أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ يَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی يَفْقَهُوا قَوْلِي
بحث چهارشنبه ما دربارۀ اخلاق است. هفتۀ گذشته میگفتم اين سورۀ والشمس از نظر تأکيد منحصر به فرد است. نداريم در قرآن که برای يک مطلبی بيش از بيست قسم خورده شده باشد و سورۀ والشمس بيش از بيست قسم دارد.
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا * وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا
بعد هم علتی که آورده شده علت خيلی وحشتناکی است و علت مهمی است که آن هم دلالت میکند بر تأکيد. قضيۀ (کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا) است. قوم ثمود به خاطر بیتقوايی و بیاخلاقي، رسيدند به آنجا که معجزۀ بزرگ الهی را زير پا گذاشتند. همه ديده بودند که شتر با بچهاش از کوه بيرون آمد، اما بچه و شتر را کشتند. يک جمله هم در آخر دارد و آن هم تأکيد است. (وَ لاَ يَخَافُ عُقْبَاهَا) اينکه عاقبت انديش نبودند. آدم بیاخلاق کسی که صفت رذيلهای بر دلش حکمفرماست، فکر اين را نمیکند که عاقبت چه میشود و عاقبت انديش نيست. حتی هفتۀ گذشته میگفتم که دو آيۀ ديگری هست که از نظر تأکيد منحصر به فردند. تأکيد سورۀ والشمس يک نوع تأکيد و اين دو آيه هم دو نوع تأکيد است اما منحصر به فرد است و مثل آن را در قرآن نداريم. يکی راجع به دعا و راز و نياز با خدا و يکی هم راجع به خواندن قرآن است. (وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِيبٌ)، هفده تأکيد دارد. به قول علامه طباطبائی «رضواناللهتعالیعليه»، ضمير متکلم هشت مرتبه تکرار شده است که ضمير متکلم وحده تأکيد است. بالاخره بعد از هفده تأکيد گفته است دعا و راز و نياز با خدا و رابطه عاطفی با خدا باشد. گفتم اين نيز برمیگردد به اخلاق،يعنی اگر کسی راز و نياز با خدا نداشته باشد، ممکن نيست بتواند خودسازی کند. (...وَ لَوْ لاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ مَا زَکَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لٰکِنَّ اللَّهَ يُزَکِّی مَنْ يَشَاءُ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ) ﴿النور، 21﴾
اين نيز هفت هشت تأکيد دارد و میفرمايد بدون معلم خود يعنی خدا هيچکس نمیتواند خودسازی کند. کسی نمیتواند بدون خدا درخت رذالت را از دل بکند و درخت فضيلت به جای آن بارور کند، و خدا بايد کمک کند. و آيۀ (وَ لَوْ لاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ مَا زَکَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً) چهار تأکيد پشت سر هم دارد و دوباره صدر و ذيل تکرار شده که (وَ لٰکِنَّ اللَّهَ يُزَکِّی مَنْ يَشَاءُ). اين دعا و راز و نياز با خدا و رابطۀ عاطفی میخواهد. اينکه بگوييم خدايا من صفت رذيله دارم و بعضی اوقات اسم بياورد يعنی بگويد من حسودم يا من دنياپرست و رياست طلب هستم و يا من خودخواه هستم و منغمر در گناهم، خدايا هيچکس نيست به فريادم برسد به جز تو، پس تو کمکم کن. البته معلوم است دعا منهای همت نمیشود اما اين آيۀ شريفه میفرمايد همت تو هم به جايی نمیرسد مگر اينکه خدا کمکت کند. بحث مفصلی کردند که آيا همت مقدم بر توفيق است و يا توفيق مقدم بر همت است و ما میگوييم تقدم نداريم و هر دو با هم بايد باشد و دو بال برای پرواز باشند. اگر توفيق نباشد، همت ما در همه چيز و مخصوصاً در خودسازی به جايی نمیرسد. اگر توفيق نباشد، همت ما هرچه عالی باشد، نمیتواند کار کند. به قول شاعر:
تا که از جانب معشوقه نباشد کششی کوشش عاشق بيچاره به جايی نرسد
پس نظر خدا میخواهد و آن هم نظر خاص خدا و ما بايد در دعاها و نماز شبها اين نظر خاص را درست کنيم. از همين جهت بزرگان میگويند خودسازی منهای نماز شب ممکن نيست. علامه طباطبائی میگفتند مرحوم قاضی دست زدند روی شانۀ من و گفتند فرزندم اگر دنيا میخواهی با نماز شب و آخرت میخواهی با نماز شب و اگر هر دو را میخواهی با نماز شب. اين نماز شب خيلی کار میکند و رابطۀ عاطفی با خداست و دعا و راز و نياز میخواهد. البته همت ما را نيز میخواهد. اين راه سنگلاخی است. (وَ مَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ) ﴿البلد، 12﴾؛ راه صعبالعبور است و با صبرو حوصله و بار کار شبانهروزی میشود.
اين قانون مراقبه که بزرگان درست کردند، ولو مختصرش بايد در اخلاق باشد. مختصر قانون مراقبه اينست که اول صبح بعد از نماز و تعقيب و قرآن و تهيأ، از خدا بخواهد البته خود تصميم بگيرد که امروز گناه نکند. مثلاً اگر حسود است، آن حسادت را سرکوب کند و نگذارد گل کند. به اين مشارطه میگويند. البته بايد مراقبه هم با او باشد يعنی توجه داشته باشد. علامه طباطبائی دم مرگ به جای «لااله الاّ الله» به همه توصيه کردند که: توجه، توجه، توجه.
به اين قانون مراقبه میگويند. پس بايد مراقبت کند و اگر يک بار زمين خورد، نترسد. راه،راه زمين خوردن و ايستادن و راه سنگلاخ و بعضی اوقات گير کردن و شکست خوردن است. اما جلو رود و اگر يک بار شکست خورد، جبران شکست کند و جبران شکست، توبه است. يعنی جداً توبه کند. اينکه چقدر من بدم و چرا چنين شد و چرا گناه کردم و چرا اين حسادت بر من چيره شد. اگر بتواند اشکی و تضرع و زاری بکند و اگر نتواند جداً تا شب توبه کند و شب محاسبه کند. امام هفتم «سلاماللهعليه» در اينجا میفرمايد «ليس منّا من لايحاسب نفسه کلّ يوم»، از ما نيست کسی که هر شب حساب کار و حساب عمل و حساب دل نکند. يعنی آخر کار اين قانون مراقبه حسابگری است. اگر آن روز پيروز شده است، شکر کند و حمد کند و توجه داشته باشد که خدا اين توفيق را داده که اين توانسته پيروز شود. اگر شکست خورده است،در شکستها توبه و جبران و لاأقل دو رکعت نماز و بعد از نماز از خدا عذرخواهی کند و مقداری قرآن و توسل به اهل بيت و توسل به قرآن و توسل به نماز کند و بالاخره خودرا پاک کند و بخوابد. به قول بزرگان مثل اينکه قبر را کندند و اين لب قبر خوابيده و میخواهد به قبر رود. اينگونه در رختخواب رود. به قول امام هفتم اين قانون محاسبه بايد باشد، «ليس منّا من لايحاسب نفسه کلّ يوم». اسم اين را قانون مراقبه میگذارند و مفصل و متوسط دارد و مختصرش اينست که اين قانون بايد باشد.
اين جملۀ مرحوم علامه طباطبائی جملۀ خوبی است و اينست که: توجه، توجه،توجه
توجه به اينکه همۀ ما صفت رذيله داريم و نمیشود کسی به اين زودی درخت رذالت را بکند بلکه خيلی صدمه و خون جگر میخواهد. بعضی اوقات بايد يک عمر خون جگر بخورد تا مخلَص شود. آنگاه اگر نشد، در روايت آمده: «النّاس کُلّهُم هالکون الّا العالمون، و العالمون کلّهم هالکون الّا العاملون، و العاملون کلّهم هالکون الّا المخلصون، والمخلصون فی خطر عظیم». مگر میشود مقام مخلِص و مخلَص را به اين زود پيدا کرد! بلکه کار و توجه و خون جگر و کمک از خدا و اهل بيت میخواهد، اما همت از ماست. معمولاً همه توجه به اخلاق ندارند، يعنی صفت رذيله روز به روز در دل ريشهدار میشود و اين توجه ندارد که چه خبرهاست. يک دفعه همين به جاهای بدی میرسد. حضرت امام «رضواناللهتعالیعليه» میفرمودند رفتم بالاسر پيرمرد اهل علمی و اين پيرمرد چشمهايش را در چشمهای من دوخت و گفت اين خدا عجب ظالمی است و میخواهد بين من و بچههای من مفارقت بيندازد. حضرت میگفتند بعد از اين مُرد.
«حبّ الدنيا رأس کلّ خطيئة»، اين ريشه دارد و اين ريشه در مواقع معمولی آتش زير خاکستر است و اما در طوفانها ناگهان طوفانی میشود و وقتی طوفانی شد، دين را میبرد و آبرو را میبردو وقتی طوفانی شد، بعضی اوقات آبروی اهل علم را میبرد و بايد نگذاريم که ريشه بدواند و اين کار مشکلی است اما کار لازمی است. اينطور که عرض کردم اين دو آيه که يکی خواندن قرآن و يکی دعا و راز و نياز بود، برمیگردد به اخلاق و بايد بگوييم بيش از صد قسم با تأکيدهای فراوان،پروردگار عالم به ما گفته است،اخلاق، اخلاق و اخلاق.
خدا را قسم میدهم به حق آقا امام زمان،نظر لطفی کند و توجهی راجع به اينگونه مطالب به همۀ ما عنايت بفرمايد.
صلّی الله عليه محمّد وَ آل محمّد