أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ يَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی يَفْقَهُوا قَوْلِي
در وقتی که من قم بودم، بحثی به نام کنترل غرائز با آقايان داشتم و کتاب خوبی هم شد. به نظرم رسيد چند هفتهای راجع به اين کنترل غرائز صحبت کنم.
دراينکه چيزی بايد انسان را کنترل کند اشکال نيست و اين را همه گفتند و میگويند، و الاّمفسد عجيبی از کار درمیآيد، يا جنايتکار عجيبی از کار درمیآيد. (... إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّی ...)، حتماً بايد چيزی انسان را کنترل کند و نفس امارۀ او را کنترل کند و بالاخره دست از فساد و جنايتش بردارد. اين چه چيز میتواند باشد؟!
مشهور در دنيا والان در ميان مسلمانها و در جمهوری اسلامی گفتند قانون است. گفتند وضع قانون برای کنترل انسان است. در هر مملکتی قانون وضع میشود برای اينست که مردم آن مملکت خيانتکار و جنايتکار و متجاوز نباشند. لذا گفتند با قانون اين انسان را کنترل میکنيم.
اسلام هم اين را پذيرفته است برای اينکه اسلام عزيز قانون دارد. همۀ پيامبرها با قانون آمدند، من جمله اسلام عزيز در همه چيز قانون دارد. حتی در رفاقت دو نفر هم قانون دارد چه رسد به خانواده. در معاملات هم قانون دارد و در طرز رفتار انسان قانون دارد،گاهی مستحب مثل آداب و رسوم اجتماعی و گاهی هم واجب مثل باب معاملات. لذا هميشه چنين بوده است. از زمان حضرت آدم تا الان و الی يوم القيامة همين است. زمان ظهور حضرت و زمان عدالت همين است و شايد «به يملأ الله الارض قسطا و عدلا بعد ماملئت ظلماً و جورا» يک قانونش همين باشد که قانون در زمان حضرت ولی عصر صد در صد پياده میشود. وقتی قانون آمد ظلم میرود و به جای ظلم عدالت حکمفرما میشود.
اين رسم خوبی است اما يک اشکال دارد و آن اينست که اين قانون نمیتواند همه را کنترل کند. مثلاً خود قانونگذار را نمیتواند کنترل کند وخيلی از مفاسدزير نظر خود قانونگزار است. قانون را وضع میکند اما خودش و اطرافيان عمل نمیکنند و قانون را برای مردم میخواهند و معمولاً از همين جاست که جنايتها و خيانتها پيدا میشود. از همين جاست که علمای بیعمل پيدا میشوند و بالاخره قانون شکن پيدا میشود. آنجاها که قانونگزار يا مجری قانون خود عمل نکند، چه کسی هست که به اين مجری قانون يا واضع قانون بگويد عمل کن. لذا قانون برای مظلومها و مستضعفها میشود و قانون برای مردم میشود و هرکجا برويم همينطور است. دنيای استکباری باشد همين است و دنيای کمونيسم هم باشد همين است و دنيای مستضعفين نيز باشد، همين است. قانون خوب است اگر قانونگزار خوب داشته باشيم. قانون عاليست و میتواند فیالجمله کنترل کند اما شرطش اينست که اين قانون را به دست کسی دهند که خود به اين قانون عمل میکند. به جامعهای دهند که به قانون عمل میکنند، و الا تبعيض عجيبی جلو میآيد و الان در دنيا میبينيم که همه جا قانون دارند اما جنايتها و خيانتها و حيف و ميلها در دنيا کولاک میکند. لذا قانون چيزی خوبيست و فیالجمله انسان را کنترل میکند و غرائز را کنترل میکند، اما به شرط اينکه اين قانون همگانی باشد و اتفاقاً اين نمیشود و هيچ وقت نشده است. حال اگر دين باشد، قانون دارد اما همه به قانون عمل نمیکنند. غير دين هم باشد قانون دارد اما همه به قانون عمل نمیکنند. پس بايد چيز ديگری باشد که بتواند صد درصد غرائز همه را کنترل کند.
اشکال ديگری هم در همين قانون هست که در جلا به قانون عمل میشود اما بسياری از گناهان بزرگ و خيانتها و جنايتها در خفا میشود. بايد چيزی باشد که اين غرائز را کنترل کند، هم در جلا و هم در خفاء. و قانون نمیتواند اين کار را بکند. در خفاءهرچه بخواهد میکند و در جلا برای اينکه میترسد يا برای اينکه برای خودش شخصيت میخواهد به قانون عمل میکند. غالب جنايتها و خيانتها هم در خفا میشود.
اين اشکال هم به قانون هست و اينکه قانون نمیتواند اين انسان را صد در صد کنترل کند، بلکه عقيده به خداست که میتواند انسان را کنترل کند. ايمان است که در خفا و در جلا انسان را صد در صد کنترل میکند. آن ايمان است که انسان را میرساند به آنجا که نه تنها خود عمل میکنند بلکه صد درصد کوشش میکند ديگران هم عمل کنند.
چه چيزی اميرالمؤمنين «سلاماللهعليه» را به اينجا رسانده است. آن پنج سال حکومت اميرالمؤمنين خيلی برای اميرالمؤمنين مشکل بود به اندازهای که اميرالمؤمنين در نماز جمعه بلند بلند گريه میکردند. سه جنگ روی دست اميرالمؤمنين گذاشتند و آن هم جنگ مسلمان کشی بود. جنگ جمل و جنگ صفين و جنگ خوارج، و اگر به قول اميرالمؤمنين، اميرالمؤمنين نبود اسلام نابود شده بود. اميرالمؤمنين بود که توانست اين فتنه را کور و نابود کند. خيلی برای اميرالمؤمنين سخت بود اما همين اميرالمؤمنين در آن پنج سال در نماز جمعه در مقابل دشمن ادعا میکند میگويد ای مردم يک نفر فقير در ميان شما نيست. همه از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در رفاهند و يک نفر جوان بیزن و يک نفر آدم گرسنه نيست و همه در رفاه هستند. بعد هم در ضمن صحبتها میگويد من کسی هستم که برايتان آب هم آوردم. اين ميراث فرهنگی بالايی است که اميرالمؤمنين از فرات آب به کوفه آوردند.
اميرالمؤمنين قانونی که میگويد حاکم بايد به قانون عمل کند، اميرالمؤمين را صد درصد کنترل نکرده که کار به اينجا برسد بلکه تقوای علی و ايثار و گذشت و فداکاری اميرالمؤمنين و به عبارت ديگر دين اميرالمؤمنين است که به استاندارهايش مینويسد و در نهجالبلاغه آمده که: «اَدِقُّوا اَقلامَکُم قارِبُوا بَینَ سُطُورِکُم وَ احذِفُوا عنّی فُضُولَکُم وَاقصُدُ واقصد المَعانی وَ اِیاکُم وَ الاِکثارَ فَاِنَّ اَموالَ المُسلِمینَ لا تَحتَمِلُ الاَضرارَ. »،وقتی به من نامه مینويسيد سر قلمهايتان را ريز کنيد، بين سطرها فاصله نيندازيد و برای من قلمفرسايی نکنيد و جان کلام را بنويسيد برای اينکه کاغذ و مرکب کمتری مصرف شود و بيت المال تحمل اينگونه خسارتها را ندارد. معلوم است اگر قانون دست او بيفتد خيلی خوب است. اما قانون نيست که او را کنترل کرده بلکه دين رسوخی امرالمؤمنين است و ايمان اميرالمؤمين است.
در جملهای میفرمايد: «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِی اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُه»؛ به خدا قسم اگر عالم هستی را به من بدهند و بگويند به يک مورچه ظلم کن و پوست جو را بيجا از دهان اين مورچه بگير، من که علی هستم اين کاررا نمیکنم. قانون نمیتواند اينگونه افراد را درست کند. قانون خوب است اما نمیتواند اينگونه برنامهها را پياده کند. پس قانون را به دست متدين و مؤمن دهند و کسی که به قول امام سجاد پوست و گوشت و استخوان من شهادت میدهد «اشهد ان لا اله الاّ الله». اين صد درصد کنترل میکند، چه راجع به حيف و ميلها و مال و چه راجع به رياست و چه راجع به اداره و بالاخره راجع به همه چيز میتواند غرائز را کنترل کند.
خلاصۀ بحث امروز اينست اينکه گفته شده و دنيا روی آن مینازد که قانون میتواند جامعه را اداره کند، می گوييم نه، گرچه قانون فیالجمله خوب است و هميشه بوده و خواهد بود اما شرطش اينست که قانون بيفتد به دست کسی که به صد درصد به اين قانون عمل کند. نشانهاش امرالمؤمنين «سلاماللهعليه» است. ايمان اميرالمؤمنين «سلاماللهعليه» توانست در 5 سال بحرانی حکومت اقتصاد اسلام را صد درصد پياده کند. آنچه قرآن میخواهد اقتصاد اسلام است. يعنی همه از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در رفاه باشند،اميرالمؤمنين در آن بحرهای عجيب اين کار را کردند. نگوييد معجزه است بلکه خواسته است و وقتی بخواهد کسی مثل اميرالمؤمنين اقتصاد اسلام را پياده کند،خوب میتواند و اميرالمؤمنين به خوبی نشان داد که من میتوانم قوانين اسلام را پياده کنم من جمله اقتصاد اسلام را.
مطلب دوم علم است. حتی افتخار میکنند که علم را به جامعه بده و جامعه را رها کن، خود به خود کنترل غرائز میکند و خود به خود قوانين را پياده میکند. آيا اين حرف درست است يا نه؟!
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد