أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
در جلسۀ قبل راجع به هدیً للمتّقین، هدایت را منقسم کردم به سه قسم که هر سه قسم در قرآن آمده است. یکی هدایت تکوینی است. رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی. و این هدایت تکوینی همه جا هست. در خود انسان و در خواب و بیداری و در زندگیش و در نموّش و در کودکی و بعد نوجوان و جوان و بعد هم پیری. وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ. همۀ اینها هدایت تکوینی است. شاهکار خلقت هم هست. که حضرت موسی به فرعون از همین راه گفت پی ببر که خدا هست. رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی. البته گفتم که همین هدایت تکوینی زمینه میخواهد. و اگر آن زمینه نباشد، هدایت تکوینی هم نیست. گلبولهای قرمز و گلبولهای سفید در ما کار میکند به هدایت تکوینی و اما گاهی از کار میافتد و دیگر زمینه برای اینکه این گلبولهای قرمز، گارد پخش ارزاق باشند، نیست و دیگر نمیتواند غذای سلولها را به بدن برساند. گاهی هم تبعیض میشود. یعنی میتواند به بدن برساند و نمیتواند به پاها برساند و مریض است. لذا هدایت تکوینی زمینه میخواهد و البته زمینۀ آن را هم خدا میدهد.
قسم دوم هدایت تشریعی است. کار انبیاء و کار اوصیاء. قبل از اینکه انسان به دنیا بیاید، پیامبرش آمده است. و همۀ ما روحانیت، انبیای تبلیغی هستیم. انا هدینا السبیل اما شاکرا و اما کفورا. این هدایت تشریعی است. ما راه را نشان میدهیم و شمایید که بپذیرید یا نپذیرید. این هم زمینه میخواهد. یعنی باید کور نباشد و الاّ به آدم کور که نمیشود راه را نشان داد. کر هم نباشد. یا رسول الله! انَّک لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَی وَلاَ تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ. تو خیلی جاذبه داری اما این کور است. سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ (بقره، آیه 148). اما زمینه نیست. از طرف پیامبرها هیچ اشکالی نیست. هم جاذبه داشتند و هم معجزه داشتند. لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ، هر پیامبری آمد، معجزه داشت. لذا این پیامبرها هم قوۀ مجریه بودند و هم قوۀ قضائیه بودند و هم قوۀ مقننه. هم قانون وضع میکردند و هم خودشان اجرا میکردند و هم قضاوت میکردند. که این آیۀ شریفه، آیۀ عجیبی هم هست. و قَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ (سوره حدید، آیه 25). قوۀ مجریه است. لذا همۀ آنها معجزه داشتند. علاوه بر این همۀ آنها جاذبه داشتند و انصافاً جاذبۀ آنها بالا بود. از طرف اینها چه برای خواص و چه برای عوام و چه برای متوسطین، هیچ اشکالی نبود. اما پس چرا نمیپذیرفتند؟ برای اینکه زمینه نبود. و این زمینه را خود انسانها باید تهیه کنند. خود انسان باید دل داشته باشد و عاطفه و وجدان داشته باشد و خود انسان باید فکر داشته باشد. آنگاه آن هدایت تشریعی حسابی کار میکند. الان روحانیت همین است. همیشه چه در زمان غیبت و چه در زمان حضور همینطور بوده است. این روحانیت، مخصوصاً در زمان ائمۀ طاهرین، انصافاً خیلی کار کرده و الان خیلی کار میکند. همیشه و در زمان طاغوت و حتی در زمان رضاشاه، این روحانیت از تبلیغ برنداشت و خیلی کار کرد و تشیّع را در زمان رضاشاه نگاه داشت. در روحانیت اشکال هم نیست. جاذبه خوب است. لذا آقا امام زمان (عج) فرمودند ولو بعضی از آنها بدند اما من روحانیت را دوست دارد. باید هم دوست داشت برای اینکه روحانیّت این تشیع را تا اینجا آورده است و عالیست. اما چرا حالا مسجدها و پای منبرها خلوت است و چرا کار به اینجا رسیده که تعزیهها بالاتر از منبرها شده است. تقصیر کیست که پای منبرها خلوت شده است؟ اگر بگوییم تقصیر ماست، غلط است. من از شما تقاضا دارم که بعضی اوقات تسلیم نشوید. مثلاً در بعضی از نوشتههایتان میبینم که گفتید مسجد خلوت است برای اینکه فرش خوب ندارد و خادم خوب ندارد و اوضاع خوب ندارد. اینها نیست، بلکه آن وقتها که شلوغ بود روی حصیر زندگی می کردند. اینها نیست. پس چرا خلوت است؟ به خاطر گناه و زرق و برق. چرا خلوت است؟ به خاطر تجمل گرایی و دنیاپرستی. مردم را به دنیاپرستی سوق دادیم. معلوم است وقتی در یک خانه ماهواره باشد، این خانه نمیتواند با مسجد سر و کار داشته باشد و در مسجد هم بیاید به زور است. زمینه را خود مردم از بین بردند. غذا حرام است. مگر در تبلیغ امام حسین (ع) اشکالی بود. امام حسین (ع) خیلی تبلیغ کردند. روز عاشورا آقا امام حسین(ع) بعد از اینکه همه شهید شده بودند حتی علی اصغر، باز دست از تبلیغ برنداشت و آمدند و یک منبر مثل منبر ما رفتند. اول خطبه خواندند و خودشان را معرفی کردند و بعد موعظه کردند که دنیاپرست نباشید و مواظب باشید که دنیا شما را گول نزند، انّما الدنیا تقرّ و تمنّ و تضر . و همه موعضه بود. یعنی تصرف ولایی میکردند و همه ساکت میشدند و در آخر کار هم روضه خواندند. مثل همین منبر ما که اول خطبه میخوانیم و بعد موعظه میکنیم و بعد روضه میخوانیم، امام حسین (ع) هم در وسط میدان تصرف ولایی کردند. وقتی روضه تمام شد و تصرف ولایی تمام شد، مالک بن یوث جلو آمد و اول زخم زبان زد و بعد از زخم زبان یک سنگی به پیشانی آقا زد و پیشانی آقا شکسته شد. آقا خیلی ناراحت شدند که چرا چنین میکنید. وقتی پیش حضرت زینب آمدند، حضرت زینب فرمودند که مگر نگفتی و مگر برای تبلیغ نرفتی. فرمود چرا. اما به خاطر دو چیز نشد. یکی، اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ (سوره مجادله، آیه19) و یکی هم، مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرامِ. وقتی شکمها پر از حرام است. و الان غذاهای حلال خیلی کم است. به قول امام صادق (ع) مجالدة السيوف أهون من طلب الحلال. خط مقدم جبهه آسانتر از اینست که انسان بتواند غذای حلال برای خود و زن و بچهاش پیدا کند. برای ما طلبهها هم همینطور است. پیدا کردن غذای حلال مشکل است و وقتی غذای حرام شکم را پر کرد، آنگاه زمینه برای هدایت نیست. لذا از همه تقاضا دارم که از این راهها جلو بیایید که چرا مساجد خلوت است. تسلیم حرفهای زرق و برقی و حرفهای غربی نشوید. ما حسابی تبلیغ میکنیم اما زمینه نیست. این هم از هدایت تشریعی.
اما در قرآن یک هدایتی غیر از اینهاست و آن هدایت عنائیه است. آنچه همه برای آن گریه میکنند. آنچه که کسانی که دارند، گریه و زاری دارند برای اینکه یکبار از بین نرود. و آن اینست که پروردگار عالم بعضی اوقات، بعضی از بندههایش را انتخاب میکند و قبول میکند. مانند حج صحیح و قبول و مبرور. بعضی از بنده ها همینطور است که حجشان هم قبول است و هم صحیح و هم مبرور است و به او بارک الله میگویند و دست عنایت خدا روی سرش است. البته زمینه میخواهد و زمینه تقوا و سلامت نفس است، که هدیً للمتّقین را همینطور معنا کردیم. مخصوصاً آن، أُوْلَـئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. این هدایت، حتماً همین هدایت عنائیه است. آن کسی که اعتقادش درست و رو بنا هم تقواست. اگر به راستی اعتقاد درست باشد یعنی رسوخی و رو بنا درست باشد یعنی تقوا؛ آنگاه دست عنایت خدا روی سر این است. اول هم ایصال الی المطلوب است، همان که در حاشیۀ ملا عبدالله هم داشتیم که هدایت تشریعی دو قسم است. یکی ارائة الطریق و یکی هم ایصال الی المطلوب که اول همین هدایت عنائیه، همین ایصال الی المطلوب است. یعنی خدا راه را به او نشان میدهد. اینکه نشان میدهند نه اینکه یعنی میداند بلکه قضیۀ هدایت عنائیه دانستنی نیست و یابیدنی است. مردم همه به امام حسین (ع) اعتقاد دارند و به اصول دین اعتقاد دارند، اما گاهی رسوخی نیست. این هدایت عنائیه اینست که پروردگار عالم، إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً؛ راه را نشان میدهد. ایصال الی المطلوب، به راه میرسد. اگر خدا او را نگاه ندارد، آنگاه قطع میشود و سقوط میکند. باید دست عنایت خدا روی سرش باشد. همان عروة الوثقی که در آیۀ مبارکۀ آیة الکرسی آمده که: فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى. عروة الوثقی یعنی نظر خدا روی سر این باشد. که اهدنا الصراط المستقیم را همینطور معنا کردیم. یعنی خدایا ایصال علی المطلوب شدم و حالا باید دست عنایت تو روی سرم باشد و الاّ به یک لحظه، پرتم. همان که پیغمبر اکرم (ص) در دل شب وقتی حالی پیدا میکرد، گریه و زاری میکرد و خاک از اشک چشم تر میشد و دعایش این بود که: اللّهُمَّ لا تَكِلْني اِلي نَفْسي طَرْفَةَ عَينٍ اَبَداً. خدایا! مرا یک آن به خودم وامگذار. اگر مرا به خودم واگذاری، سقوط است. لذا در هدایت عنائیه اول ایصال الی المطلوب است و بعد از ایصال الی المطلوب این خیلی بالاست و دست عنایت خدا روی سرش است. و آنگاه آنست که به راستی نور قرآن را میبیند و مییابد. قَدْ جَاءَكُم مِنَ اللَهِ نُورٌ وَ كِتَـٰبٌ مُّبِينٌ. نور قرآن را به راستی مییابد. چه کسی؟ قَدْ جَاءَكُم مِنَ اللَهِ نُورٌ وَ كِتَـٰبٌ مُّبِينٌ * يَهْدِی بِهِ اللَهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلامُ. آن کسی که خدا از این راضی و این از خدا راضی است. به راستی از نظر اعتقادات، یابیدنی شده و از نظر اخلاق، توانسته به جایی برسد و از نظر تقوا به راستی تقیّد به ظواهر شرع دارد و دست عنایت خدا روی سر این است. حال این آیه چیز دیگری هم دارد و آن خیلی عالیست و آن اینست که خیال نکن فقط دست عنایت خدا روی سرش است بلکه خدا معلم اخلاق اوست. سبل السّلام را به این مینمایاند. و اینکه سبل السّلام را به این مینمایاند نه به صورت علمی بلکه بالاتر، با علم حضوری و یا بالاتر به صورت یابیدن. اگر دست عنایت خدا روی سر این باشد، مثل اینست که تشنه بوده و آب خورده و سیر شده. و حالا شما نمیتوانید سیرابی را وصف کنید. تشنهای یعنی چه؟ میدانیم که تشنهای اما وصفش کن. یدرک و لا یوصف. آنگاه دست عنایت خدا که روی سرش آمد، خدا معلم اخلاق او میشود و آنگاه سُبل السّلام را به این مینمایاند. این سُبل السّلام، غیر از آن هدایت عنائیه است و بالاتر است و غیر از آن یخرجهم من الظلمات الی النور است برای اینکه یخرجهم من الظلمات الی النور، در اول میفرماید قد جاءکم من الله نور، آن حاصل میشود و عروة الوثقی درست شده است. اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ،به اینجاها رسیده است. دست عنایت خدا هم روی سرش است. اما ادامهاش یک حرف است و اینکه در آن حال خدا معلم اخلاقش است، این عمده است. راههای سلامتی را به او مینمایاند و دیگر نمیگذارد که سقوط کند. یعنی میفهمد که این حرف سقوط است و میفهمد که این رای سقوط است و یا این راه سقوط است. آنگاه به آنجا میرسد که به راستی درک میکند که طلبگی یعنی چه و سرباز امام زمان یعنی چه و اینکه این نبی تبلیغی است یعنی چه. آنگاه اگر دنیا را به او بدهند و بگویند دست از طلبگی بردار، برنمیدارد. اصلاً این سُبُل السّلام، مینمایاند که دنیا و آنچه در دنیاست در پیش او به پر کاهی ارزش ندارد. نه اینکه اگر بتواند حقی را اثبات کند، این ارزش نداشته باشد بلکه پیغمبر اکرم (ص) تشکیل حکومت دادند و این تشکیل حکومت خیلی ارزش دارد و توانستند اسلام را زنده کنند. حکومت ارزش دارد، پس چه چیز آن بد است؟ دلبستگی به این حکومت. لذا امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) میفرمایند این حکومت شما به اندازۀ پر کاهی در نزد من ارزش ندارد. مگر اینکه اثبات کنم حقی را و یا از بین ببرم باطلی را؛ که آنگاه ارزش پیدا میکند. آنچه بد است دلبستگی است. وقتی که دست عنایت خدا روی سرش آمد، آنگاه این دلبستگی نیست. یک روایت از امام حسین (ع) است و ببینید که چقدر شیرین است. خوشا به حال اینها. و اینکه خوشا به حال اینها یعنی نه فقط چهارده معصوم و انبیا، بلکه ما زیاد سراغ داریم آن کسانی که دست عنایت خدا روی سرشان است به راستی یابیدنی هستند نه اعتقادی و قلبی و نه گفتنی. میگوید: ان الدنیا و ما فیها عند اولیاء الله لیس الاّ كظل. دنیا و آنچه در دنیاست، پیش اولیاء خدا مثل سایه است. و اگر روایت را معنا کنیم مثل سایۀ سایه عالی میشود. همینطور معنا کنیم یعنی مثل سایۀ سایه، یعنی پوچ. اما آیا این ارزش ندارد؟ چرا ارزش دارد اما این دلبستگی ارزش ندارد. پس دلبستگی به چه دارند؟ به خدا. همه چیز در مقابل خدا پوچ است. آنگاه اینست که دو رکعت نماز شب را به دنیا و آنچه در دنیاست، نمیدهد. اینها در کلمات اهل بیت (علیهم اسلام) اقرار نیست. «اَلركعَتانِ في جَوفِ اللَّيلِ اَحَبُّ اِلَيَّ مِنَ الدُّنيا وَ ما فيها» دنیا و آنچه در دنیاست یک طرف و به امام صادق بگویند یک نماز شب نخوان. میگوید نه این پیش من ارزشش بیشتر است. اسم این را سُبُل السّلام میگذارند. به راستی آن راهی که از مو باریکتر و از آتش سوزندهتر و از شمشیر برندهتر است، برای این فوق العاده فصیح میشود. آمد خدمت امام صادق (سلام الله علیه) و از پل صراط سؤال کرد. حضرت فرمودند از مو باریکتر و از آتش سوزانده تر و از شمشیر برندهتر است. این وحشت کرد و گفت یابن رسول الله! چطور باید رفت؟ فرمودند و اما برای مؤمن، من المَشرق الی المغرب. هدایت عنائیه این را درست میکند که راه از مو باریکتر است و از آتش سوزانده تر است و از شمشیر برندهتر است اما برای این من المَغرب الی المَشرق است. معلوم است دست عنایت خدا روی سرش است و وقتی دست عنایت خدا روی سرش است، آنگاه این از شمشیر برندهتر و از مو باریکتر و اینها، سالبه به انتفاع موضوع است و همان است که امام صادق (ع) فرمودند. آنگاه دنیا و آخرتش هم تفاوت نمیکند و همه یکی است. آمد خدمت امام صادق (ع) و گفت یابن رسول الله من دو آیه در قرآن است و نمیتوانم معنا کنم. یک آیه میفرماید روز قیامت، مِقْدَاره أَلْفَ سَنَة. یک آیه میفرماید مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ. آنجا میفرماید هزار سال است و اینجا میفرماید پنجاه هزار سال. امام صادق (ع) فرمودند پنجاه گردنه دارد و هر گردنه هزار سال است. این وحشت کرد و گفت یابن رسول الله! پنجاه هزار سال یعنی چه. فرمودند اما برای مؤمن یک لحظه است. اگر دست عنائیه روی سرش باشد، دنیایش همین است و آخرتش هم همین است. آنگاه پل صراط، من المشرق الی المغرب است. ما منهم الاّ واردُهُم؛ همه باید از این پل رد شوند. حضرت امام میگفتند اصلاً معنای این پل اینست که یک راه در وسط جهنم است و باید همه از این راه رد شوند. اما برای مؤمن وقتی در جهنم رفت، جهنم برای او سلام و زنده باد و جاودانه است و جهنم برای او یک تشریفات عجیبی میکند. آن پنجاه هزار سال هم یک لحظه است. ما منهم الاّ واردُهُم. این آخرتش است و دنیایش هم همین است. در دنیا هم اصلاً شبهه برای این جلو نمیآید که بخواهد آن را رفع کند. اگر هم شیاطین انسی و شیاطین جنی و هوی و هوسها برای او جلو بیاید، «ان تتق الله یجعل لکم فرقانا»؛ آنگاه مقام فرقان دارد و خوب میتواند شبهه را رفع کند و راه سلامتی دارد. تهذیب نفس مشکل است. به قول حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) میگفتند پنجاه سال شبانه روز خون جگر تا بشود درخت رذالت را بکنیم و درخت فضیلت را به جای آن غرس کنیم و بارور و میوه دار کنیم و هم خود و هم دیگران استفاده کنیم. اما اگر خدا معلم اخلاق شد، آنگاه این یک لحظه میشود و خیلی زود و خیلی عالی این مهذّب میشود. این سُبُل السّلام است. آنگاه میرسد به آنجا که مواظب او هستند. برای نماز شب خود او بیدار میشود. در وقتی که بیدار شد، حالی هم دارد. یک بزرگی خوب میگفت که خواندن نماز شب مشکل است. اما مشکلتر از آن اینست که در نماز شب حضور دل پیدا کند و مشکلتر اینکه حالی پیدا کند و نماز شبش باحال شود. اما برای این کسی که هدایت عنائیه دارد نماز شبش آسان است. هم خوابش را میرود و هم نماز شب را میخواند و هم در نماز شب حضور قلب دارد. این حضور قلب را نمیشود آورد بلکه حضور قلب را خدا باید بدهد. نمیشود خلوص حسابی را آورد بلکه باید خدا بدهد. همۀ اینها از یابیدنیهاست و هیچ کدام از اینها نمیشود با تعلیم و تعلّم بیاید. این نماز شب را میخواند و در نماز شب حضور قلب دارد و در حضور قلب، حال هم دارد و مثل باران گریه میکند و میگوید: اَللّهُمَّ لا تَكِلْنی اِلی نَفْسی طَرْفَهَ عَینٍ ابداً. یعنی خدایا! از همه چیز یعنی از همۀ این نماز شبها و از این حال و از همه چیز بهتر اینکه دست عنایت تو روی سرم است. خدایا! یک دفعه این دست قطع نشود. از دنیا و آنچه در دنیاست ارزشش بیشتر است. و ارزش این از هر عبادتی بیشتر است. آنگاه از همه چیز باارزشتر اینکه دست عنایت خدا روی انسان باشد. به این میگویند هدایت عنائیه و این آیۀ سُبُل السّلام که فقط همین یک آیه در قرآن است، ولی هدایت عنائیه در قرآن زیاد است و نتیجۀ آن هم این سُبُل السّلام است که من توانستم قطرهای از دریا را بگویم و اهل دل خیلی بیش از اینها بلند و بیش از اینها دارند.
آقای حکیم (رضوان الله تعالی علیه) فرموده بود من با آقای سید اسماعیل صدر (رضوان الله تعالی علیه) که هر دو از مراجع به تمام معنا بالا. گفتند رفتیم پیش اهل دلی یعنی آخوند ملاّ فتح الله سلطان آبادی که این هم از مراجع خیلی بالا بوده. گفت ایشان یک آیه را عنوان کرد و آیه خیلی آسان بود اما یک ساعت دربارۀ این صحبت کرد. من و آقای صدر مانده بودیم که ایشان چه میگویند. میدانیم خیلی خوب است اما چرا ما نمیفهمیم. آقای حکیم گفته بودند جلسۀ دوم هم همینطور بود و در بارۀ این آیه، یک ساعت حرف زد و دیدیم که خیلی خوب است و خوب استفاده میشود، اما چرا ما نمیتوانیم استفاده کنیم. این چه ظهوری است که برای این هست و برای ما نیست. این چه تأویل و باطنی است که برای او هست و برای ما نیست. وقتی دست عنایت خدا روی سر کسی باشد، تفسیر قرآنش هم اینطور میشود و فهم و شعور دینی او هم اینطور میشود که بعضیها دارند. و به راستی به آنجا میرسد که، «ان الدنیا و ما فیها عند احد من اولیاء اللَّه لیس الا کفی الظّل». آنگاه طلبگی در پیش این خیلی ارزش دارد.
خدایا! این حرفها خوب است. همه بر برگشت به همین یک جمله است که تو باید این هدایت عنائیه را بدهی و دست عنایت تو باید روی سر ما باشد.
خدایا! به حق فاطمه زهرا (سلام الله علیها) با آن مقامش، توفیق اینکه زمینه پیدا کنیم برای این دست هدایت عنائیۀ خدا روی سر ما باشد به همۀ ما عنایت بفرما.
و صلّی الله علی محمد و آل محمد