أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
بحث روز چهارشنبه دربارۀ امر مهمی بود و گفتم از نظر قرآن، سه هدایت داریم. یکی هدایت تکوینیه، که از عالم وجود است و هرچه موجود است، پروردگار عالم این هدایت تکوینیه را به او داده است. به قول قرآن، فرعون از حضرت موسی پرسید (...فَمَنْ رَبُّکُمَا يَا مُوسَى) ﴿طه، 49﴾ و حضرت موسی جواب دادند: (قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى کُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى) ﴿طه، 50﴾.
هدایت دوم، هدایت تشریعیه است، (هُدًى لِلنَّاسِ وَ بَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَ الْفُرْقَانِ) ﴿البقرة، 185﴾ که صد و بیست وچهار هزار پیامبر برای این هدایت آمده است. اگر با اطرافیان آنها حساب کنیم، حد ندارد که روحانیت فعلی هم طبق (الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ...) ﴿الأحزاب، 39﴾ همان نبی تبلیغی هستند. و قرآن و روایات اهل بیت به این هدایت خیلی اهمیت دادند. به قول حضر امام «رضواناللهتعالیعلیه» پروردگار عالم حضرت موسی را خلق میکند و در خانه فرعون پرورش مییابد و بعد هم 12 سال برای آمادگی، زیر نظر حضرت شعیب بوده و بعد مبعوث به رسالت میشود و پروردگار عالم سفارش فرعون را به حضرت موسی میکند. (اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى * فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَکَّرُ أَوْ يَخْشَى) ﴿طه، 43 و 44﴾، یعنی دوست دارم این آدم شود لذا با تلطف و مهربانی ببینید که میتوانید او را آدم کنید یا نه. لذا به قاعده نظارت ملی، امر به معروف و نهی از منکر واجب شده است که ما طلبهها مردم را آدم کنیم.
سوم هدایت عنائیه، یعنی لطف خاص از خدا برای بعضی است و قرآن روی این خیلی پافشاری دارد. در همان اول قرآن در سوره بقره آمده:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ
الم * ذٰلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ
به این هدایت عنائیه میگویند. هدایت خدا، هدایت تشریعی از همه است و از آیات دیگر فهمیده میشود که فقط برای ناس هم نیست بلکه برای اجنّه هم است (وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ) ﴿الذاريات، 56﴾؛ شمارش اجنّه هم چندین میلیون برابر این انسانهاست. اما معنای (هُدًى لِلْمُتَّقِينَ) اینست که من نظر خاصّی به متّقی دارم.
بزرگان اسم این را کُن رحیمیت گذاشتند و میگویند کُن رحمانیت داریم که مظهر رحمان و کُن رحیمیت داریم که مظهر رحیم است و عنایت خاص خدا به بعضی است. رحمان همان هدایت مطلق و هدایت تکوینی برای عالم وجود است اما همینطور که در آخر سوره توبه راجع به پیغمبر اکرم آمده (لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْکُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ) ﴿التوبة، 128﴾؛ پیغمبر اکرم که مظهر رحمت است، هم هدایت تشریعی را دارد و هم کُن رحیمیت را دارد و (ِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ)؛ پیغمبر اکرم لطف خاصی به مؤمنین دارد. و از بحثهای گذشته فهمیدیم که ما طلبهها اگر بخواهیم عمرمان پربرکت باشد و اگر بخواهیم تبلیغمان و علممان و مطالعه و درسمان و تدریسمان با برت باشد و اگر بخواهیم عاقبت بخیر باشیم، باید مشمول این هدایت عنائیه باشیم. باید دست عنایت خدا روی سرمان باشد و الاّ اگر دست عنایت خدا روی سرمان نباشد و متّقی حسابی نباشیم، ممکن است خیلی عالم و بزرگ شویم اما علم ما برکت ندارد. عمرمان نیز برکت ندارد البته اگر تلخ نباشد و بالاخره میرسد به آنجا که پناه به خدا، در روایت داریم که دو دسته هستند که اینها به اندازهای در جهنم بوی گند میدهند و جهنمیان از بوی گند اینها آزرده خاطر میشوند. یکی زنا دهنده و زناکننده که عورتیش بو میدهد و یکی هم عالم فاجر و فاسق که سرتاپا بوی گند میدهد.
حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» میگفتند تا ببینیم که در دنیا چند گندانده است. اگر فقط فسق و فجورش موجب شده که زن و بچهاش بدبین به روحانیت و دین شدند، اطراف خودش را میگنداند و لی اگر موجب خذلان برای جهان شده، جهنم را میگنداند. چه حرف شیرین و خوبی و اما ناراحت کنندهای است. و ما باید متّقی باشیم.
مرحوم آقا باقر بهبهانی در فوائد حائریه در اجتهاد همین ملکه قدسیه را شرط دانسته است، البته نه تقوا بلکه تقوا چیزی دیگری است و عدالت است که مجتهدجامع الشرایط علاوه بر اینکه باید عالم باشد، باید عادل باشد. مرحوم آقا باقر بهبهانی میگوید علاوه بر این یک ملکه قدسیه هم هست و باید این ملکه قدسیه را نیز داشته باشد، و اگر این ملکه قدسیه را نداشته باشد، جاذبه ندارد و نمیتواند برای اسلام عزیز کار کند و نمیشود و وقتی میخواهد ملکه قدسیه را معنا کند، همین هدایت عنائیه را معنا میکند و میگوید باید دست عنایت خدا روی سرش باشد و خدا مواظبش باشد.
بعضی اوقات به تجربه اثبات شده که خدا مواظب بعضی از افراد است (أَ لَيْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ ...) ﴿الزمر، 36﴾؛ البته رابطه عاطفی میخواهد و محل میخواهد تا مجذوب واقع شود و پروردگار عالم او را جذب کند و هستند بعضی که به راستی پروردگار عالم مواظب اوست تا بمیرد. یک عمر پربرکت و شیرینی دارد و میرسد به آنجا که به راستی عالم را تکان میدهد. آقا باقر بهبهانی خیلی بالا بوده و در ضمن صحبت میرود روی بحث ارزندهای برای ما طلبهها، و میگوید اهل علم باید مواظب باشند که یک دفعه بدبین به بزرگان نباشند. باید مواظب باشند که غیبت پشت سر بزرگان و علمای بزرگ نداشته باشند و باید مواظب باشند که همیشه تعریف از بزرگان داشته باشند. بعد میفرمایند به تجربه برای من اثبات شده که اهل علمی که راجع به بزرگان نق نق دارد، یک دنیای نگران کنندهای دارد تا بمیرد. مرحوم آقا باقر در فوائد حاریه اسمش را «فی واد الطی» گذاشته است و این به تجربه برای من هم اثبات شده است. بعد سفارش میکند و میفرماید بر سر قبر علما و بزرگان روید. این تخت فولاد ما در دنیا یک است. قطع نظر از بقاع متبرکه، خیلی مقدم بر بقیع است و از وادی السلام هم عقب نمینشیند و به راستی تخت فولاد خیلی بالا و خوبست. آقا باقر بهبهانی میگوید بر سر قبر آنها روید و از آنها استمداد کنید. استمداد کردن از قبر عالم، موجب میشود که پروردگار عالم نظر لطف به شما پیدا کند. همان ملکه قدسیه را که خدا باید بدهد، برایتان پیدا شود. دوباره در فوائد حاریه میفرمایند «ایاک ثم ایاک ثم ایاک» که بدبین به علما و حرف زدن پشت سر آنها و ایراد گرفتن زندگی به آنها نباشد و بعد هم میگویند به تجربه برای من اثبات شده که هرکه چنین است، عاقبت بخیر نخواهد شد. خود آقا باقر بهبهانی این ملکه قدسیه را خیلی عالی داشته است. ایشان در نجف مرجع شد و شاگرد مرحوم بحرالعلوم بود و خیلی بالا رفت. حس کرد در آنجا که به دنیا آمده به او احتیاج دارند. مرجع عالی و نمره اول در نجف، به بهبهان رفت و سر و سامانی به بهبهان داد. معلوم است که اینگونه آدمها خوب میتوانند به یکی دو سال سر و سامان دهند. بعد در زمان صفویه بود که دید اصفهان به او احتیاج دارند و به اصفهان رفت و به قول عوام آخوند درباری شد. یک دفعه یک احمقی پیش حضرت امام گفت علامه مجلسی آخوند درباری بود. حضرت امام خیلی عصبانی شدند و فرمودند بگو شاه عباس درباری علامه مجلسی بود. آقا باقر بهبهانی به اصفهان آمد و راستی سر و سامان حسابی به اصفهان پایتخت صفویه داد. بعد به کرمانشاه رفت تا از آنجا به کربلا و نجف رود. دید که وضع کرمانشاه خوب نیست و مثل اینکه تشیع در مخاطره است. مدتی هم در کرمانشاه ماند و سر و سامان حسابی به کرمانشاه داد و تشیع را در کرمانشاه زنده کرد. بعد به زیارت کربلا آمد و قضیه صاحب حدائق جلو آمد. مرحوم صاحب حدائق آدم ملایی است اما اخباری است و خیلی دقیق نیست اما خیلی مقدس و مبرّا و عالیست؛ لذا بنا شد که این دو در کربلا یا اصولی و یا اخباری شوند و آنگاه یا اخبارگرایی و یا اصول گرایی ورافتد. و بالاخره آقا باقر بهبهانی بر این آقا غلبه پیدا کرد و اخباری گری به دست این آقا موقوف شد. و همه میگویند اگر آقا باقر بهبهانی نبود، الان روحانیت اخباریگری بود. خیلی از آنها آدمهای خوبی هستند مثل صاحب وسائل که ملاّ و مورد لطف خداست و مثل مرحوم صدوق که خیلی بالاست و مرحوم کلینی و غیره و علی کل حال این اخباری گری که اوجی گرفته بود و مخاطره عجیبی در روحانیت پیدا شده بود، همین آقا باقر بهبهانی موقوف کرد. بعد هم به نجف و بر سر کارش آمد.
یک دفعه حضرت امام وقتی از فرانسه به تهران آمدند، چند ماهی در تهران ماندند و بعد به قم آمدند و به من گفتند آمدم طلبگی کنم و جداً برای همین آمدند اما نگذاشتند و نشد. گفتند کار را به دست مردم دهیم و خودمان ناظر باشیم و ما هم کار طلبگی کنیم. لذا آقا باقر بهبهانی به نجف رفتندو طلبگی را شروع کردند. از نظر علمی آقا بود. بعضی از آنها لقبهایی از ما طلبهها دارند. مثل مرحوم شفتی که در اینجا لقب حجة الاسلام دارد اما آقا باقر بهبهانی در میان حوزهها و ما طلبهها لقب آقا دارد و به راستی آقا بود. این آقا وقتی خدا مواظبش است، به اینجا میرسد که خود آقا باقر بهبهانی گفته بود در حرم مطهر امام حسین خدمت امام زمان رسیدم. آقا امام زمان یک گوش بصیرت به من دادند و گفتند گوش کن. گوش کردم و دیدم همه گریه و زاری و زیارت میکنند اما به فکر خودشان هستند و یکی میگوید خدایا عاقبتم را به خیر کن و یکی میگویم میخواهم دخترم را شوهر دهم و یکی میگوید از نظر فقری در فلاکت هستم. آقا باقر بهبهانی میگویند آقا امام زمان آهی کشیدند و نظر تندی به من کردند و گفتند ببین که یک نفر به فکر من نبود و این دست عنایت امام زمان و دست عنایت خدا روی سرش است و آقا باقر بهبهانی میشود. این در میان ما طلبهها زیاد است که این هدایت عنائیه خیلی کارساز است.
آقا شیخ غلامرضای یزدی ملاّ و متدین و متّقی بوده است اما هدایت عنائیه را داشته است و از همین جهت توانسته آن منطقه از یزد تا تقریباً همۀ دهات فارس و اصفهان را متدین کند. الاغی داشته و سوار الاغ میشده و از این ده به آن ده میرفته است و از نظر وجهه در یزد خیلی بالا بوده و پیش علما هم خیلی قرب داشته است اما ریاست یزد و آن احترام را رها میکرده و از این ده به آن ده میرفته و حسابی ساخته است. شاید بیش از هزار نفر در آن زمان متدین و شیعه حسابی تحویل جامعه میدهد. پس اگر بخواهیم میشود البته مشکل است اما میشود.
این مرحوم حاج شیخ عبدالکریم مؤسس حوزه قم دنیا را تکان داد و الان قم مرهون حاج شیخ است. آقای داماد برای من نقل میکردند که مرحوم حاج شیخ گفته بودند من خواب دیدم که ده روز دیگر میمیرم. مرحوم حاج شیخ گفته بودند از خواب بیدار شدم و گفتم خواب که حجت نیست و بعد اصلاً فراموش کردم. اما روز دهم تب کردم و یادم به خوابم آمد و رفتم دم مرگ و دیدم به راستی عزرائیل آمد و من در بالاخانه بودم و آنجا مشرف به حرم مطهر امام حسین بود و من گنبد امام حسین را میدیدم و با امام حسین یک جمله گفتم. اینکه گفتم مردن چیزی نیست اما من دلم میسوزد که کاری برای اسلام نکردم. شما شفیع شو تا من برگردم و کاری برای اسلام و تشع بکنم و بعد بمیرم. آنگاه برگشت و حتی میگویند زنها چشمهایش را هم بسته بودند اما امام حسین او را برگرداند و به قم آورد. پهلوی گفته بود توپ و تفنگهایی که من به ضریح حضرت رضا بستم برای قم تهیه کرده بودم و سیاست این مرد نگذاشت. در زمان پهلوی خیلی مشکل بود البته هدایت عنائیه را میخواست و توانست حوزه را به نسل بعدی منتقل کند تا به الان برسد. الحمدلله الان تشیع روی قم است و قم روی زحمات مرحوم حاج شیخ است. یک جمله و هدایت عنائیه امام حسین او را به اینجا میرساند. و من از همه شما تقاضا دارم روی هدایت عنائیه کار کنید و مرحوم آقای باقر بهبهانی در فوائد حائریه خیلی اصرار میکند که توسلهای شما به ائمه طاهرین زیاد باشد. با امام زمان رفیق باشید و خودمانی حرف بزنید و این خیلی مزه دارد.
پدر آیت الله سیستانی یکی از علمای مشهد گفته بود دلم هوای امام زمان را کرد و نذر کردم چهل تا نماز امام زمان بخوانم در چهل مسجد تا خدمت امام زمان برسم. گفت در مسجد آخری وقتی نماز را خواندم کسی گفت آقا امام زمان اینجاست. مرا در خانهای خدمت آقا برد و آقا فرمودند من آمدم تا نماز این زن را بخوانم. برای اینکه برای حجابش، 7 سال بیرون نیامد.
بعضی اوقات یک جمله یا یک کار اما برای خدا و حساس انسان را به جاهای بالایی میرساند. لذا این هدایت عنائیه که گفتم و مرحوم آقای بهبهانی اسمش را ملکه قدسیه گذاشته، رابطه خاص با خدا و بالاتر از تقواست. رفیق بودن با امام زمان و اینکه امام زمان آفرین بگوید. یا رابطه خاص با امام حسین و به قول آقا باقر بهبهانی رابطه خاص با علامه مجلسی و رابطه خاص با تخت فولاد و رابطه خاص با علمای بزرگ و با اهل دل خیلی کار میکند.
امیدوارم این حالت را که بهترین حالات است، پروردگار عالم به همه ما عنایت بفرماید.
صلّي الله عليه محمّد وَ آل محمّد