد و معنایش هم لازم نیست که مُتباین باشد. همان لا اله الا الله متضمن چهار معناست. لا اله الاّ الله، یعنی ذات مستجمع جمیع صفات کمالات نیست الاّ خدا. لا اله الاّ الله، یعنی هرکمالی مال خداست. لا اله الاّ الله، یعنی معبود منحصر به خداست. لا اله الاّ الله یعنی لا مُؤثّرَ في الوجود الا الله و ائمۀ طاهرین روی این خیلی پافشاری داشتند. انسان مؤثری در این جهان جز خدا نبیند. پیدا شدنش خیلی مشکل است و این هم مراتب دارد. یک مراتبش اینکه انسان اسباب را میبیند اما اسباب را دخالت نمیدهد. این خوب است. یک دفعه بالاتر از این است و اسباب را میبیند اما مسبّب الاسباب را خدا میداند. که ما طلبهها باید اینطور باشیم و روایت هم دارد که طلبه نباید به فکر روزیاش باشد و ما ضامن روزی طلبه داریم. به تجربه هم اثبات شده که به راستی اگر ما طلبه باشیم، از راهی که گمان نداریم، روزی میرسد. مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا ﴿2﴾ وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ (سوره طلاق، آیه 2 و 3). یک قضیۀ خوبی نقل میکنند. وقتی آقای بروجردی که انصافاً خیلی امتیازها داشتند، آمدند به قم برای مرجعیت و مثل اینکه اول استقبال مردم بود. آقای فلسفی گفته بودند که حضرت امام مرا به قم خواستند. وقتی رفتم گفتند آقای بروجردی در وضع شهریهشان در مضیقه هستند. تو به بازار برو و به بازاریان بگو که سهم امامشان را به قم بدهند و به آقا بدهند. آقای فلسفی گفته بود که من قبول کردم اما وقتی میخواستم از قم بروم، گفتم این بدون اجازه است و من بروم و از خود آقای بروجردی اجازه بگیرم. آمدم و قضیه را به آقای بروجردی گفتم که حاج آقا روح الله مرا خواستند و اینطور به من گفتند. آیا من این کار را بکنم یا نه. ایشان یک فکری کردند و فرمودند نه، این با توحید افعالی نمیسازد. ما اینجا آمده ایم برای خدا و خدا هم باید به ما کمک بکند و وعده داده که به ما کمک کند. میگوید من رفتم و دو سه روز طول نکشید که آقای بروجردی به دنبال من فرستادند و من به قم آمدم و خدمت ایشان رفتم. گفتند آقای فلسفی، دیروز یک سال شهریه رسید. بعد هم همینطور بود.
اگر ما طلبهها به راستی توحید افعالی داشته باشیم، از راه بی گمان میرسد. روایاتش را علامه مجلس در جلد اول بحار نقل میکنند. این هم لا مُؤثّرَ في الوجود الا الله، اما باید این را بدانیم که برای اولیای خدا، خداوند بیش از اینها میخواهد. به قول مثنوی این را میخواهد:
دیده ای خواهم سبب سوراخ کن تا سبب را برکَند از بیخ و بُن
توحید افعالی عوامانه نه بلکه بالاتر از اینها. من بعضی اوقات که این قضیۀ حضرت یوسف را میبینم، بدنم میلرزد و به راستی هم باید بدن بلرزد.
حضرت یوسف بنا شد آن دو رفیقش آزاد شوند. آن تعبیر خوابش را هم حضرت یوسف به یکی از آنها گفته بود که به دربار میروی و کار و بارت خوب میشود. وقتی آن دو میخواستند بروند، حضرت یوسف به این گفت که فاذکرنی عند ربّک. او رفت و جبرئیل آمد و گفت چه کسی تو را از دست برادرانت نجات داد؟ خدا. چه کسی تو را از چاه نجات داد؟ خدا. چه کسی تو را از دست زلیخا نجات داد؟ خدا. چه کسی تو را به این مقام رساند؟ خدا. پس فاذکرنی عند ربّک یعنی چه؟. در روایات میخوانیم که حضرت یوسف خاک به سر کرد و توبه و زاری؛ اما قرآن میگوید این توبه ها و زاریها فایده نداشت. فلبس في السجن بضع سنين (سوره یوسف). هشت سال برای این یک جمله در زندان ماند، که چرا توحید افعالی نداشتی.
لذا من از همۀ شما تقاضا دارم که به هر اندازه که میشود، کاری کنید که این ایاک نعبد و ایاک نستعین، راست باشد و دروغ نگویید. معنا نکنید که ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی بت نپرست و این بت را هم مؤثر ندان. در مقابل بت پرستان که بت را میپرستند و هؤُلاءِ شُفَعائُنا عِنْدَالله (سوره یونس، آیه 18)، این در مقابل آنهاست. اینطور معنا نکن. به راستی، درست معنا کن و از اولیاء الله بشو. اگر آن مراتب بالا نه، لاأقل این مراتب پائینش ایاک نعبد و ایاک نستعین، درست و صادق باشد. خیلی مشکل است لذا بزرگان میگویند توحید عبادی و مخصوصاً توحید افعالی به دست آوردن، مشکل است و خدا باید بدهد. وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَن یشاء.
نسئلک اللهم و ندعوک باسمک العظیم الأعظم الأعز الأجل الأکرم
بحق امام صادق (ع)، یا الله
یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک