أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
در بحث امروزمان به تناسب مولود پربرکت پیغمبر اکرم مقداری در حالات پیغمبر اکرم صحبت کنم و امیدوارم رنگ اخلاقی پیدا کند و همه ما پیغمبر اکرم را اسوه و سرمشق خود قرار دهیم.
لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِيراً ﴿الأحزاب، 21﴾
اگر کسی خدا میخواهد، اگر کسی میخواهد دست عنایت خدا روی سرش باشد، اگر کسی بهشت میخواهد، باید از پیغمبر اکرم سرمشق بگیرد. آیه میفهماند که ما نمیتوانیم مثل ایشان باشیم و نمیخواهند که باشیم اما قرآن و اهل بیت «سلاماللهعلیهم» اصرار کردند که باید در گفتار و کردار و رفتارمان از اهل بیت «سلاماللهعلیهم» سرمشق بگیریم. همینطور که امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» به عثمان بن حنیف در وقت حکومتش که خلاف مروّتی انجام داده بود، نوشتند مثل من نمیتوانید باشید اما «اعینونی بورع و تقوا واجتهادٍ و سداد». امیرالمؤمنین به شیعه التماس کرده است که به من کمک کنید، به هر اندازه میتوانید متابعت از من کنید. به هر اندازه میتوانید از من سرمشق بگیرید.
پیغمبر اکرم در محیط آلودهای به دنیا آمدند و بزرگ شدند و نشو و نما کردند. محیط خیلی آلوده بوده است و باید بگوییم در آن محیط اصلاً فضیلت نبوده است و رذالت هرچه بخواهیم بوده است. ظلم و جنایت و آدم کشی و بیچاره کردن مستضعف و بالاخره وضع خیلی بد بوده است و خیلی ناراحت کننده بوده است. مخصوصاً از نظر فحشا و فساد اخلاقی، و در میان این درندهها و در میان این اراذل و اوباشها به اقرار همه و حتی تاریخ نویسان غیرمسلمان نظیر جرجی زیدان ها و امثال اینها، پیغمبر اکرم خودشان را حفظ کردند. بلکه تا توانستند محیط را نیز اصلاح کردند. حال بعد از رسالت پیغمبر اکرم در آن 23 سال خوب توانستند محیط را عوض کنند. (إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ) ﴿النصر، 1﴾، در همان زمان نیز که مبعوث به رسالت نشده بودند، فضائل را تبلیغ میکردند و علی کل حال پیغمبر اکرم مشهور شده بود به صداقت و صفا و فضیلت و عدالت و امانت و یک انسان کامل.
قرآن به این تذکر میدهد:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ
وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَى (1) مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَ مَا غَوَى (2)
قسم به این کهکشانهای متحرک که این پیغمبر اکرم در آن محیط گم که نشد بلکه رنگ محیط را نیز نگرفت. آیه شریفه این را معجزه برای پیغمبر قرار داده است.
به عنوان مثال یک حوض آلوده به تمام معنا و پر از میکروب باشد ورنگ آن تغییر کرده باشد، حال اگر شما یک کاسه آب در این حوض بریزید، فوراً رنگ محیط را به خود میگیرد، لذا این آب رنگ حوض را میگیرد، حال اگر آن آب رنگ محیط را نگیرد بلکه آن آب حوض را به رنگ خود درآورد، این معجزه و خرق عادت است و پیغمبر اکرم اینگونه بود. محیط آلوده نتوانست پیغمبر را به رنگ خود درآورد بلکه پیغمبر اکرم توانست محیط آلوده را به رنگ خودش درآورد. این معجزه است و گفتم که همه اقرار دارند. حال مسلمانها از شیعه و سنی و اما کسانی که درباره اسلام کتاب نوشتند اقرار دارند که پیغمبر اکرم در میان این مردم عادی و رذل به تمام معنا، یک انسان کامل بود. از نظر عدالت، از نظر امانت، از نظر عفت و عصمت و از نظر شجاعت و بالاخره یک انسان کامل بود. اما پیغمبر اکرم در آن محیط فاسد قبل از اینکه مبعوث به رسالت شوند، هم بعد از مبعوث شدن به رسالت خیلی اذیت شدند و زحمت کشیدند البته زحمتشان نتیجه داشت اما معلوم است در یک محیط آلوده زندگی کردن، مشکل است؛ لذا پیغمبر اکرم قبل از اینکه مبعوث به رسالت شود، غار حرا را مسکن قرار داده بود و در آنجا راز و نیاز با خدا و سر و کار داشتن با عالم ملکوت بود. در این موقع رفیقی هم پیدا کرد و او امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» بود که جوان ده دوازده سالهای بود. به قول امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» مانند یک بچه به دنبال مادر ویک مادر به دنبال بچه بود. امیرالمؤمنین در نهج البلاغه میفرمودند پیغمبر اکرم به من میگفتند «تسمع ما أسع و تری ما أری»، هرچه ببینم، میبینی و هرچه بشنوم، میشنوی. معلوم میشود هر دو سر و کار با عالم ملکوت داشتند. معلوم میشود محیط ملکوتی بوده در اثر ریاضتشان و در اثر معنویت اصلشان. لذا غار حرا برای ایشان استراحت گاهی بود و تا میشد در میان مردم نمیآمدند. در 25 سالگی ازدواج کردند، با زن چهل ساله. البته حضرت خدیجه زن چهل سالهای بود اما به اقرار سنی و شیعه بلکه به اقرار همه تاریخ نویسها از فضائل خاصی برخوردار بود. یعنی کفو پیغمبر اکرم بود. از همین جهت حضرت خدیجه اظهار تمایل به پیغمبر اکرم کرد و پیغمبر اکرم پذیرفتند. پیغمبر اکرم مونس دیگری مثل حضرت خدیجه پیدا کردند. اما خیلی صدمه خوردند تا توانستند آدم بسازند. «مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيت» معنایش همین است. پیغمبر اکرم خیلی خون جگر خوردند.
چیزی که باید ما طلبهها متذکر آن باشیم، اینست که پیغمبر اکرم نه تنها با گفتار بلکه با کردار و عملشان دیگران را میساختند. وقتی مبعوث به رسالت شدند با قرآن و کردارشان و وقتی مبعوث به رسالت نبودند با عمل و رفتارشان.
صاحب جواهر «رضواناللهتعالیعلیه» درباب امر به معروف و نهی از منکر، وقتی مراتب امر به معروف و نهی از منکر را میفرمایند، بعد میفرمایند یک قسمت از مراتب امر به معروف و نهی از منکر که از بهترین مراتب است و افضل مراتب است، اینست که انسان امر به معروف و نهی از منکر کند به طور عملاً.
ما طلبهها باید عملاً امر به معروف و نهی از منکر کنیم و این خیلی بهتر از گفتارمان است و خیلی بهتر از منبرهایمان است. عمل ما باید سازندگی داشته باشد و پیغمبر اکرم جداً چنین بودند و وقتی در تاریخ رویم نظیر این قضیه که میگویم، خیلی از تاریخ نویسان نقل کردند.
علی بن حاتم پسر حاتم طاعی بود و رئیس قبیله هم بود و مرد بافضیلتی بود البته کافر بود. به حسب ظاهر بت پرست بود و به حسب باطن هم نصرانی بود. این آمد تا ملاقاتی با پیغمبر اکرم داشته باشد و چون آقازاده بود، پیغمبر اکرم خیلی به او احترام گذاشتند و حتی عبایشان را پهن کردند و او را روی عبای خود نشاندند. وقتی نماز ظهر و عصر را خواندند به علی بن حاتم گفتند تو مهمان من هستی و به خانه من بیا. علی بن حاتم میگوید من با پیغمبر اکرم از مسجد بیرون آمدیم و در آن هوای گرم یک پیرزن پرمدعا به عنوان مسئله پرسیدن جلوی پیغمبر را گرفت و خیلی معطل کرد و پیغمبر اکرم با تواضع خاصی جوابش را میدادند. علی بن حاتم میگوید عقلم گفت که نمیشود این یک آدم معمولی باشد و ادعای حکومت کند و حاکم غیرحقی باشد. کسی در این هوای گرم با این پیرزن پرمدعا حرف بزند و به حرفهایش گوش بدهد. وقتی به خانه آمدیم، دیدم خانه خیل ساده است و حتی فرش او یک حصیر است و مرا روی حصیر نشاند و خودش روی خاک نشست. علی بن حاتم میگوید عقل من دلیل دوم را و معجزه دوم را آورد که این نمیشود معمولی باشد. ناهار ما هم یک ناهار معمولی بود و نان جو و دوغ ترشی بود. بالاخره زمینه پیدا شد که این مسلمان شود. پیغمبر اکرم در ضمن غذاخوردن یک جمله یا یک معجزه به او گفتند. فرمودند تو که نصرانی هستی و مالیات گرفتن برایت حرام است، پس چرا از این مستضعفین مالیات میگیری! علی بن حاتم میگوید نصرانی بودن مرا احدی نمیدانست، لذا تا گفت تو که نصرانی هستی چرا حق الناس میکنی و چرا پول میگیری؛ علی بن حاتم همان جا مسلمان شد و مسلمان خیلی عالی و داغی شد. علی بن حاتم در اول یک آقازاده حسابی بود و بعد به راستی یک مسلمان به تمام معنا شد و خیلی شرافت داشت. آن آقازادگی و قانون وراثتش گل کرد و یکی از تابعین خوب پیغمبر اکرم شد. نظیر این راجع به پیغمبر اکرم زیاد است.
جرجی زیدان مینویسد پیغمبر اکرم به کسی بدهکار بودند و بدهکاری ایشان این بود که خرما گرفته بودند و بین مستضعفین تقسیم کرده بودند و بین مردم و اصحاب صفه تقسیم کرده بودند و تا مدت بدهکاری 7 روز باقی بود اما خود رذلش گفته بود من میخواستم ببینم که پیغمبر چه کاره است و میخواستم مسلمان شوم، بالاخره در میان جمعیت گفت خرماهای مرا بده. حضرت فرمودند چند روز باقیست و او یک تهمت به پیغمبر زد و گفت من شنیدم تو مال مردم خوری و نسیهها را میگیری و نمیدهی و من الان جداً بدهی خود را میخواهم. مشاجره شد و حتی به اندازهای که تصمیم گرفتند او را بکشند. پیغمبر تا دیدند مشاجره شد، به ابی ذر دستور دادند که این را به فلان مغازه ببر و ده سبد خرما را به او بده و یک سبد اضافه هم به او بده برای اینکه اوقات او تلخ شد. او را بردند و نزاع را تمام کردند.
ما باید لاأقل در خانهمان همینطور باشیم. آیه شریفهای راجع به خانه هست: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَ أَوْلاَدِکُمْ عَدُوّاً لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ) ﴿التغابن، 14﴾؛ این خطاب به خود ماست.
گذشت و ایثار و فداکاری و کوتاه آمدن، باز قرآن میفرماید کم است (وَ تَصْفَحُوا) و باید مواظب باشیم قهر و داد و کینه توزی نباشد، باز میفرماید کم است (و تغفروا) یعنی اگر او بدی کرد تو خوبی کن، آنگاه (فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ) رحمت خدا در خانه و زندگی و در توفیق به اخلاقت نازل میشود. ما باید اینها را در خانه مراعات کنیم و عملاً بچههایمان را با (تعفوا و تصفحوا و تغفروا) بسازیم. علناً بفهمانیم که من مسلمانم و تابع پیغمبر اکرم هستم و قرآن گفته اگر مثل او نمیشوی که نمیخواهیم بشوی لاأقل سرمشق از پیغمبر اکرم بگیر و این سرمشق از پیغمبر اکرم باید باشد اما معمولاً نداریم.
شاید خودتان روی منبر برای عوام این قضیه را گفته باشید اما به راستی روی آن فکر کنیم. اینکه سه درهم خدمت پیغمبر اکرم آورد و گفت پیراهن عوضی نداری و این سه درهم برای شما باشد. پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین دادند و امیرالمؤمنین رفتند و یک پیراهن گرفتند. پیغمبر اکرم نگاهی به پیراهن کردند و دیدند سنگین قیمت است. گفتند سبک تر نبود. گفتند یک درهمی بود. پیغمبر فرمودند این را پس بده و همان پیراهن یک درهمی را بگیر. مثل اینکه پس دادن پیراهن برای امیرالمؤمنین سنگین بود و لذا پیغمبر فرمودند خودم همراهت میآیم. خود پیغمبر اکرم آمدند و به عرب گفتند «یا أخل العرب» آیا اغاله میکنی؟ گفت بله. بالاخره یک پیراهن به یک درهم خریدند و همان جا پوشیدند. در برگشت یک دختربچهای را دیدند که سرگردان است، پرسیدند چه شده است؟ گفت پولم را گم کردم. یک درهم به او دادند. باز پرسیدند چرا نمیروی و دختر بچه گفت دیرم شده است. پیغمبر فرمودند همراهت میآیم. آمدند و فرمودند اسلام علیکم یا أهل بیت و بالاخره خانم آمد و پیغمبر فرمودند این را به من ببخش زیرا دیرش شده است. خانم گفت یا رسول الله این را به خاطر قدم شما آزاد کردم. در راه برگشت عربی را دیدند که غذا نداشت و اظهار کرد و پیغمبر اکرم یک درهم دیگر را به او دادند. بعد پیغمبر اکرم فرمودند این هدیه آقا چقدر عالی بود. یک برهنه را پوشاند و یک دختربچه را آزاد کرد و زن و بچهای را نیز سیر کرد. به راستی این کارها چقدر عالیست.
حضرت امام میفرمودند تاجری از تجار قم یا تهران یک عبا برای مرحوم حاج شیخ هدیه آوردند. مرحوم حاج شیخ دیدند این عبا خیلی تجملی است. فرمودند آیا میشود این عبا را عوض کرد به عبای معمولی! گفت بله به جای آن 6 عبا میدهند. گفت من این عبا را قبول کردم اما تو واسطه شو و این عبا را به 6 عبای معمولی عوض کن. این آقا به بازار قم رفت و 6 عبا گرفت و خدمت مرحوم حاج شیخ آورد. حاج شیخ در همان جا که نشسته بود، یکی از عباها را خودش پوشید و مابقی به دیگران داد و 6 نفر را عبادار کرد. بعد مرحوم حاج شیخ فرمودند اینطور بهتر نشد!
البته اینها را از ما نمیخواهند اما از ما میخواهند که درسمان را فدای تجملات نکنیم و میخواهند که تا اندازهای که میتوانیم ساده زیست باشیم. به عبارت دیگر از ما میخواهند به این آیه شریفه عمل کنیم.
لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِيراً ﴿الأحزاب، 21﴾
پیغمبر اکرم 63 سال اینگونه زندگی کردند اما 63 سال تقدس، 63 سال فضیلت، 63 سال سرمشق برای انسانیت. البته مثل آنها نمیخواهند اما میخواهند که سرمشق زندگی هر مسلمانی و مخصوصاً ما طلبهها چنین باشد.
خدا را قسم میدهم به آن اخلاق پیغمبر اکرم «وَ إِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ» ﴿القلم، 4﴾؛ توفیق سرمشق گرفتن از اهل بیت «سلاماللهعلیهم» و مخصوصاً از پیغمبر اکرم را به همه ما عنایت بفرماید.
صلّي الله عليه محمّد وَ آل محمّد