أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
بحث آیات اول سورۀ بقره گرچه ناقص ماند و اگر عمری باشد ان شاء الله برای بعد.
این هفته و هفتۀ دیگر مربوط به ولایت است. الحمدلله که در ولایت کتابهای ارزندهای نوشته شده است؛ نظیر عبقات و الحاق الحق و الغدیر. و کتابها خیلی ارزنده است. روی اینها زحمت هم خیلی کشیده شده است و متأسفانه ما طلبهها راجع به ولایت کار نکردیم. بعضی از ما خیلی داغ و افراطگری و بعضی هم خیلی کند و تفریط گری؛ اما راجع به اصل ولایت کار نشده است. یعنی همۀ شما عزیزان که اینجا نشستید باید لاأقل یک دورۀ الغدیر از اول تا آخر در ذهنتان باشد و اگر نباشد، جفا به امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) است. بعضی اوقات هم یک مسائل دست و پا افتادهای شما را گیر میاندازد. این یک مسئله که مربوط به همۀ ماست و همۀ ما راجع به ولایت کند آمدیم. نمیدانید که این صاحب عبقات و صاحب احقاق الحق که در راه ولایت هم شهید شدند. این آقای امینی صاحب الغدیر، چه زحمتها کشید و از این شهر به آن شهر و از این مملکت به آن مملکت و به این التماس و به آن التماس تا بتواند یک روایت بگیرد و یک سند درست کند و در الغدیر بیاورد. و ما غذا آماده است و این غذای شیرین آماده را نمیخوریم. من خیلی رنج میبرم. مخصوصاً بعضی اوقات که میبینم که طلبهها در یک مسئلۀ خیلی ساده بحث میکنند و بعد هم در آن میمانند. یک مسئلۀ دیگری هم که مرا خیلی رنج میدهد و به همه هم گفتم اما حرفم شنیده نشده، اینست که این هجدهم ذی الحجه تا بیست و پنجم یعنی این هفته، باید هفتۀ ولایت باشد. مخصوصاً اینکه هفت هشت ده تا آیه در این هفته نازل شده است. آیۀ تبلیغ و آیۀ اجمال و بعد هم سورۀ هل اتی و آیۀ تطهیر و آیۀ ولایت که اینها در این هفته نازل شده است و این آیات از ارکان شیعه است و از ارکان تشیّع است. و از نظر اهل بیت (علیهمالسلام) هم ما عیدی بالاتر از عید غدیر نداریم. عیدالله الأکبر. و جمهوری اسلامی باید این هفته را هفتۀ ولایت و بالاتر از عید نوروز بداند. برای عید نوروز دو سه روز عید میگرفتند و مابقی را شروع به کار میکردند و برای عید نوروز دو سه روز بس است اما اینکه تا سیزده تعطیل است که این خرافت است. و اما این هفتۀ ولایت را تعطیل میکردند. اما رفت و آمد شیعه و بالاتر از عید نوروز و به راستی اهمیت دادن و جشنها فراوان و بالاخره مثل ارمنیها که برای تولد حضرت عیسی چه بازی درمیآورند. ده روز تعطیل و چه جشنها و همۀ دانشگاهها و مراکز علمی و غیرمراکز علمی تعطیل است. ما به اندازۀ ارمنیها هم راجع به امیرالمؤمنین کار نکردیم. اصلاً روز عید غدیر خبری نیست. و ما خیلی دلمان میخواست که هفتۀ ولایت داشته باشیم و در هفتۀ ولایت به راستی کار فرهنگی کنیم. باید ما طلبهها این الغدیر را ترجمه کنیم یعنی ترجمۀ خیلی رسا و شیرین و به جوانها بدهیم و جزئی از ترم دانشگاهها باشد و باید در دبیرستانها راجع به ولایت خیلی حرف زده شود و همۀ اینها نیست. این رسانهها اصلاً روی این ولایت کار نمیکنند. یک در ده است. در تلویزیون 9 تا لغو و گناه است و یکی هم راجع به علی (ع) باشد و نه اینکه راجع به علی هم بگویند و بخندند و غنا باشد که اصلاً جشنها همه حرام است و این جشنهای در تلویزیون همه حرام است و همۀ آنها موسیقی دارد. و حالا حرفهای بیهوده و آنوقت که میخواهند تبلیغی کنند، حرفهای درویش دارند و حرفهایی که اصلاً نباید در میان شیعه باشد. این حرفها خیلی رنج آور است و ما باید هفتۀ ولایت داشته باشیم. من به حضرت امام گفتم و نشد و به مقام معظم رهبری بارها گفتم و نشد و به دولت گفتیم و نشد و به ملت گفتیم و نشد و اصلاً نمیشود. هم تقصیر دولت است و هم تقصیر مردم است. اگر دولت هم نگیرد، خود مردم هفتۀ ولایت بگیرند و مردم تعطیل کنند و مثل عید نوروز کنند. آنگاه چقدر شیرین میشود. عید نوروز را نداشته باشند و اگر بخواهند دو سه روز باشد اما این هفتۀ ولایت را داشته باشند. ما الحمدالله عاشورا داریم و خیلی خوب است و این را هم همیشه در صدد بودند که ضربهای بزنند و حالا همینطور است. در عاشورا کار فرهنگی نمیشود. الحمدلله عزاداری میشود و عزاداریها هم خیلی خوب است اما عزاداریهای پرمحتوا و کار فرهنگی نمیشود و زمزمه شد که یک احمقی گفته بود و بدتر اینکه دیگران مثل سایتها هم امثال اینها هم گفتند. گفته بود که ما میخواهیم محرم را شمسی کنیم و هرکه این را گفته معلوم است که نفوذی است و میخواهند دهۀ محرم ما را هم بگیرند. خود ما باید به اینها توجه کامل داشته باشیم و این نعمتهای بزرگ را نگه داریم.
حال بحث امروزمان راجع به غدیرخم است. دو سه آیه در این غدیرخم است. بیش از صد نفر از علمای بزرگ تسنن میگویند این سه آیه در غدیرخم هست. مثلاً شصت و چهار نفر و شاید هم بیشتر باشد که این شصت و چهار نفر را مرحوم علامه امینی صاحب الغدیر، نقل میکنند. شصت و چهار نفر مثل احمد حنبلها و مثل ابن ماجدها و امثال اینها یعنی از بزرگان، راجع به این آیۀ، يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ، میگویند این مربوط به ولایت است. شصت و چهار نفر از علمای بزرگ تسنن این را گفتند و در شیعه هم که همه گفتند و همۀ این شصت و چهار نفر میگویند که معنا ندارد که امر غیر ولایت اینقدر طُنطُراق داشته باشد. یا رسول الله اگر نکنی، هیچ کار نکردی و بعد هم یا رسول الله! ما تضمین میکنیم که توطئهای نشود و بحرانی نشود. وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ. آنگاه میگویند این دو دو تا چهار تاست و این ظهور هم نیست و قرینۀ فوق العاده مهم است که این آیۀ شریفه برای اینست که غدیرخم تشکیل شود.
آیه در غدیرخم نازل شد. پیغمبر اکرم، به مجرد اینکه آیه نازل شد، پیاده شدند. فرمودند رفتنیها برگردند و آن کسانی که درحال آمدن هستند، صبر میکنیم تا بیایند. همۀ مردم آمدند چون حجة الوداع بوده و فرمودند همه بیایند و همه هم آمدند. نمیدانم چقدر و من هنوز نتوانستم این را درست کنم. میگویند صد و بیست هزار نفر جمع شدند و لاأقل سی هزار نفر آن روز. بالاخره در صد و بیست هزار نفر سنّیها را هم نوشتند. بالاخره هرچه بودند، در بیایان بی آب و علف و در بیابان گرم جمع شدند. عموم مردم میگفتند چه خبر است و چه امر مهمی جلو آمده که در این بیابان بی آب و علف و گرم و گرمای شصت درجه که در تاریخ میخوانیم که اینها پای خود را از آن شنهای گرم و داغ، زیر عبا میپیچیدند. بالاخره پیغمبر اکرم (ص) اینها را یک جا جمع کرد. نماز ظهر را خواندند و بعد منبر رفتند. حالا هنوز مردم نمیدانند که چه خبر است.البته پیغمبر اکرم(ص) از روزی که مبعوث به رسالت شدند تا حالا، همیشه برای ولایت زمینه ساز بودند. بنابر گفتۀ سنّیها مثل سیره حلبی و سیره ابن هشام، وقتی گفتند من پیغمبرم، همان موقع امیرالمؤمنین را به ولایت نصب کردند. هم حلبی دارد و هم ابن هشام دارد و هم مروج الذهب دارد و هم ابن ابی الحدید معتزلی دارد، قطع نظر از شیعهها. همان روز اول امیرالمؤمنین را منصوب کرد اما نصب غیرمتعارف.اما حالا مردم نمیدانند چه خبر است.ألست اولی بکم من أنفسکم. شصت و چهار نفر از سنّیها میگویند این لفظ در کلام پیغمبر اکرم بوده است. ألست اولی بکم من أنفسکم، یعنی آیا من بر شما حکومت ندارم؟
پیغمبر اکرم (ص) وقتی وارد مدینه شدند، اول کاری که کردند تشکیل حکومت دادند و معنای تشکیل حکومت اینست که محور پیغمبر و پشتوانه مردم هستند. به این میگویند اسلام و حکومت اسلامی و دوم کاری که کردند مسجد ساختند و سوم کاری که کردند این بود که مسلمانها را متحد کردند به خاطر همان حکومت پیغمبر اکرم (ص) توانست شصت و چهار جنگ را با عدم امکانات پشت سر بگذارد. لذا اینکه مثلاً حکومت خیلی اهمیت ندارد و امیرالمؤمنین هم گفتند که به اندازۀ کفش کهنۀ من ارزش ندارد، نه اینطور نبوده بلکه حکومت خیلی ارزش دارد. پیغمبر اکرم (ص)، اول کاری که کردند حاکم شدند و ولایت و حکومت کردند و توانستند شصت و چهار جنگ را پشت سر بگذارند. اگر حکومت ارزش نداشت که امیرالمؤمنین(ع)، این جنگها را برای چه چیز کردند. چرا کنار نرفتند. این جنگ جمل برای چه چیز به پا شد؟ و چرا این جنگ صفین و خوارج به پا شد؟ همۀ این جنگها روی حکومت بود. آنها میگفتند تو حکومت نکن و امیرالمؤمنین میگفتند که من حاکم هستم و باید باشم. من ولایت دارم و من حکومت دارم و باید باشم. بله، حکومت در نزد اینها دلبستگی ندارد. معلوم است که اینها دلبسته به خدا و معنویت هستند و لذا امیرالمؤمنین (ع) فرمودند این حکومت در نزد من ارزش ندارد مگر اینکه اثبات کنم حقی را و یا از بین ببرم باطلی را. آنگاه حکومت ارزش دارد. نمیشود که حکومت ارزش نداشته باشد. بالاترین ارزشها ولایت و حکومت است. با حکومت است که اسلام تا اینجا آمده است. با حکومت است که پرچم اسلام به دست ولی عصر (عج) روی کرۀ زمین افراشته میشود و با حکومت است که بالاخره این اسلام جهانی میشود. بدون حکومت و بدون ولایت و بدون تشکیلات نمیشود. مسلّم این حکومت خیلی ارزش دارد. لذا این ألست اولی بکم من أنفسکم، معنایش همین است که آیا من حاکم شما نیستم. معلوم است که وقتی حاکم باشد، اولی از دیگران است. الان هم همین است. در هر مملکتی آن حکومت، اولی از مردم به مردم است. یعنی از مردم مالیات میگیرد، چه مردم بخواهند و چه نخواهند. به مردم میگوید اینطور رفتار کنید، مردم بخواهند یا نخواهند. اولی بکم من أنفسکم. اصلاً در حکومت آن حاکم اولی از مردم است به مردم. یک دفعه ناحق و زور است که آن ظلم است و یک دفعه حق است و از طرف خداست. النبی اولی بکم من أنفسکم؛ یعنی آیا من حاکم نیستم و آیا من اولی به تصرف نیستم. قالوا: بلی. همه گفتند بله. بعد از اینکه اقرار گرفت، فرمود «من کنت مولاه فهذا علیٌ مولاه». اگر من اولی به تصرف هستم، این علی (ع) را برای ولایت نصب کردم.آن اندازه که مرحوم علامه امینی نقل میکند، شصت و چهار نفر از علمای بزرگ اهل تسنّن میگویند این لفظ در کلام پیغمبر بوده است. بعد از آنکه گفتند ألست اولی بکم من أنفسکم، و اقرار گرفت و همه گفتند آری. آنگاه فرمود: «من کنت مولاه فهذا علیٌ مولاه». لذا به قول مرحوم علامه امینی این مولاه، هیچ معنا نمیتواند داشته باشد الاّ اولی به تصرف و الاّ نصب و الاّ ولایت و الاّ حکومت. امیرالمؤمنین به حکومت منصوب شد. آنگاه آیۀ شریفه آمد. سی نفر از علمای بزرگ اهل تسنّن میگویند آیۀ شریفه آمد که: الیَوم أکمَلت لَکُم دینکُم وَ اَتمَمت عَلیکم نِعمَتی وَ رَضیت لَکُم الاِسلام دینا. دین منهای حکومت هیچ است و ناقص است. مثل قانون منهای اجرا و منهای مجری، این که نمیشود. قانون هرچه خوب باشد، مجری میخواهد و حاکم میخواهد. لذا این تا حالا ناقص بوده و حالا تامّ شد. یعنی قانون تا حالا ناقص بود و بعد از تو قانون تمام است و یک کسی باید بعد از تو به جای تو باشد. الیَوم أکمَلت لَکُم دینکُم وَ اَتمَمت عَلیکم نِعمَتی وَ رَضیت لَکُم الاِسلام دینا.
بعد قرینۀ دوم که این هم خیلی بالاست، اینست که همۀ اطرافیان، پنجاه نفر از علمای اهل تسنّن که بیش از اینهاست اما حالا آن اندازه که در کتابها هست. پنجاه نفر به بالا، گفتند اول کسی که دست امیرالمؤمنین را گرفت، عمر بود. بخ ٍ بخٍ لک یا امیرالمؤمنین، اصبحت مولای و مولا کل مؤمن و مؤمنه. اما یک عمر نبود که بگوییم که اشتباه کرد یا اشتباه نکرد و درست بود یا درست نبود، بلکه بیش از سی نفر از اطرافیان که سنّیها نقل میکنند، عمر و ابن عباس و ابی بکر و عثمان و این اطرافیان پیغمبر و این خواص، با امیرالمؤمنین بیعت کردند. آن جمله هم هست که باز سنّیها یعنی بیش از ده بیست نفر از سنّیها گفتند که پیغمبر اکرم (ص) فرمودند این جبرئیل است و از طرف خدا آمده و میگوید که من امیرالمؤمنین به خلافت نصب کنم. پیغمبر اکرم (ص) فرمودند درحالی که از طرف خداست، اما باز تأکید به بیعت داشتند. چون عربها به بیعت خیلی اهمیت میدادند؛ فرمودند بیعت. در آن بیابان بی آب و علف، پیغمبر اکرم (ص) سه روز اینها را نگاه داشت و امیرالمؤمنین دست در قدح آب میگذاشتند و زنها دست در قدح آب میگذاشتند و همین جملۀ عمر که، بخ ٍ بخٍ لک یا امیرالمؤمنین، اصبحت مولای و مولا کل مؤمن و مؤمنه. سه روز همه بیعت کردند. سی نفر از بزرگان مفسّرین سنّیها میگویند که قضیۀ شأن نزول سأل سائلٌ بِعَذابٍ واقٍع، همین جا بوده است. یک عربی آمد در مقابل پیغمبر و ظاهراً وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ. خیلی از اینها معلوم است که نمیخواستند که این کار بشود و پروردگار عالم مقلّب القلوب است و حافظ توطئه است و توطئه نشد و فقط یک عربی گفت این کار از خودت بود یا از خدا بود. اگر از خودت بود که قبول ندارم و اگر از خدا بود، نمیتوان ببینم. یک عذابی بیاید و من نابود شوم. پیغمبر (ص) جوابش را ندادند. دو آیه در اینجا نازل شده که گفتم بیش از سی نفر از سنّیها میگویند این دو آیه نازل شد. اول: یا رسول الله! ای امّت ببین اگر صفات رذیله باشد و اگر عصبیّت باشد، به کجا میرسد. اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَليمٍ (آیه 32، سوره انفال). ببین که آدم ناجنس میخواهد خودش را بکشد و اما به صاحبش ضرر بزند. این آیه نازل شد و بعد هم خبر آوردند که این عرب به بیابان رفت و صاعقه او را نابود کرد. خبر را هم جبرئیل آورد. سی نفر به بالا از سنّیها این را نقل میکنند. آیۀ شریفه آمد که: سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ (1) لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ (2) (سورۀ معارج). این قضیۀ غدیرخم است.
چیزی که در ضمن همین است و خیلی مهم است، این استشهادها و این احتجاجها بعد از پیغمبر اکرم (ص) است. چهل و شش نفر از سنّیها میگویند که امیرالمؤمنین بارها استشهاد میکرد به این قضیۀ غدیر خم و من جمله در آن شورا که میخواستند خلیفه درست کنند. و بارها و بارها حضرت زهرا (س) در آن مدت کوتاه، استشهاد میکرد به این قضیۀ غدیرخم؛ که امیرالمؤمنین خلیفه است و دلیلش هم غدیرخم است. امام حسن مجتبی(ع) بارها و امام حسین (ع) بارها و همچنین بزرگان از شیعه بارها و بارها استشهاد میکردند به این قضیۀ غدیرخم. یعنی قضیۀ غدیرخم دو دو تا چهار بوده، اینکه امیرالمؤمنین بعد از پیغمبر اکرم(ص) امام و وصی است و منصوب از طرف پیغمبر (ع) است و از طرف پیغمبر (ص) منصوب از طرف خداست. پیش معاویه بارها و بارها بزرگان، من جمله امام حسن (ع) و من جمله امام حسین (ع)، استشهاد میکردند به این قضیۀ غدیرخم. و اینکه اصلاً بعد از پیغمبر اکرم (ص) یک نفر نداریم که استشهاد کند، اینطور نیست. الغدیر را ببینید. بیش از صد نفر استشهاد کردند و آن هم بارها و نه یک مرتبه و دو مرتبه و آن هم در کلمات بزرگان اهل تسنّن و در کلمات بزرگان شیعه و در مقابل دشمنان مثل معاویه، استشهاد میشده و احتجاج میشده است. مرحوم علامه امینی به عنوان انشداد و بعد هم به عنوان احتجاج، نقل میکنند آن کسانی که احتجاج میکردند به غدیرخم برای ولایت امیرالمؤمنین علی (ع). در شیعه هم که میدانید و آنچه بنای علامه امینی بوده و همچنین بنای صاحب عبقات و صاحب الحقاق الحق، این بوده که از شیعه چیزی نقل نکنند و همۀ این دوازده جلد الغدیر، از سنّی است. اما راجع به شیعه در این دعاها، که اگر از همه چیز بگذریم در این مفاتیح محدث قمی در دعاها و در زیارتها لاأقل هزار استشهاد از ائمۀ طاهرین(ع) راجع به ولایت امیرالمؤمنین (ع) هست و دلیل هم غدیر خم است. و این عیدالله الأکبر و این چیزهایی که من گفتم خیلی از شماها نمیدانستید. البته محتوا را میدانستید و علم اجمالی را داشتید اما اینها را نمیدانستید. باید همه اینها را بدانیم و باید الغدیر را مطالعه کنیم و من عقیده دارم که باید در حوزهها جزء کتاب درسی بشود ولی نمیشود. ما راجع به ولایت خیلی کوتاه آمدیم. اصلش را داریم اما روی آن کار نمیکنیم. سنّیها اصلش را نداشتند و بیشتر از ما کار کردند. پناه بر خدا اگر امیرالمؤمنین (ع) لب حوض کوثر به شما که زیر لوای حمد رفتید، یک جمله بگوید که علمای بزرگ از سنّیها روی ولایت کار کردند و شما چرا در ولایت کار نکردید. آنگاه ما جواب چه میدهیم و آنگاه سر به زیری است. این راجع به غدیر خم بود.
حال هفتۀ آینده راجع به آیۀ ولایت صحبت میکنیم، که این هم خیلی مهم است و به اندازهای مهم است که من از هفت هشت ده نفر از سنّیهای بزرگ دیدم که از عمر نقل میکنند که عمر بارها و بارها میگفت دلم میخواست تمام دنیا از من بود و میدادم و این آیۀ انّما ولیکُمُ الله در شأن من نازل میشد. به راستی مهم است. استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی میفرمودند که لاأقل سیصد آیه در قرآن راجع به امیرالمؤمنین (ع) و راجع به ولایت است و این آیۀ ولایت، درخشندهتر از همۀ این سیصد آیه است. بعد هم این آیۀ مباهله و شاید مهمتر از هر دوی اینها، این آیۀ تطهیر است. این آیۀ تطهیر به اندازهای ارزنده است که هفت هشت ـ ده مرتبه نازل شده است. یعنی پیغمبر اکرم (ص) زمینه را فراهم میکردند و آیۀ تطهیر نازل میشد. سورۀ حمد ظاهراً دو مرتبه نازل شده اما این آیه تطهیر هفت هشت مرتبه نازل شده و معلوم است که خیلی ارزندگی دارد. آیۀ مباهله و بعد هم همۀ سورۀ هل اتی من الانسان. در همین دهۀ ولایت، از هجدهم تا بیست و چهارم. هفتۀ آینده اگر عمری باشد راجع به آن آیات صحبت میکنم.
اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد