بسمالله الرّحمن الرّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»
سعد و نحس ایام و اعمال
با توجه به فرا رسیدن ماه صفر، در این جلسه قدری راجع به نحوست و مبارکی ایّام صحبت میکنم.
سعد و نحس ايّام
قضیّۀ نحوست برخی ایّام و ساعات، از نظر شرعی، قضیّۀ مشهوری است و انکار اصل قضیّه مشکل است. از نظر عقلی هم برهان قاطع برای انکار آن نداریم، چنانکه اثبات آن نیز دلیل عقلی قوی ندارد.
آن دسته که قائل به وجود ایّام نحس بودهاند، براي اثبات اين مطلب به قرآن کريم تمسّک کردهاند که میفرماید:
«فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً صَرْصَراً في أَيَّامٍ نَحِساتٍ»[1]
«إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً صَرْصَراً في يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ»[2]
و همچنين به آياتي براي سعد ايّام تمسّک کردهاند: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ»
همچنین روایاتی در این زمینه در خصوص سعد و نحس برخی ماهها و روزها و ساعات وجود دارد.[4] برخی نيز معتقدند که روز و ساعت نحس وجود ندارد و نحوستی که در قرآن کریم به آن اشاره شده است را به اعتبار مظروف دانستهاند، نه به اعتبار ظرف. بر اساس این نظریّه، آن بلای سنگین و نابود کننده که در آیات شریفه ذکر شده، نحس است و به این اعتبار، آن روزها، روزهای نحس نامیده شدهاند، ولي انکار سعد و نحس ماهها و بعضي ايّام و ساعات، با وجود روايات، کار مشکلي است.
راهکار رفع نحوست ایام
امّا، به فرض که روزها و زمانهاي نحسی وجود داشته باشد، باید بدانیم که به واسطۀ توسّل به قرآن کریم و خواندن قرآن، توسّل به اهل بیت«سلاماللهعلیهم» و به واسطۀ صدقات، خیرات و انفاقات و استغفار و استعاذه، نحوست از بین خواهد رفت.
بنابراین، اگر کسي بخواهد در زمان مشهور به نحوست، به کاري بپردازد، با صدقه و توسّل و نظایر آن، ميتواند آن نحسي را رفع کند و به کار خود برسد. مثلاً اگر مشهور است که مسافرت در روز دوشنبه خوب نیست، چنانچه کسي قصد مسافرت در روز دوشنبه را دارد، ميتواند صدقه بدهد و با اميد و توکّل به خداوند متعال، حرکت کند و نحوست آن روز را از بين ببرد. همچنین انسان هنگام خروج از منزل، میتواند با قرائت قرآن مثلاً سه مرتبه «آية الکرسي»، در حفظ قرآن کريم قرار گيرد و به کارهاي خود برسد.
با این راهکار، اصل قضیّه حل میشود؛ چون به فرض صحت ایام و ساعات نحس، نحوست آن قابل رفع است. پس، از آنجا که صورت مسأله را میتوان با راهکاری که بیان شد، حذف کرد، اساساً نزاعی باقی نمیماند و تفاوت ندارد که بگوییم اصل قضیه وجود دارد یا ندارد.
همچنین، اعتماد و توکّل به خداوند متعال، تفأل به خیر و نیکی و گمان خوب به خداوند و امید به رحمت الهی، به طور طبيعي مانع گرفتاری انسان میشود. چنانکه تفأل بد و ظنّ و گمان شر و منفی بافی، منجر به ناامیدی از رحمت خداوند میشود و علاوه بر آنکه گناه آن بسیار بزرگ است، به طور طبیعی باعث گرفتاری میشود.
سعد و نحس اعمال
صرف نظر از اینکه روز و ساعت نحس وجود داشته باشد یا نه، آنچه قرآن کريم در آیات فراوانی بر آن تأکید میورزد و نسبت به آن صراحت و دلالت دارد، اين است که اعمال خوب انسان، مبارک است و اعمال بد او نحوست دارد. به عبارت دیگر، رفتار و گفتار پسندیده یا ناپسند آدمی، در سرنوشت او تأثيرگذار است. این تأثیر در تعاليم ديني، تجسّم عمل و در عرف مردم، مکافات عمل نامیده میشود. قرآنکريم ميفرمايد: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ»[5]
یعنی اگر مردم جداً مؤمن و متقی باشند، صد در صد در رفاه و آسایش قرار ميگيرند و برکات، از آسمان و زمین برای آنها نازل میشود و يک زندگي مبارک، عاری از غم، غصّه، فقر، تبعيض، ظلم و اختلاف براي آنان پدید ميآيد. در مقابل، اگر مردم ایمان و تقوا نداشته باشند، از آسمان و زمین بلا و مصیبت بر آنها میبارد و زندگی نحسی، توأم با دلهره، ناامنی، نگرانی و سختي، خواهند داشت.
طبق تصريح قرآن کريم، هر كسى- مرد يا زن- مؤمن باشد و عمل صالح و كار شايسته انجام دهد، خداوند متعال زندگي او را طيّب و پاكيزه ميگرداند و به او حيات حقيقى ميبخشد و پاداشي بهتر و برتر از عمل او، به او عطا ميفرمايد: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ او انْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ اجْرَهُمْ بِاحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ».[6]
به عبارت ديگر، سعادت و شقاوت هر اجتماعی، وابسته به اعمال افراد آن است. اگر اعمال افراد بد باشد، مخصوصاً اینکه در رعایت حقّالنّاس کوتاهی کنند، آن جامعه شقي و بدبخت است و اگر اعمال آنها خوب باشد، مخصوصاً در احترام به حقوق یکدیگر و در خدمت به خلق خدا، آن جامعه در همين دنيا روي سعادت و خوشبختی را ميبيند. این قاعده، ربطي به مسلماني و غير مسلماني اجتماع ندارد و اتفاقاً خداوند متعال در این زمینه از مسلمانان انتظار بیشتری دارد.
اساساً بازتاب گناه و معصیت، شومی و نحسی و بازتاب ثواب و نيکي، سعادت است. قرآن کریم میفرماید: یا رسول الله! ملّتی را مثال بزن که بسيار در رفاه و آسایش بودند و از نظر امنیّت دل، زندگی آنها منهای غم و غصه بود؛ اما گناه کردند و آن گناهان زندگی خوب و مبارکشان را به زندگی نحسی مبدّل کرد: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ»[7]
بنابراین مشکلات اجتماعی و حتی اقتصادی مردم، با ظهور و بروز گناه در جامعه، رابطۀ مستقیم دارد. مثلاً افراد گناهکار، در اثر گناه و نافرمانی، معمولاً زندگي پريشان و ناآرامي دارند و این مصیبت را خود به وجود آوردهاند. اشخاص ناباب و تابع هوي و هوس و کسانی که خانۀ آنان پر از شهوت و هوسرانی است، طبق سنّت خداوند سبحان، بدبخت و پريشان احوال خواهند بود و زندگی آنان نحس است.
عبارت «بِما كانُوا يَصْنَعُونَ» و الفاظ مشابه آن، بهطور مکرّر در قرآن کريم بيان شده است و اين معنا را ميرساند که بسياري از مصائب و بلاهای اجتماعی، بازتاب اعمال خود انسانها است. قرآن کريم در آيۀ ديگري ميفرمايد: کسانى كه كافر شدند، پيوسته تجسّم عمل و بروز و ظهور زشتي کردار خود را ميبينند و مصيبت كوبندهاى به آنان و به اطرافيان آنان ميرسد: «لا يَزالُ الَّذينَ كَفَروُا تُصيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعةٌ او تَحُلُّ قَريباً مِنْ دارِهِمْ».[8]
کفر در اين آيه، کفر عملي به معناي گناه و معصيت را هم شامل ميشود. بنابراين خداوند برای هیچ کس شومی و نحوست و بدبختی نخواسته است، امّا انسانها با اعمال و رفتار خود، چنين مشکلاتي را فراهم کرده و زندگی توأم با نحوست برای خود پدید میآورند. چنانکه اعمال نيکوی آدمیان، سعادت و رستگاری دنیا و آخرت را برای آنان در پی خواهد داشت. قرآن کريم ميفرمايد: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى»[9]
منظور از «ذکر» در این آیه را نماز دانستهاند؛ امّا نماز در این آیه مصداقی برای انجام واجبات و ترک محرّمات است و در حقیقت، میفرماید: انسان گناهکار و کسی که به انجام واجبات شرعی اهمیّت نمیدهد، در دنیا زندگي تنگ و سختی دارد و در آخرت هم کور است.
پاسخ به یک اشکال
در اینجا یک اشکال مطرح میشود و آن اینکه گاهی انسان به مصیبتی گرفتار میشود که نقشی در پدید آمدن آن نداشته است. آیا این بلا یا مصیبت هم ناشی از اعمال خود او و به عبارت دیگر تقصیر خود اوست؟
در پاسخ باید گفت: به جز مصائب اکتسابي که خود انسان در وقوع آن نقش مستقیم دارد، دو نوع بلا یا مصیبت دیگر نیز ممکن است در زندگی انسان پدید آید؛ یک قسم، مصائب خدادادي هستند که بدون تقصیر انسان، از جانب خداوند سبحان نازل میشود. قسم دیگر، مصائب تحمیلی از سوی جامعه میباشند که رخداد آنها، نه از جانب خداوند و نه تقصیر خود انسان است، بلکه اجتماع و محیط پیرامون، عامل پدید آورنده آن حوادث و بلایا هستند.
به بیان دیگر، کسی نباید فعل انسان را با فعلی که از جانب خداست، اشتباه بگیرد؛ نحوست ناشی از اعمال، مربوط به وقتی است که انسان با اختیار خود، عملی مرتکب شود که نتیجۀ آن نحس است. اگر انسان بندۀ حقیقی خدا باشد، اعمال او و زندگی او همراه با سعادت است و چنانچه بندۀ شیطان باشد، اعمال او و حیات او نحس و شوم است.
بايد توجه داشت که مصائب خدادادی نه تنها نحس نیست، بلکه چون از طرف خداست، سعد است. مثلاً کسی که بدون تقصیر، دچار ورشکستگی و فقر شده است، آبروریزی، زندان و شماتت برای او خیلی سخت است، اما پاداش فراوانی دارد. این، لطف خداست و باید بگوییم همۀ آن سعادت است و نحوست در آن نیست.
مصائب خدادادي، الطاف خفیّه خداوند
مصائب خدادادي، تقدیر انسان و از الطاف خفيّۀ خداوند متعال هستند. گاهي الطاف پروردگار متعال، آشکارا به انسان ميرسد که به آن الطاف جليّه گفته ميشود؛ نعمتهاي ظاهري نظير زندگي خوب، خانوادۀ صالح و بدن سالم، از الطاف جليّه محسوب ميشوند. در مقابل، الطاف خفيّه، از آن نظر که نعمتهاي باطني هستند و ظاهري دشوار و بلاگونه دارند، صبر و استقامت ميطلبند.
صبر در برابر اینگونه مصائب، در قیامت، ثواب و پاداش فراواني دارد. قرآن کريم، اجر چنين صبري را بدون اندازه و بيحساب ميداند: «إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ»
مصائب خدادادي، مصلحت تامّۀ ملزمه
آنچه راجع به تأثیر اعمال، بر سعادت یا نحوست زندگی انسان بیان شد، به مصائب خدادای مربوط نمیشود؛ چون معلوم است که هرچه از طرف خدا بيايد، صد در صد مصلحت تامۀ ملزمه است که نام آن را قضا و قدر میگذاریم. اساساً شر و بدي از طرف خداوند نيست؛ زيرا اگر خداوند براي بندۀ خود بد و شر بخواهد، با صفات او نظير اينکه عالم، رحمان، رحيم، قادر، حکيم، رئوف، کريم و جواد است، سازگار نخواهد بود. اين موضوع با ذکر يک مثال و بيان چند پرسش و پاسخ، قدري روشنتر ميشود:
هنگام نزول مصيبت خدادادي، مانند وقتي که فرزند انسان از دنيا ميرود، اين سؤالات مطرح ميشود که: آيا خداوند به احوال آن پدر و مادر عالم بود يا نه؟ آيا خداوند قادر بود از مرگ آن بچه جلوگيري کند يا نه؟ آيا خداوند جواد، رحيم و رحمان بود که به آن پدر و مادر رحم کند و فرزند آنها را نگيرد يا نه؟ آيا خدا در کارهايش حکمت دارد يا نه؟ آيا خدا نسبت به آن خانواده رئوف و مهربان بود يا نه؟
در پاسخ به اين سؤالات، اگر گفته شود خداوند، آن صفات را ندارد، آنگاه به اين نتيجه ميرسيم که چنين خدايي، خدا نيست و ما چنين معبودي را نميپرستيم. امّا اگر خداوند متعال را مستجمع جميع صفات کمالات بدانيم و از جمله بدانيم که او عالم، رحمان، رحيم، قادر، حکيم، رئوف، کريم و جواد است، پس بايد بپذيريم که مصيبتي که از جانب او نازل ميشود، صد در صد مصلحت تامّۀ ملزمه و بر وفق حکمت است.
مثلاً در مثال فوق، ممکن است فرزند آن پدر و مادر، در ادمۀ زندگي، فاسد يا بيعفّت شود و علاوه بر عاقبت شرّي که براي خود رقم ميزند، آبروي خانواده را ببرد و زندگي آنان را تباه کند. خداوند متعال، از سر لطف و مرحمت خود، آن فرزند را از پدر و مادر ميگيرد و حتماً با نعمتي مشابه آن يا نعمتي برتر، جبران آن را مينمايد.
با این برهان، مسأله قضا و قدر که هیچ کس نمیتواند به معنای واقعی آن را حل کند و پاسخ قانع کننده برای آن بیابد، به خوبی حل میشود.
لطف خداوند، در مصائب ناشی از اجتماع
گاهی مصائب زندگی انسان، نه تقصیر خودش است، نه خداوند برای او چنین خواسته است. این دسته از بلایا، حوادث ناخوشایند و دشواری هستند که از سوی جامعه به انسان تحمیل میشود. مثلاً اعمال خوب و بد انسانها، در سرنوشت فرزندان آنان مؤثّر است. قرآن کریم میفرماید:
«وَ لْيَخْشَ الَّذينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلاً سَديداً»[11]
به تجربه نیز اثبات شده است که ظلم و گناه انسان، نه تنها گریبان خودش را میگیرد، بلکه در آیندۀ فرزندان او نيز اثر منفی دارد و آنان در اثر گناه پدر و مادر به سرنوشت شوم و نحسی گرفتار میشوند. مثلاً گاهی يک ظلم، یک زخم زبان، يک غيبت یا يک تهمت، علاوه بر خود انسان، فرزند او را یک عمر دچار مصیبت میکند. باید توجه داشت که شومی و سختی زندگی آن فرزندان، از سوي خداوند متعال نيست؛ بلکه مصائب زندگی آنان در اثر آتشی است که پدر و مادر یا اطرافیان افروختهاند؛ امّا خداوند متعال از سر لطف و مهربانی، فرصتهایی در زندگی این افراد ایجاد میکند و ظلم دیگران را برای آنها جبران میکند.
مثال دیگر این دسته از مصائب، مشکلات، معضلات و موانعی است که جبر جامعه برای ازدواج و اشتغال جوانان پدید آورده است. اکنون بسیاری از جوانان آمادگی ازدواج دارند، امّا فقر و نارسایی، گراني و فقدان امکانات اولیّه، نظیر مسکن مناسب، و همچنین رواج تجمّلات و گسترش تشریفات ازدواج، مانع ازدواج آنان شده است. پس، سختی زندگی برای کسانی که از تجرّد یا بیکاری رنج میبرند و خود تقصیری در این زمینه ندارند، مربوط به خداوند نیست، بلکه تقصیر اجتماع است، امّا خداوند لطف میکند و برای افراد بدون تقصیر جبران میکند و زمینه رشد و سعادت آنها را فراهم مینماید.
[4]. بحار الانوار، ج 56، صص 31-18، باب 15 (باب ما روى فى سعادة ايام الاسبوع و نحوستها)