أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
بحثی که در آن وارد شدیم، برای ما طلبهها بحث ارزندهای است. گفتم هدایت خدا به سه قسم منقسم میشود؛
یک ـ هدایت تکوینی
هدایت تکوینی که از عالم وجود است و همه برای اینکه موجود شوند یا باقی بر وجود باشند، احتیاج به این هدایت تکوینی دارند. این فیض خداست و اگر کسی قائل به واسطه فیض باشد، بالاخره فیض از طریق حق به واسطه ولایت به عالم وجود میرسد. اگر لحظهای این فیض نباشد «لولا الحجة لساخت الأرض بأهلها»، عالم نابود میشود.
دوـ هدایت تشریعی
برای اینکه انسانها به سعادت برسند، پروردگار عالم بعث رسل و انزال کتب کرده است. راجع به این هم فعلاً واسطه روحانیت و ما طلبهها هستیم.
سه ـ هدایت عنائیه
پروردگار عالم به بعضی از بندگانش لطف و عنایت خاصی دارد، و با این عنایت خاص است، که بندهاش میرسد به جایی که به جز خدا نداند.
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نداند
در بحث هفتۀ گذشته فهمیدیم که ما طلبهها اگر بخواهیم به جایی برسیم، باید این هدایت عنائیه را داشته باشیم. پروردگار عالم باید دست خاصی روی سر ما داشته باشد، تا بتوانیم شناخت وظیفه و عمل به وظیفه داشته باشیم. و الاّ اگر این هدایت عنائیه نباشد، دست خاص خدا روی سر ما نباشد، آنگاه عمر ما و علم ما برکت دار نمیشود و عاقبت بخیر نمیشویم. میتوانیم خیلی کارها بکنیم اما نمیشود، و باید همۀ ما همیشه از خدا بخواهیم که این هدایت خاص و این هدایت عنائیه را برای ما داشته باشد، و این تقوا و دل میخواهد. باید جداً کار کنیم که صفت رذیله در دل ما نباشد تا حکومت خدا بر دل ما باشد. باید مواظب باشیم و مطهّر باشیم تا عنایات خدا برای ما نازل شود. اگر العیاذبالله متّقی نباشیم، یا اینکه درصورتی که تقوای ما طلبهها خیلی بالاتر از تقوای دیگران باید باشد، و اگر این تقوا نباشد، ممکن است خودمان را نجات دهیم اما اینکه مورد عنایت خاص خدا واقع شویم، دل پاکی میخواهد و تقوای خاصی میخواهد و تا این هدایت عنائیه نباشد، نمیتوانیم آنچه باید باشیم، بشویم. من خیلی سراغ دارم افرادی که از نظر علم خیلی بالا و خوب و عالی بودند اما علم آنها برکت نکرد. برای خودش هم وزر وبال شد، چه رسد برای دیگران. آنگاه وقتی پیگیر کنیم، میبینیم هدایت عنائیه خدا نبوده است.
در هفته گذشته میگفتم یکی از دعاهایتان همین باشد که لطف خاص خدا شامل ما شود و ما از خواص شویم و لطف خدا هم راجع به ما یک لطف خاصی باشد. علم ما پربرکت باشد، عمر ما پربرکت باشد، زندگی ما پربرکت باشد، و بالاخره این جملهای که در زیارت عاشوراست، جملۀ شیرینی است که از خدا میخواهیم حیات ما حیات اهل بیت و ممات ما ممات اهل بیت «سلاماللهعلیهم» باشد.
اللهم اجعل حیاتی حیات محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد
از چیزهایی که این عنایت خاص را به ما میدهد، بعد از تقوا، انس با قرآن است. این انس با قرآن خیلی کار میکند. انس با قرآن منقسم میشود به سه قسم: یکی اینکه زیاد قرآن بخوانیم. قرآن این را جداً میخواهد. یک آیه در قرآن است و نظیر آن را از نظر تأکید در قرآن نداریم و منحصر به فرد است.
فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ
تا میتوانی قرآن بخوان. این کاری به معنا و تدبر و تفسیر و برداشت از قرآن هم نیست. من نمیدانم تا چه اندازه درست باشد، میگویند مرحوم آقای کمپانی در روز هزار مرتبه (انّا أنزلناه) را میخواند و همیشه چانۀ ایشان میجنبید. خیلیها را سراغ دارم و همین خواندن قرآن ولو اینکه توجه به معنا هم نداشته باشد و اصلاً معنا بلد نباشد، مثل اینست که یک سیب بخورد و درحالی که اسم ویتامین در سیب را نمیداند اما جذب در بدنش میشود.
بعد قرآن میفرماید خدا میداند گاهی مریضی و گاهی خیلی مشغله داری و خدا میداند گاهی در خط مقدم جبهه هستی اما باز تا میتوانی قرآن بخوان.
فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ
گفتم در تمام قرآن به این اندازه تأکید نداریم و نحوه تأکید در خواندن قرآن و منحصر به فرد در قرآن، این آیه در سوره مزمّل است. و خیلی نتیجه دارد.
دو چیز هست که خیلی نتیجه دارد و آن اینکه ذکر ما صلوات و انس ما با قرآن باشد.
معلوم است که ما باید یک ذکری داشته باشیم و انتخاب ذکر هم با سلیقه و ذوقمان باشد. بعضی اوقات ذکر «لااله الاّ الله» و بعضی اوقات ذکر یونسیه و افراد در انتخاب ذکر مختلف هستند. و ما ذکرمان صلوات باشد و انسمان هم با قرآن و تمسک به ثقلین باشد و تا بتوانیم قرآن بخوانیم. این هدایت عنائیه را موجب میشود، مخصوصاً اگر توسل هم با آن باشد.
علامه مجلسی میفرمایند خدمت آقا امام زمان رسیدم و زیارت جامعه را مداح وار برای ایشان خواندم. بعد امام زمان فرمودند «نعم الزیارة هذه». اشاره کردم به قبر امام هادی و گفتم از ایشان است؟ فرمودند: بله.
لذا مرحوم علامه مجلسی در زادالمعاد میفرماید زیارت جامعه کبیره «اصحّ الزیارات سنداً و دلالتاً». به علامه مجلسی ایراد کردند که سند بعضی از زیارتها مثل امین الله و غیره بهتر است و چرا به این زیارت میگویید اصحّ الزیارات.
با توسل به ثقلین، عنایات خاص خدا میآید، یکی با خواندن قرآن و یکی هم اینکه مثلاً صبحگاهی ما زیارت جامعه باشد.
مرتبه دوم انس با قرآن، تدبر در قرآن است.
نمیدانم تا چه اندازه جلو رود و تا چه اندازه صحت داشته باشد، الحمدلله شنیدم در قم یک جهش راجع به تفسیر قرآن پیدا شده است. به من گفتند سیصد کلاس درس قرآن در قم هست. و اگر بشود این تدبر در قرآن و تفسیر قرآن در میان ما طلبهجا جان بگیرد.
باید یکی از درسهای ما تفسیر قرآن باشد. همینطور که فقه و اصول داریم، تفسیر هم داشته باشیم. و این درسهایی که همیشه لازم بوده و الان هم لازم است، نظیر اعتقادات و مخصوصاً در زمان ما باید در متن واقع شود و جزء ترم باشد و اگر به راستی بشود حوزه قرآن را در متن درسها بیاورد و در متن حوزه بیاورد، و همینطور که از فقه و اصول امتحان میگیرند، از قرآن هم امتحان بگیرند و درس بدهند و درس بخوانند و مباحثه کنند، و قرآن جداً این رامیخواهد.
أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَ
راجع به این آیه نیز تقریباً میتوانیم بگوییم از نظر تأکید در قرآن کم نظیر است. مگر قفل شقاوت و بدبختی روی دلت است که درس قرآن نداری و تفسیر قرآن نداری و نمیتوانی قرآن را خوب معنا کنی؟!
سوم عمل به قرآن است. قرآن همه چیز دارد.
لاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي کِتاب مُبین
بهترین فلسفه و عرفان در قرآن هست اما قرآن کتاب فلسفه و عرفان نیست. علوم طبیعیه دارد و طنطاوی هفتصد آیه راجع به علوم طبیعی آورده اما قرآن که کتاب علوم طبیعی نیست. قرآن بهترین قانون را دارد اما کتاب قانون و فقه که نیست. همه علوم در قرآن هست. اما قرآن خودش را معرفی میکند و میگوید من کتاب اخلاق هستم. به واسطه قرآن درخت رذالت را از دل کندن و درخت فضیلت به جای آن غرس کردن و شاخه دار و میوه دار کردن و از میوۀ آن هم خود استفاده کند و هم دیگران. آنگاه کم کم مرتبه چهارم جلو میآید و در آن عنایت خاص خدا از مراتب بالاست و آن برداشت از قرآن است.
من در کلمات حضرت آیت الله خوئی دیدم که ایشان میگفتند من با آقای حکیم برای درس مرحوم شیخ الشریعه میرفتیم. روز اول رفتیم و آیه را معنا کردند و ما گفتیم تمام شد. روز دوم باز دیدیم که همان آیه را معنای دیگری کردند. مرحوم آقای خوئی فرمودند ما یک ماه درس ایشان رفتیم و راجع به آیه هر روز چیزی داشتند. باید برسد به آنجا که یک سال یا دو سال هم روی آن آیه باشند، باز چیزی داشته باشند. نمیشود که چشمۀ قرآن تمام شود و هرچه از آن برداریم، آب حیات به جای آن میآید. آنگاه برداشت از قرآن میرسد به آنجا که نور قران را میبینیم.
قَدْ جَاءَكُم مِنَ اللَهِ نُورٌ
خدا رحمت کربلایی کاظم را، که آقای بروجردی خیلی او را دوست داشتند و او یک آدم بیسواد بود اما نور قرآن را میدید. ما با او خیلی جلسه داشتیم، مثلاً دو تا واو مینوشتیم یکی واو «والّذین کفروا و یا والّذین آمنوا» و یکی هم واو الفبایی. به او میگفتیم کدامیک قرآن است. او دست میگذاشت روی «والذین کفروا» و میگفت این قرآن است. میپرسیدیم از کجا میگویی ایا علم غیب داری؟ میگفت قرآن نور دارد.
فی کِتابٍ مَکنُونٍ *لا یَمَسُّهُ اِلّا المُطَهَّرُون
در وقتی دل پاک شد و نور قرآن جلوه گر در دل شد، آنگاه این یک انقلاب عجیبی در درون پیدا میکند و میرسد به آنجا که «قلبُ المؤمن عرش الرحمان». میرسد به آنجا که «المؤمن اعظم حرمة من الکعبة» و میرسد به آنجا که «المؤمن اعظم حرمة من الملک المقرب».
إِنَّ الَّذينَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ المَلائِكَةُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا وَأَبشِروا بِالجَنَّةِ الَّتي كُنتُم توعَدونَ * نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ
مفسرین آیه را معنا کردند راجع به آخرت. بلکه خود آیه میفرماید (نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ) به راستی انس با ملائکه و رفت و آمد و نشست و برخاست با ملائکه دارد و جبرئیل را میبیند. از جبرئیل استفاده میکند و یا به جبرئیل استفاده میدهد.
این برداشت از قرآن است و به اینها هدایت عنائیه میگوییم و قران خیلی روی این هدایت عنائیه پافشاری دارد و ما هم باید در صدد باشیم و ما طلبهها نباید اکتفا کنیم به اینکه عادل هستیم و مثلاً میتوانیم امام جماعت شویم. بلکه همه باید عادل باشند و گناه نکنند. ما طلبهها باید برسیم به آنجا که نور قرآن را ببینیم. برسیم به آنجا که با ملائکه سر و کار داشته باشیم. برسیم به آنجا که خطاب شود:
عبدي أطعني أجعلك مثل
أقول کُن فیکون، تقول کُن فیکون
من نمیدانم چقدر درست باشد اما بزرگان نقل کردند که مرحوم نخودکی از دست مردم و از دست بی حجابیها و بدحجابیها به نخودک مشهد در یک دهی رفته بود و در آنجا منزل کرده بود. اما عصر به عصر به حرم مطهر میآمد و طی الارض داشت. میآمد و بعد از نماز مغرب و عشا به خانه میرفت. یکی از شاگردان ایشان که خیلی بزرگ بود، میگفت ایشان طی اللسان داشت. در راه رفتن نصف قرآن را میخواند و در راه برگشت، نصف دیگر قرآن را میخواند.
ما طلبهها را برای این خلق کردند که طی اللسان هم داشته باشیم چه رسد به طی الارض. نگوییم که نمیشود بلکه میشود. نمیتوانم و نمیشود در قاموس باید راه نداشته باشد و اگر راه داشته باشد، باید بدانیم که بی عرضه هستیم.
خدایا! به حق کسانی که به واسطه عنایات خاصه تو به جاهایی رسیدند و تو آنها را دوست داری، خدایا! همۀ ما را مورد عنایات خاصه خودت بفرما.
ادامۀ مباحثهها روز شنبه چهارم ربیع الاول.
صلّي الله عليه محمّد وَ آل محمّد