رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
یک بحثی هست راجع به انتقاد که این انتقاد بد مشهور شده است و بد معنا شده است. اینکه مثلاً در روزنامه هر غلطی میخواهد میکند و آبروی اشخاص را میبرد و بعد میگوید ما انتقاد میکنیم و این در میان ما طلبهها هم آمده است. غیبت میکند و تهمت میزند و شایعه پراکنی میکند و بعد میگوید که انتقاد لازم است و باید انتقاد کرد. و این یک حرف غلطی است که در میان ما مشهور شده است. لذا در این جلسۀ مقدس تصمیم گرفتم که یک مقداری راجع به انتقاد صحبت کنم و بحث خوبی هم هست و توجه به آن خیلی لازم است. معنای انتقاد اینست که اگر ما عیبی از هم دیدیم مثلاً عیب اجتماعی، عیب اخلاقی، خوبست که به یکدیگر تذکر دهیم. مثلاً طرز نشستن من روی منبر غیرمتعارف بوده و یا طرز صحبت کردن من مؤدبانه نبوده و مثلاً حرفهای رکیک داشته و یا مراعات ادب در مجلس را نکردم، این واجب است بر شما که تنها بیایید و بدون اینکه آبروی من برود و بدون اینکه تعییر و سرزنش باشد به من تذکر بدهید و من هم باید از این انتقاد تشکر کنم و قبول کنم. این از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر است. امر به معروف و نهی از منکر مربوط به واجبات و محرمات است. اگر شما دیدید که یک کسی نماز نمیخواند و یا نماز بد میخواند، واجب است بر شما که او را نمازخوان کنید و به او بگویید. و یا مراعات حجاب نمیکند واجب است که به او بگوییم که مراعات حجاب بکن. یک کسی غیبت میکند، باید جلوی او را گرفت و به او بگوییم که غیبت نکن. به این میگویند امر به معروف و نهی از منکر. یکی هم راجع به عیوب اجتماعی که مسلمان باید مؤدب باشد. اگر کسی این ادب را مراعات نکرد، مثل همان امر به معروف و نهی از منکر، ما باید به او تذکر بدهیم که این آداب و رسوم اجتماعی که مراعات نمیکنی به شخصیتت ضربه میخورد و چرا مراعات نمیکنی. به این میگوییم انتقاد. این همان امر به معروف و نهی از منکر است اما یک شعبهای از اوست و یک مرتبهای از اوست و همینطور که امر به معروف و نهی از منکر واجب و لازم است، انتقاد به یکدیگر هم واجب و لازم است. همینطور که قبول کردن امر به معروف و نهی از منکر واجب و لازم است، قبول کردن انتقاد هم واجب و لازم است. به این میگویند انتقاد. یک روایت هست که بحث امروزمان راجع به همین روایت است که: المؤمن مرآة المؤمن. مؤمن باید آئینه برای دیگران باشد. همینطور که آینه عیوب را مینمایاند و شما اگر در آینه نگاه بکنید اگر یک قی در گوشۀ چشم شما باشد، این آینه آن را مینمایاند و شما با زبان حالتان از این آینه تشکر میکنید. عملتان اینست که دست میگذارید گوشۀ چشم و آن قی را پاک میکنید. آن آینه میشود انتقاد و آن عمل شما میشود انتقادپذیری. و این المؤمن مرآت المؤمن باید باشد. گفتم یک مرتبهای از امر به معروف و نهی از منکر است. به اندازهای مهم است که مسلمانهای صدر اسلام بعضی اوقات یکی از آنها بلند میشد و در نماز میگفت: رحم الله امرء اهدی إلی عیوبی. نمیگفت که خدا رحمت کند کسی که بیاید و عیبهای من را بگوید بلکه میگفت خدا رحمت کسی که به من هدیه بدهد و عیبهای من را بگوید و اگر هم یک کسی عیبش را میگفت، جداً از او تشکر میکرد. انتقاد و انتقاد پذیری. این آیۀ: فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب(سوره مبارکه زمر، آیه 17-18)، در صدد همین انتقاد است. مؤمن آنست که انتقادپذیر باشد. قرآن میفرماید اصلاً دست عنایت خدا روی سر آن ملتی که در آن ملت انتقاد باشد. آئینۀ یکدیگر باشند. ملت عاقل آن ملتی است که در آن ملت انتقاد باشد و مثل آئینه عیب یکدیگر را بگویند و آنهم انتقادپذیر باشد. لذا قرآن به ما میگوید که باید ما انتقاد داشته باشیم و روایت به ما میگویم که باید انتقاد داشته باشیم. این انتقاد به جای غیبت است. اسلام میگوید گناه غیبت کردن خیلی بزرگ است. معنای غیبت چیست؟، همان عیب را پشت سر گفتن و به دیگران گفتن. باید در رو به عنوان تعییر و سرزنش و آبروریزی نباشد و اینهم گناهش بدتر از غیبت و یا مثل غیبت است. عیب دیگران را فاش کردن و بردن در روزنامهها و نشستن در مجلس و عیب دیگران را گفتن که به این میگویند لمزه و قرآن میفرماید: ویلٌ لکل همزةٍ لمزه. وای بر کسی که غیبت کند یا زخم زبان بزند. عیب کسی را پشت سر بگوید و یا آبروریزی کند. ای وای در قرآن دو تا معنی دارد یعنی معنای فارسی که میگوییم وای به تو و قرآن هم بعضی اوقات میگوید وای به تو و لذا در این آیۀ شریفه میگوید وای به کسی که غیبت کند و عیب مردم را پشت سر بگوید. وای به کسی که سرزنش کند یعنی آبروی مردم را بریزد و در مجالس عیب مردم را بگوید ولو اینکه باشد، قرآن اسم این را میگوید تعییر و سرزنش. اینهم گناهش مثل همان غیبت است. لذا اسلام غیبت ندارد. اسلام تعییر و سرزنش و آبروی دیگری را بردن، ندارد. گناهش هر دو در سرحد کفر است. اما به جایش انتقاد دارد و واجب هم هست. غیبت نه و آبروریزی نه، اما انتقاد مثل آئینه که عیب طرف را به طرف گفتن با تلطف و با احترام، این واجب و لازم است. متأسفانه الان عکس این شده است. ما انتقاد نداریم. همۀ شما عزیزان آدمهای خوبی هستید اما انتقاد ندارید. انتقاد به خانمتان و انتقاد به بچههایتان و انتقاد با رفقایتان ندارید و در رودربایستی گیر میکنید و به قول، یک مثالی هست که میگویند دو چیز آدم را میکشد، یکی ثقل صدر و یکی رودربایستی. بسیاری از گناهان از همین رودربایستی سرچشمه میگیرد. ما به همدیگر انقاد نمیکنیم و رودربایستی داریم و خجالت میکشیم اما همین آقا از خدا خجالت نمیکشد و همین که باید با تلطف و مهربانی بگوید، پشت سرش غیبت میکند و گناهش در سرحد کفر است. این آقا به جای اینکه بیاید و با تلطف و احترام و مهربانی به او بگوید، میبرد در روزنامه و میبرد در جلسه و بالاخره میگوید ما میخواهیم انتقاد کنیم یعنی میخواهیم آبروی مردم را بریزیم و یعنی میخواهیم جنگ با خدا بکنیم. من اهان ولیاً فقد بارزنی بالمحاربه. در کافی این روایت را از امام صادق(ع) نقل میکنند که امام صادق (ع) میفرمایند که خیال نکن ولی در اینجا یعنی اولیاء الله، نه، ولی در اینجا یعنی شیعیان ما ولو گناهکار. انسان اگر بخواهد آبروی یک مسلمان را ببرد، گناه است و جنگ با خداست. اگر انسان بخواهد پشت سر یک کسی صحبت کند و آبرویش را ببرد، گناه در سرحد کفر است. یک روایتی هم از امام حسین (علیه السلام) و هم از امام سجاد (علیه السلام) است که هر دو یک لفظ است که: الغیبةُ إِدَامُ كِلَابِ أَهْلِ النَّار. غیبت نان خورش سگهای جهنم است. استاد بزرگوار ما حضرت امام معنا میکردند که اگر کسی ملکۀ غیبت پیدا کند. مرتب غیبت روی غیبت، این غیبتها این را به صورت سگ در میآورد. آن کسانی که چشم بصیرت دارند، میبینند که این سگ است. اما حالا میمیرد و در روز قیامت، یوم تبلی السّرائر است و به صورت سگ به صف محشر میآید و این را میبرند به جهنم و در آنجا که غذا میخواهد، آن غیبتها که گوشت گندیده است که قرآن میگوید گوشت مرده، اینها غذایش میشود و میبرند در جهنم و غیبتها تجسم و او گوشتهای مرده را میخورد. الغیبةُ ادام کلابٍ اهل النار، گناه خیلی بزرگ است.
الغیبة أشدُّ من الزنا. درحالی که زنا گناهش خیلی بزرگ است و در روایات میخوانیم که زن زنا دهنده و مرد زنا کن اگر توبه نکرده باشد و بمیرد، در جهنم عورتینش بوی گند میدهند و جهنمیان آزرده خاطر میشوند. استاد بزرگوار ما حضرت امام وقتی میخواستند این روایت را معنا کنند، یک طور دیگر هم میگفتند و میفرمودند که در روایات داریم که دو دسته هستند که اینها بدنش بوی گند میدهد و جهنمیان آزرده خاطر میشوند. یکی زن فاحشه یا مرد زناکن که بدون توبه برود و لاابالی در زنا کردن و یکی هم عالم بی عمل. بعد حضرت امام میفرمودند این عالم بی عمل را باید ببینیم که در دنیا چقدر گندانده. اگر زن و بچهاش را بدبین کرده و اگر اطرافیان و رفقایش را به روحانیات بدبین کرده، به همان اندازه و اما اگر یک دفعه خیلی گندانده باشد و مملکتی را گندانده باشد در جهنم همۀ جهنم را میگنداند. لذا این الغیبةُ ادام کلابٍ اهل النار، یعنی گناه در سر حد کفر. ماها باید غیبت نداشته باشیم. بزرگان و آنهایی که به جایی رسیدند غیبت نداشتند. من هیچ فراموش نمیکنم در مجالس سیاسی که جلسۀ خصوصی با حضرت امام بود و هفت هشت نفر بودند و یک کسی گزارش میداد و گزارشش واجب بود اما یک دفعه اگر یک میلیمتر یا یک کلمه غیبت در کلامش میآمد، حضرت امام همانجا جلوی او را میگرفت و میگفت این که مربوط به بحث ما نبود، چرا غیبت کردی. ما طلبهها باید غیبت نکنیم. گناهش خیلی بزرگ است. طلبهای که غیبت کند به هیچ جا نمیرسد و عاقبت بخیر نمیشود. طلبهای که غیبت کند مسلماً نمیتواند مروّج اسلام عزیز باشد. ما باید غیبت نکنیم و ما باید آبروریزی نداشته باشیم و باید مواظب آبروی مردم باشیم. مردم آبرویشان را دوست دارند. بسیاری از افراد پیدا میشود که آبرویش را بهتر از جانش دوست دارد و بهتر از ناموسش دوست دارد و بیشتر از بچههایش دوست دارد. آبروریزی گناهش خیلی بزرگ است. ویلٌ لکلّ همزة لمزه. امام صادق (سلام الله علیه) این ویل را در اینجا معنا میکنند که یک چاهی است در جهنم که آدمهای غیبت کن را در آن چاه میبرند، به صورت غل و زنجیر شده. آدمهایی هم که آبروی مردم را بردند به آن چاه و سلول میبرند. ویلٌ لکلّ همزة لمزه. لذا اسلام غیبت ندارد. اسلام سرزنش و آبروریزی ندارد. اما اسلام به جایش انتقاد دارد. هرچه آنها بد است این انتقاد خوب است و خیلی باید مواظب باشیم. استاد باید مواظب شاگرد باشد و شاگرد مواظب استاد باشد. هم مباحثه مواظب هم مباحثه باشد. من هیچ فراموش نمیکنم که در همین اصفهان نزد مرحوم آقای اشنی ما فرائد میخواندیم و ایشان خیلی مرا دوست داشت. یک وقت من جلو بودم و ایشان عقب و من ایشان را نمیدیدم و من در خیابان که راه میرفتم به دکانها نگاه میکردم. فردا ایشان به من اینطور گفتند که دیروز در بازار تو را دیدم به نشانی که مرتب در مغازهها نگاه میکردی. این خاطرۀ خوبی برای من شد که استاد باید اینطور مواظب شاگردش باشد و شاگرد باید مواظب استادش باشد. اگر استاد خوب نمینشیند و یا اگر در زبانش، خوب استخدام لغت نمیکند و اگر استاد حرف رکیک دارد، شاگرد باید اینطور باشد که جرئت داشته باشد و استاد به او جرئت بدهد که بیاید و این نواقص را بگوید. همینطور که ما در حرفهایمان ان قلت قلت داریم که خیلی از اینها هم بد است. یعنی این چیزها که مشهور شده در میان طلبهها که وقتی استاد حرف میزند در میان حرفش یک کسی حرف میزند. اگر حرف خوب بزند که خوب است اما معمولاً حرف خوبی نیست. اما به جای این ان قلت قلتها ما باید انتقاد داشته باشیم. شاگرد از استاد و استاد از شاگرد. ما باید در رفتارمان مؤدب باشیم. یک طلبه باید لباسهای چرکین نباشد و نمیگوییم که لباسهایش گران قیمت باشد اما مسلماً باید لباسهایش چرکین نباشد و حتماً باید تذکر بدهیم. حتی پیغمبر اکرم (ص) به اندازهای تمیز بودند و پیراهنشان خیلی قیمتش کم بود و یک درهم بود و یک وقت که پیراهن نداشتند یک کسی سه درهم به پیغمبر اکرم (ص) دادند تا پیراهن تهیه کند. امیرالمؤمنین رفتند با سه درهم پیراهن تهیه کردند. پیغمبر اکرم فرمودند این پیراهن گرانقیمت است. بالاخره رفتند پیراهن را پس دادند و یک پیراهن خریدند یک درهم . پیراهن یک درهم بود اما خیلی تمیز و هر روز میشستند. پیغمبر اکرم (ص) با یک حوله دو دفعه صورت را پاک نمیکردند. پیغمبر اکرم (ص) وقتی میخواستند از خانه بیرون بیایند، اگر آینه نبود در آب نگاه میکردند، برای اینکه جمع و جور بیرون بیایند. طلبه باید عمامهاش حسابی جمع و جور باشد و لباسش جمع و جور باشد و باید حسابی تمیز باشد. طلبه باید در گفتارش استخدام الفاظ دهاتی نکند و متعارف حرف بزند. باید رکاکت در زبان نباشد. باید حسابی در استخدام لغتش و در طرز حرف زدنش که یک دفعه اگر در دهات بود که باید مثل همان دهاتیها حرف بزند اما حالا که آمده و طلبه شده نمیشود که مثل آنها حرف بزند و حسابی لهجه را عوض کند و حسابی استخدام لغت را عوض کند. و بالاخره باید حسابی متعارف حرف بزند. به عبارت دیگر که روایت هم داریم که آلت غیبت دیگران نشود. تمام آداب و رسوم اجتماعی را همه و همه مسلمان باید رعایت کند. اگر یک جا لنگ باشد، اسلام میگوید چرا لنگی. فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب. بعضی اوقات میبینیم که آقا با عمامهاش و یک وجاهتی هم دارد اما مرتب دست در دماغش میکند. این گناهش خیلی بزرگ است. گناه نه به معنای اینکه غیبت کرده باشد و نه به معنای اینکه زنا کرده باشد اما یک رندی و یک بزرگی میگوید انگشت انسان با دماغ مثل زن و شوهر است. همانطور که زن و شوهر اگر در میان مردم یک کاری بکنند، حرام نیست اما خیلی بد است. حالا همینطور آدم بنشیند و دست در دماغش بکند و یا آقا نشسته و مرتب فین فین بکند این گناه نیست اما بدتر از گناه است. به قول آن آیت الله العظمی که فرموده بودند بعضیها عادلند اما از شمر بدترند. بعضی اوقات اینطور است که آدم گناه نمیکند اما بدتر از گناه میکند. آبروی طلبه، آبروی روحانیت و آبروی اسلام را میریزد با راه رفتنش. خیال نکنید فقط راه رفتن این زنها در کوچه ها خیلی زشت و دیوانگی است، همین آیۀ شریفه هم مصداق دیوانگی درست میکند. پیغمبر اکرم رد میشدند و دیدند که اطراف یک زن را گرفتند. پیغمبر (ص) فرمودند چه خبر است. گفتند یک زن دیوانه است. پیغمبر (ص) فرمودند این که دیوانه نیست، این مریض است و مغزش خراب شده و یکی از رگها خراب شده و عقل نمیتواند به او فرمان بدهد و این مریض است. پس فرمودند میخواهید دیوانه را به شما نشان دهم. دیوانه آن کسی است که در کوچه به گونهای راه برود که جلب نظر مردها را بکند. مثل حالا که این دخترها و این زنها که اینطور راه میروند و با این اوضاع راه میروند، پیغمبر اکرم (ص) میفرمایند اینها دیوانه هستند. ماها هم اگر انتقاد نداشته باشیم و اگر انتقادپذیر نباشیم، قرآن میگوید ما هم دیوانه هستیم. ما باید انتقاد داشته باشیم، اما معنای انتقاد را نباید فراموش کنیم که این فراموش شده و مصیبت شده است. آدم میرود در این سایتها و بعضی اوقات نمازش شبش به خاطر این سایتها از بین میرود. ما مجبوریم سایت ببینیم و مجبوریم که روزنامه ببینیم اما میبینیم که روی شب اثر میگذارد. یکی از بزرگان که خیلی بزرگ است میگوید که من از کارم و آن وردم و آن رابطۀ با خدایم یک حال انقباضی برایم پیدا شد و به من گفتند برای اینکه به یک طلبه توهین کردی. بعضی اوقات میبینیم که در این سایتها و در این روزنامهها و در این مجلهها چه غیبتها و چه تهمتها و چه شایعهها و مربوط به جمهوری اسلامی هم هست و ما هم مطالعه میکنیم و او که مینویسد حرام است و ما هم که مطالعه میکنیم اگر مجبور نباشیم، حرام است. اینها انتقاد نیست اما عیب یکدیگر را گفتن است. طلبه باید مواظب باشد که دهانش بوی گند ندهد. اگر به راستی این مسواکی که اسلام دارد که میفرماید اصلاً من اگر سخت نبود مسواک را واجب میکردم. ما باید روزی دو سه مرتبه مسواک کنیم . وقتی مسواک نکند دهانش بوی گند میدهد و باید هم مباحثۀ او با تلطف به او بگوید و باید او هم، همان موقع بلند شود و مسواک کند. چرا دهان طلبه باید بوی گند بدهد. چرا باید طلبه بوی عرق بدهد. بعضی اوقات طلبه است و میآید در مسجد و عرق پایش باعث میشود که مسجد بوی گند بردارد و مسجد را آزرده خاطر میکند، این حرام است و این زشت است و بد است. اتفاقاً مسجدهای ما که باید معطر باشد و باید بالاترین نظافت را داشته باشد، الان مسجدهای ما نظافت ندارد و بوی گند دارد، از این بدن نمازگزارها. بعضی اوقات هم، همین چیزها را برای ما دست میگیرند و میگویند مؤمن یعنی کثیف و نمازگزار یعنی کثیف. اینها گناه است و گناهش بزرگ است. باید مواظب باشیم و جمع و جور باشیم و مواظب باشیم و مؤدب باشیم و مواظب باشیم و دیگران را آزرده خاطر از عرقمان و از بوی دهانمان نداشته باشیم. و اتفاقاً اینها رعایت نمیشود. این النظافة من الایمان را ما باید فراموش نکنیم. به راستی مسلمان کسی است که نظیف باشد و مسلمان کثیف مخصوصاً طلبۀ کثیف که مسلمان نیست. حال باید انتقاد کنیم و بگوییم. معنای انتقاد پذیری همان هدیه است. رحم الله امرء اهدی علی عیوبی. باید هدیه باشد و باید خوشحال بشود و باید اگر تعریفش را بکنید اصلاً چیزی نشود و بدش بیاید اما اگر از او انتقاد کنید خیلی خوشش بیاید. من که سراغ ندارم و انتقاد نداریم اما انتقادپذیری هم اصلاً نداریم. چه کسی هست که انتقادپذیر باشد؟. اگر تعریف ما را بکنند خیلی خوشحال میشویم و از او تشکر میکنیم، درحالی که صد نود تعریفها دروغ است. آیت الله العظمی مثل تو نیامده و نخواهد آمد. اینها همه دروغ است و این خوشش میآید. اما اگر یک انتقاد از او بکنند، بدش میآید. این مسلمان نیست و به قول قرآن این اصلاً عاقل نیست. انتقاد پذیری خیلی خوب است و نداریم. انتقاد کردن نداریم اما به جایش غیبت و تهمت و شایعه و توهین و تعییر و سرزنش داریم حتی ما طلبهها و خیال نکنید که اینها بلا نیست بلکه بلا خیلی بزرگ است و ما توجه به بلا نداریم.
من خیال میکنم که بحث امروز، بحث خوبی بود به شرط اینکه هم من و هم شما هم منتقد باشیم و هم این انتقاد را پذیرا باشیم و از انتقادها خوشمان بیاید و از تعریفها که صد نود تعریفها دروغ است، بدمان بیاید.
و صلّی الله علی محمد و آل محمد