عنوان: زکات غلّات
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

«مسأله 17: قیمة البذر إذا کان من ماله المزکی أو المال الذی لا زکاة فیه من المؤن، والمناط قیمة یوم تلفه وهو وقت الزرع .»[1]

می‌تواند، گندم يا جويی را که می‌کارد، جزء خرج و مخارج بياورد و از خرج ومخارج کم کند. تا اينجا معلوم است؛ برای اينکه چندين مرتبه فرموده‌اند که مخارج زرع را می‌تواند کم کند و از جمله مخارج زرع، گندم يا جويی است که می‌کارد. همين‌طور که وقتی آبياری می‌کند و خرج می‌کند و آن را به ثمر می‌رساند، می‌تواند خرج و مخارجش را کم کند، می‌تواند آن کشت را هم کم کند.

اما چيزی که در آخر کار می‌فرمايند، اين است که: «والمناط قيمة يوم تلفه و هو وقت الزرع». مثلاً‌ ده مَن گندم در زراعتش پاشيده است، حال ده مَن گندم تلف می‌شود تا اينکه مثلاً صد مَن گندم بدهد. الان که می‌خواهد خرج و مخارج را حساب کند، آن ده مَن گندم، صد تومان بوده و الان دويست تومان شده است. مرحوم سيد می‌فرمايند: بايد صد تومانی را حساب کند که تلف شده است.

در حالی که بايد بفرمايند: بايد خرج و مخارج را کم کند و بعد از خرج و مخارج، اگر صد و چهل و چهار من گندم داشت، زکات دارد و الاّ ندارد؛ يعنی موقع ادای زکات بايد ببيند چقدر خرج کرده است. مثلاً ده من گندم خرج کرده، حساب می‌کند؛ ده عمله گرفته، آن را هم حساب می‌کند؛ هزار تومان پول آب داده؛ هزار تومان پول تراکتور داده و اين گندم را از کاه جدا کرده، همه‌ی اينها را هم حساب می‌کند. حال بايد ببيند باقيمانده صد و چهل و چهار من است يا نه، اگر صد و چهل و چهار من باشد، بايد زکات بدهد والاّ‌ نه. لذا در وقت ادای زکات بايد خرج و مخارج را حساب کند. از جمله گندمی که کاشته يا آبی که داده است و عمله‌ای که خرج کرده است و يا تراکتوری که گرفته است؛ و بالاخره بعد از خرج و مخارج، اگر باقيمانده به حد نصاب است،‌ زکات دارد و الاّ نه.

مرحوم سيّد راجع به غير زرع فرمودند: همه را يوم‌الأداء حساب می‌کنند. اگر يادتان باشد در مسأله‌ی 15 و 16 فرمودند: کليه‌ی خرج و مخارج را حساب می‌کند، مگر خرج و مخارجی که خود کرده باشد که معمولاً عرف آن را حساب نمی‌کند والاّ‌هرچه خرج کرده، حساب می‌کند. اما راجع به گندم فرمودند: يوم الزرع حساب شود؛ مثلاً ‌اگر ده من گندمی که خرج کرده، آن موقع صد تومان بوده، همان صد تومان را کم می‌کند ولو الان دويست تومان شده است. يا اگر دويست تومان بوده، همان دویست تومان را کم می‌کند ولو الان که گندم را از کاه جدا کرده، ارزان شده و مثلاً صد تومان شده باشد. لذا در مابقی که می‌تواند بگويد: دويست مَن گندم دارم، ده مَن آن را زرع کردم،‌ ده من را به عمله دادم، ده من آن را آب خريدم و ده من آن را دادم تا کاه را از گندم جدا کردند، حال اگر صد و چهل و چهار من گندم باقی مانده است، بايد زکات بدهد و الاّ نه. لذا فرمايش ايشان برمی‌گردد به اينکه «والمناط قيمة يوم‌الأداء». لذا بايد ببينيم چقدر خرج کرده، آنها را کم می‌کند، اگر مابقی صد و چهل و چهار من باقی مانده، زکات می‌دهد.

«مسأله 18: اجرة العامل من المؤن، و لا یحسب للمالک اجرة اذا کان هو العامل، و کذا اذا عمل ولده أو زوجته بلا أجرة، و کذا اذا تبرّع به أجنبی، و کذا لا یحسب اجرة الأرض التی یکون مالکا لها، و لا اجرة العوامل اذا کانت مملوکة له.»[2]

هرچه برای کاشت گندم به عمله‌ها داده، از خرج و مخارج است؛ اما اگر به جای عمله خودش کار کرده باشد، آن را حساب نمی‌کنيم. مثلاً يک دفعه هزار تومان به عمله‌هایی داده که برايش کار کرده‌اند و گندم کاشته‌اند و از گندم‌ها مواظبت کرده‌اند و آبياری کرده‌اند و جمع گندم کرده‌اند، اين مخارج را کم می‌کند. اما يک دفعه همه‌ی کارهايش را خودش کرده است؛ گندم از مال خودش کاشته، خودش آبياری کرده و خودش مواظبت کرده، تا اينکه بالاخره خودش تراکتور داشته و گندم را از کاه جدا کرده و گندم شده است. می‌فرمايند در اين صورت اين خرج و مخارج را نمی‌تواند کم کند. دليلش را نمی‌گويند، اما بايد معنايش اين‌طور باشد که اين پول نداده و خرج نکرده و صدق مؤنه و خرج و مخارج نمی‌کند و چون صدق خرج و مخارج نمی‌کند، بنابراين مخارجی که از جيب خودش کرده، به اين معنا که خودش کار کرده، يا حيوان‌هايی که به کار بسته، از خودش بوده است، می‌فرمايند: اينها جدا نمی‌شود، اما هر چه پول داده و هرچه خرج کرده، جدا می‌کند.

«و کذا اذا عمل ولده أو زوجته بلا أجرة. و کذا اذا تبرّع به أجنبی. و کذا لا یحسب اجرة الأرض التی یکون مالکا لها، و لا اجرة العوامل اذا کانت مملوکة له»؛ هر چه پول به عمله داده، بايد حساب کند، اما هرچه خودش کار کرده، نبايد حساب کند. اگر پسرش در زندگی اوست و او هم زارع است و با پدرش گندم می‌کارد و گندم جمع می‌کند و اين پسر به جای يک عمله کار می‌کند، در اينجا هم می‌گويند: اين پسر هم نبايد حساب شود. کارهايی که اين پسر کرده است، حساب نمی‌شود؛ يا اينکه مثلاً خانمش برای کشت و کار و آبياری آمده است و اگر اين خانم نبود، باید پول می‌داد، اما اين خانم که هست پول نمی‌دهد، ولی وقتی می‌خواهد حساب کند، نبايد بگويد هزار تومان هم زنم کار کرده است.

چنانچه اگر آقايی در دهات است و مريدهایی دارد که مريدهايش می‌آيند و گندمش را می‌کارند، آبياری می‌کنند و مواظبت می‌کنند تا اينکه کاه را از گندم جدا می‌کنند وگندم را به خانه‌ی اين آقا می‌آورند، در اينجا هم نبايد خرج و مخارجی که شده، حساب کند و اگر صد و چهل و چهار من دارد، بايد زکات دهد و الاّ نه.

می‌فرمايند: «و کذا لا یحسب اجرة الأرض التی یکون مالکا لها، و لا اجرة العوامل اذا کانت مملوکة له»؛ همچنین اگر زمين از خودش است و در آن زمين گندم کاشته است، نبايد اجرت زمينی که از خودش است، حساب کند. اگر اين زمين اجاره‌ای بود، نصفه کاره بود؛ اما الان تمام کاره است و همه‌ی گندم‌ها از صاحب زمين است. در اينجا نمی‌تواند بگويد: زمين من نصف کاره است و به اندازه‌ی نصف گندم‌ها، اجاره‌ی زمين من است، بنابراين صد و چهل و چهار من گندم ندارم. يا اگر حيوان‌ها از خودش باشد، یا تراکتور از خودش باشد و اينها را صرف ‌کند و از آن گندم پيدا ‌شود، اگر صد و چهل و چهار من گندم دارد، باید زکاتش را بدهد ولی اگر بخواهد حساب کند و بگويد: من صد من خرج کردم و صد من باقی مانده، بنابراين زکات ندارد، نمی‌تواند.

حرف مرحوم سيد به يک قاعده‌ی کلی برمی‌گردد و آن اين است که هرچه پول داده، حساب ‌کند و هرچه پول نداده، حساب نکند؛ برای اينکه اين «مؤنة» که در روايت‌ها آمده است: «الخمس بعد المؤنة»[3] يا «الزکاة بعد المؤنة»،[4] معنايش اين است که آنچه خرج کرده‌ای و آنچه از جيبت داده‌ای، حساب کن.

اينها در روايت‌ها نيامده است، اما اين فرمايش مرحوم سيّد عرفيتی دارد. لذا ادعای اجماع هم در مسأله شده و ظاهراً اختلافی هم در مسأله نيست و آن اين است که اگر پول نداده باشد، نبايد حساب کند و بايد ببيند آنچه به دست آورده، صد و چهل و چهار من است يا نه و اما اگر پول داده باشد، از حاصل کم می‌کند و اگر صد و چهل و چهار من باقی ماند‌، زکات می‌دهد و الاّ‌ نه. مسأله مقداری مشکل است، اما علی کل حالٍ مرحوم سيّد و ديگران مثل صاحب جواهر (رضوان‌الله‌تعالی‌عليهما) جزماً فرموده‌اند.

مسأله‌ای که مرحوم سيّد نفرموده‌اند، اين است که اگر کسی علاوه بر اين خرج و مخارجی که کرده، استفاده‌هايی هم کرده است، آيا باید آن استفاده‌ها را کم کند يا نه؟ مثلاً کسی صد تومان به عمله داده، صد تومان برای آب داده، صد تومان برای خرمن داده و صد تومان داده تا گندم از کاه جدا شود، همه‌ی اينها را بايد حساب کند. اما اگر صد تومان هم کاه استفاده کرده است، آيا اين را هم بايد حساب کند؟

بايد بگوييم: اگر می‌خواهی خرج و مخارج را حساب کنی، بايد بگويی من هزار و صد تومان خرج کرده‌ام، اما صد تومان آن را توسط کاه به دست آورده‌ام. مرحوم سيد نفيا يا اثباتاً چيزی در اين باره نگفته‌اند و بعضی از رساله‌ها مسأله را دارند، اما با ترديد گذشته‌اند و ظاهراً ترديد ندارد. مثلاً‌ گندم را کاشته و گندم را برداشته و الان زمين استفاده دارد و می‌تواند اين زمين را به گوسفند چران‌ها بدهد تا گوسفندهايشان را در مدتی اين زمين بچرانند و مثلاً هزار تومان برای اين کار بگيرد. بايد بگوييم: اگر مثلاً ده هزار تومان خرج کرده، اما هزار تومان به دست آورده، اين هزار تومان از ده هزار تومان کم می‌شود و نُه هزار تومان می‌شود. اما اين را نگفته‌اند.

لذا يک قاعده‌ی عرفی درست کنيم و بگوييم: هرچه خرج کرده، از کشتش کم می‌کند و اگر صد و چهل و چهار من باقی ماند، زکات می‌دهد و الاّ‌ نه. اما اگر خودش خرج کند، عرفاً به اين خرج‌ها مؤنه نمی‌گويند، بنابراين نبايد حساب کند. مسأله‌ی سوم هم اين بود که اگر از اين زراعت استفاده کند‌،‌ چه می‌شود؟ ما گفتيم: بايد چيزی که استفاده کرده، کم کند. مثلاً ده هزار تومان خرج کرده، اما هزار تومان از کاه اين گندم و امثال اينها استفاده برده است؛ بايد اينها را حساب کند و از مخارج کم کند. آن وقت اگر صد و چهل و چهار من شد، زکات بدهد و الاّ زکات ندارد.

بنابراين سه مسأله داشتيم: يکی اينکه هرچه خرج کرده، حساب کند و اگر باقی مانده به نصاب رسيد، زکات می‌دهد و الاّ ‌نه. دوم اينکه هرچه کار کرده، حساب نمی‌کند ولو اگر می‌خواست پول بدهد، خيلی می‌شد، اما چون خودش کار کرده و پول نداده، مؤنه نيست و حساب نمی‌کند و اگر گندم‌ها صد و چهل و چهار من است بايد زکات بدهد. مسأله‌ی سوم هم اين بود که اگر از اين زراعت، علاوه بر گندم، از چيزهای ديگر استفاده برده است؛ مثلاً ده تا درخت زردآلو در اين زمين بوده و او استفاده کرده است، يا بعد از اينکه گندم را چيدند و خرمن کردند و بردند، زمين را به گوسفند چرانی می‌دهد و او از زمين استفاده می‌کند. بايد اينها را هم عليه خودش حساب کند؛ يعنی اگر اينها بر روی هم ده هزار تومان شده و ده هزارتومان هم خرج کرده، بنابراين اين ده هزارتومان جای آن ده هزار تومان می‌شود و اين تقريباً خرجی نکرده و اگر صد و چهل و چهار من گندم دارد، بايد زکات بدهد و الاّ‌ نه.

وَصَلَّي اللهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ



[1]. العروة الوثقی، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، ج4، ص74، ط ج

[2]. العروة الوثقی، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی، ج4، ص70، ط ج

[3]. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج9، ص499، ابواب الخمس، باب8، ط آل البیت

[4]. وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج9، ص188، ابواب زکاة الغلات، باب7، ح1، شماره11803، ط آل البیت