عنوان: شرح اخلاقی برخی آیات قران کریم
شرح:

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏.

 

بحث دربارۀ آیۀ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ، بود و مقداری در این باره صحبت کردم. صحبت امروز که یک مطلب خیلی مهمی است و باید به آن توجه داشته باشیم، اینست که کفر، نفاق، شرک در قرآن، گاهی همان کفر و نفاق و شرک اصطلاحی است. کافر کسی است که عقیده به اصول دین ندارد. مُشرک کسی است که در توحید عبادی ننگ است و بُت­پرست است. منافق کسی است که مثل کافر عقیده ندارد اما اظهار عقیده می­کند. این چیز مشهور در قرآن و در اسلام عزیز و در روایات اهل بیت (ع) است. اما خیلی جاها کفر و شرک و نفاق گفته می­شود برای کسی که عملش به اسلام عزیز نخورد. به این می­گوییم کفر عملی و نفاق عملی و شرک عملی.

سرّ مطلب هم اینست که ما در روایات فراوانی می­خوانیم که ایمان واقعی و ایمان حقیقی منقسم شده به سه قسم؛ یعنی سه شرط و سه رکن.

یکی ـ الاعتقاد بالقَلب والاقرار باللّسان و العمل بالأرکان. روایت تواتر معنوی دارد. این روایت خیلی شیرین است. پیغمبر اکرم (ص) به امیرالمؤمنین (ع) گفتند یا علی! تو مثل قُل هو الله أحدی. هرکس یک مرتبه قُل هو الله بخواند ثواب یک ثلث قرآن؛ و اگر دو مرتبه بخواند ثواب دو ثلث قرآن و اگر سه مرتبه بخواند، ثواب یک ختم قرآن را دارد. هرکسی به تو عقیده داشته باشد، ثلث دین و اگر اقرار کند و اظهار محبت کند و شعار باشد، دو ثلث دین و اگر متابعت از تو باشد، ایمانش تمام است، و تواتر معنوی شاید بیش از هزار روایت و همچنین بیش از صد آیه در قرآن هست و آدم فاسق و فاجر را گفتند کافر است. به آدم تارک خمس و زکات گفتند مُشرک. به آدمی که تقیّد به ظواهر شرع ندارد، گفتند منکر دین و منکر معاد. ای کاش کسی اینها را ضبط کرده بود که حتماً یک کتاب قطوری می­شد؛ و قرآن همینطور که به کسی که اعتقاد ندارد، می­فرماید مشرک و کافر و منافق؛ به آن کسی هم که عمل ندارد، همین را می­گوید.

فَوَيْلٌ لِلْمُشْرِكينَ الَّذينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ. کسی که زکات مالش را نمی­دهد، ظاهراً این زکات هم زکات اصطلاحی هم نیست بلکه کسی که قانون مواسات ندارد، قرآن اول می­گوید مشرک است و وای به این مشرک و بعد هم می­گوید أُوْلَـیكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقّاً. هم اطلاق شرک بر این شده و هم اطلاق کفر شده است.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ (1) فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ (2) وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ (3)

قرآن چند دسته را می­گوید. آنکه قانون مواسات ندارد و خودخور و خومحور و خودگراست و به فکر هیچ کس نیست، جز به فکر خود و زن و بچه­اش. این یک دسته­اند. بعد قرآن داغش می­کند و می­فرماید:

فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ (4) الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ (5)

یعنی وای به آن نامسلمان که در وقت نماز غافل از نماز است. حتی نماز هم می­خواند اما در وقت نماز غافل از نماز است.

الَّذِينَ هُمْ يُرَاؤُونَ (6) وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ

وای به آن بی دین که ریاکار است و تظاهر دارد. باطنش غیر ازظاهرش است و ظاهرش غیر از باطنش است. بعد دوباره همان اولی را تکرار می­کند که وای به آن بی دین که می­تواند رفع حوائج دیگران بکند اما نمی­کند.

زیاد در قرآن هست که اگر آن هُدیً للمُتّقین که معنی کردیم و انّ الذین کفروا را در مقابل آن متّقی بگذاریم، در اینجا همینطور می­شود. کافر به کفر عملی، به راستی اگر گناه در او رسوخ کند، رستگار نمی­شود.

ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ (سوره روم)

 

فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءلُونَ عَنِ الْمُجْرِمِينَ مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَر (سوره شعراء، آیه 14)

ظاهراً آیه اینگونه است که آن کسانی که مواظب جهنمند، می­بینند که بعضی از شیعه­ها وارد جهنم شدند. تعجب می­کنند. یا بعضی از جهنمیان می­بینند که شیعه به جهنم آمد و تعجب می­کنند که شیعه و جهنم!. لذا سؤال می­کنند يَتَسَاءلُونَ عَنِ الْمُجْرِمِينَ مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَر؟ برای چه به جهنم آمدند؟ یک معنایش هم اینکه فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءلُونَ عَنِ الْمُجْرِمِينَ، در قرآن فهمیده می­شود که بهشتیان، جهنمیان را می­بینند و جهنمیان، بهشتیان را می­بینند، لذا قرآن در هفت ـ هشت ده آیه می­فرماید گاهی بهشتیان با جهنمیان و گاهی جهنمیان با بهشتیان حرف می­زنند. گاهی جهنمیان به خویش و قوم و رفقایی که در بهشت هستند، می­گویند مقداری از این آبها به ما بدهید تا بخوریم. آنها هم می­گویند ما می­خواهیم این کار را بکنیم و مثلاً تو پسرم هستی یا رفیقم هستی، اما خدا این آبها را برای شما حرام کرده است. شاید هم مراد حرام تکوینی باشد. یعنی نمی­شود که شما آب بهشت بخورید. در این آیه هم همینطور، بهشتیان از جهنمیان سؤال می­کنند که شیعه و جهنم! چرا به جهنم رفتید؟

یک دسته می­گویند: لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلّینَ. قرآن معمولاً نمی­گوید نماز بخوانید و این خیلی کم است و همیشه می­گوید یُقیمون الصلاة یعنی احیای نماز. حال از جاهایی که احیا نگفته اینجاست که یک عده می­گویند لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلّینَ؛ ما نماز نمی­خواندیم و ما را به جهنم آوردند.

یک دستۀ دیگر می­گویند ما نماز می­خواندیم اما در زکات لنگ بودیم. خودگرای و تجمل­گرا بودیم.به فکر خود بودیم و نه به فکر دیگران؛ وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسکِینَ.

یک دستۀ دیگر می­گویند ما نماز می­خواندیم و حسابی هم دیگرگرا بودیم اما ماهواره داشتیم و با گناهکار نشست و برخاست داشتیم و متوقل در گناه بودیم و فاسق و فاجر بودیم. وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَآئِضِينَ.

یک دستۀ دیگر می­گویند وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ؛ ما به فکر قیامت نبودیم.

این تکذیب، تکذیب اعتقادی نیست بلکه تکذیب عملی است. مثل خیلیها که چیزی که به ذهنشان نمی­آید، معاد است. عالم برزخ و شب اول قبر و همان که علمای علم اخلاق اصرار دارند که شبانه روز هفت ـ هشت ده مرتبه به یاد مرگ باشیم. هفت ـ هشت ده مرتبه به یاد شب اول قبر و عالم برزخ باشیم اما معمولاً مردم غافل از معاد هستند.

قرآن می­فرماید یک وقتی از این غفلت بیرون می­آید که دیگر فایده­ای ندارد. ربّ ارجعونی لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَكْتُ كَلاَّ. دیگر نمی­شود.

بعد قرآن می­گوید این را هم به خود می­گویند که، إِنَّها كَلِمَهٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ. لذا این جهنمیان، وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ، اینگونه هستند. ظاهراً یک دفعه شعار می­دهند که فَلا تَنْفَعُهُمُ الشَّفاعَةُ الشافعین. این از قرآن است و از جهمیان نیست. می­فرمایند وقتی کفر عملی شد، آنگاه لاتَنْفَعُهُمُ الشَّفاعَةُ الشافعین. شفاعة الشافعین برای کسی است که نماز بخواند و حقوق واجبش را بدهد و متوقل در گناه نباشد و غفلت از معاد نداشته باشد و بالاخره یک شیعه ولو آبکی و الاّ فَلا تَنْفَعُهُمُ الشَّفاعَةُ الشافعین.

بعضی از بزرگان نه اینکه حرف مرا رد کنند، اما وقتی به اینگونه آیات می­رسند، می­خواهند یک حرف دیگری بزنند یعنی از این حرف من فرار کنند؛ و آن اینست که همینطور که مسلمان و شیعه مکلّف به فروعات است، کفار هم مکلّف به فروعاتند. لذا این آیۀ فَوَيْلٌ لِلْمُشْرِكينَ، همان مشرک بت پرست را می­گوید. الَّذينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكوةَ، این مکلّف به اینست که زکات بدهد و نداده است و قرآن می­گوید وای به این مُشرک که هم کتک شرکش را می­خورد و هم کتک زکات ندادنش را می­خورد. یا همین فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءلُونَ عَنِ الْمُجْرِمِينَ، می­گوید وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ، دلیل بر اینست که این کسی که کافر است و معاد را قبول ندارد، هم کتک بی نمازی را می­خورد و هم کتک بی زکاتی را می­خورد و هم کتک گناهانش را می­خورد و هم کتک بی دینی­اش را. لذا مسلمانها اگر به جهنم بروند، یک کتک دارند و آن کتک در فروعات است؛ اما اگر کفار به جهنم بروند که می­روند، اینها دو عقاب دارند. هم عقاب روی اصول و هم عقاب روی فروع.

می­خواهند آیات را اینگونه درست کنند و به هر آیه­ای که می­رسد حرف مرا نمی­زند و کفر عملی نمی­گوید، بلکه می­گوید همۀ اینگونه آیات مربوط به کفار است و مربوط به منافقین و مشرکین است و آنها هستند که هم کتک اصول دین دارند و هم کتک فروع دین دارند. اما ظاهراً حرف من بهتر باشد. اصل آن قضیه که آیا اینها بخصوص کفار، کتک بی نمازی می­خورند یا نه! من نمی­دانم اما چیز مشهوری است. ولی علی کل حالٍ خیال می­کنم، اینطور که من مشق کردم بهتر باشد، اگر هم نتوانیم در قرآن بگوییم اما در روایتها به گونه­ای است که حرف من است. مَنْ تَرَكَ الصَّلاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ كَفَرَ. خوب آدم تارک الصلاة که نجس نیست و می­شود به او دختر داد و از او دختر گرفت اما اطلاق کفر بر او شده است. مَنْ تَرَكَ الصَّلاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ كَفَرَ، هم روایت عامه داریم و هم خاصّه و هم صحیح السند و هم ضعیف السند. راجع به شراب خور اینکه او را بیاورند و شیشۀ شراب به گردنش، یا عابداً وظن. رباخور را به صف محشر می­آورند و شکم به اندازه­ای بزرگ است که روی زمین کشیده می­شود که قرآن می­فرماید به او خطاب می­شود که یا عابداً والظن. برای اینکه پول پرست بوده است. همینطور که خداپرست بوده اماپول پرست هم بوده، آن کفر اعتقادی بوده و این هم کفر عملی است. روایتها تا سرحد تواتر است، لذا من خیال می­کنم این إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ، کفر در اینجا همان کفر عملی است لاأقل اعم است، چنانچه بعد هم ده هفده آیه راجع به منافقین است و آن همین است. هم نفاق عملی و هم نفاق اعتقادی است.

بحثی که در این آیات باقی مانده، هُدیً لِلمُتَّقِینَ (2) الَّذینَ یُومِنُونَ بِالغَیبِ وَ یَقِیمُونَ الصَّلوةَ وَ مِمَّا رَزَقناهُم یُنفِقُونَ(3) است که ان شاء الله برای هفتۀ آینده.

و صلّ الله علی محمّد و آل محمد