أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
فرمودند:
فصل فی زكاة الفطرة وهی واجبة إجماعا من المسلمين، ومن فوائدها أنها تدفع الموت فی تلك السنة عمن أديت عنه، ومنها أنها توجب قبول الصوم،
زکات فطره به اجماع سنی و شيعه واجب است و علاوه بر اينکه واجب است، نتايجی هم دارد. مرحوم سيد در عروه دو روايت نقل میکنند برای نتيجۀ آن،و در روايات ما در کتاب زکات فطره، مرحوم صاحب وسائل فوايدی نقل میکنند. مرحوم سيد در اينجا در عروه دو روايت نقل میکنند که هر دو روايت صحيحالسند است.
روايت 5 از باب 5 از ابواب وجوب فطره، وسائل الشیعه، جلد9، صفحه 328:
فعن الصادق (عليه السلام) أنه قال لوكيله: اذهب فأعط من عيالنا الفطرة أجمعهم، ولا تدع منهم أحدا فإنك إن تركت منهم أحدا تخوفت عليه الفوت، قلت: وما الفوت؟ قال (عليه السلام): الموت.
مواظب باش از کسانی که وابسته به من هستند، کسی نماند. زکات فطره سلامتی تا سال آينده را دارد و اگر يکی از آنها ندهند،میترسم در سال بميرد.
روايت 5 از باب 1 از ابواب وجوب فطره، وسائل الشیعه، جلد9، صفحه 318:
وعنه (عليه السلام) إنّ من تمام الصوم إعطاء الزكاة، كما أن الصلاة على النبی (صلى الله عليه وآله) من تمام الصلاة، لأنه من صام ولم يؤد الزكاة فلا صوم له إذا تركها متعمّداً ولا صلاة له إذا ترك الصلاة على النبی (صلى الله عليه وآله وسلم) إن الله تعالى قد بدأ بها قبل الصلاة، وقال: " قد أفلح من تزكّى وذكر اسم ربه فصلى "
همينطور که صلوات در نماز اگر نباشد نماز باطل است و نماز تام نيست، زکات فطره نيز برای ماه رمضان چنين است. کسی که روزه بگيرد و زکات فطره ندهد، درواقع روزه نگرفته است. چطور اگر نماز بخواند و صلوات نفرستد، نماز نخوانده، زکات فطره نيز راجع به صوم چنين است. پروردگار عالم در قرآن قبل از نماز، زکات فطره را فرموده است.
البته روايت توجيه دارد و نمیتوان به ظاهر روايت عمل کرد. اگر صلوات در نماز نباشد،نماز واقعا نيست اما باطل هم هست و اما اگر زکات فطره نباشد، روزه واقعاً نيست اما روزهها صحيح است و قضا ندارد. مفسرين برای آيۀ شريفه (قد أفلح من تزكّى وذكر اسم ربه فصلى) چند معنا کردند. يکی اينکه يعنی زکات اصطلاحی را بده. امام صادق «سلاماللهعليه» روايت را آوردند و مصداقی از آن کلی را ذکر کردند و گفتند (قد أفلح من تزكّى) يعنی زکات فطره. در (وذكر اسم ربه فصلى) گفتند معمولاً نماز بخواند. يعنی مفسرين (قد أفلح من تزكّى وذكر اسم ربه فصلى) را به معنای «أقيموا الصلاة و آتوا الزکاة» معنا کردند، اما امام صادق «سلاماللهعليه» مصداقی از مصاديق را آورده و مراد (تزکّي) زکات فطره اراده کردند و از (فصلّي) هم صلوات بر نبی را اراده کردند که در تشهد بايد اين صلوات بر پيغمبر باشد. لذا روايت صحيحالسند است و ظاهرالدلاله هم هست، اما مجبوريم اين توجيه را در روايت بکنيم که مرحوم سيّد اينها را نفرمودند، بلکه گفتند امام صادق «سلاماللهعليه» فرموده است که زکات فطره مثل صلوات در نماز است و همينطور که صلوات در نماز نباشد،نماز نيست؛ زکات فطره هم اگر برای روزه نباشد، روزه نيست.
مرحوم سيّد عين روايت را نقل میکنند و رد میشوند و توجيهات را برای شما میگذارند. اين اصل وجوبش است که فرمودند: «وهی واجبة إجماعا من المسلمين» و فايدهاش هم برای دنيايمان موجب سلامتی تا سال آينده و برای روزهمان موجب صحت روزههای ناقص است. مرحوم سيد فرمودند زکات فطره واجب است و فايده دارد و از فايدههايش اينست که موجب سلامتی است و موجب قبولی روزه است.
بعد مرحوم سيد فطره را معنا میکنند، که چرا به زکات فطره، زکات فطره میگوييم.
میفرمايند:
والفطرة إما بمعنى الخلقة فزكاة الفطرة أی زكاة البدن من حيث إنها تحفظه عن الموت، أو تطهره عن الأوساخ، وإما بمعنى الدين، أی زكاة الإسلام والدين، وإما بمعنى الإفطار لكون وجوبها يوم الفطر. والكلام فی شرائط وجوبها ومن تجب عليه وفی من تجب عنه وفی جنسها وفی قدرها وفی وقتها وفی مصرفها فهنا فصول.
يک معنای فطر و يِفطر، خلَقَ و يَخلُق است. روايتش را خواندند که اين زکات برای سلامتی تا سال آينده مفيد است. زکاة الفطره يعنی زکاة الاسلام. دو تا زکات داريم. يکی زکات مال و يکی زکات بدن. زکات مال را سابقاً در يک کتاب مباحثه کرديم و زکات فطره را نيز به اميد خدا وارد میشويم. لذا زکات فطره يعنی زکات مربوط به دين. زکات فطره میگويند برای اينکه بايد در روز عيد بدهد و عيد روز افطار کردن است و حرام است که روزه بگيرد، لذا گفتند در روز عيد زکات فطره بدهد. يعنی الان که روزه نيستی زکات بده. بعد میفرمايند: والكلام فی شرائط وجوبها ومن تجب عليه وفی من تجب عنه وفی جنسها وفی قدرها وفی وقتها وفی مصرفها فهنا فصول.
لذا زکات فطره از اول تا آخر اين فصلها را دارد که انشاءالله دربارهاش صحبت میکنيم.
فصل فی شرائط وجوبها وهی أمور:
الأول: التكليف فلا تجب على الصبی والمجنون ولا على وليهما أن يؤدی عنهما من مالهما، بل يقوى سقوطها عنهما بالنسبة إلى عيالهما أيضا.
زکات فطره واجب است بر کسی که مکلّف باشد. زکات بر بچه واجب نيست، اما پدرش بايد زکات اين بچه را بدهد. و اما اگر پدر ندارد و مال ندارد،ولی او لازم نيست زکات اين بچه را بدهد. مجنون نيز همينطور است. اين يک امر عقلی است که بچه که به تکليف نيست، تکليف وجوب ندارد. همينطور که روزه برايش واجب نيست،زکات فطره نيز برايش واجب نيست. مجنون نيز همينطور که نماز برايش واجب نيست، زکات فطره هم برايش واجب نيست. اگر اين بچه مال دارد و ولی هم دارد و ولی يا پدر يا جدّ اوست و يا کسی است که حاکم شرع او را سرپرست بچه قرار داده است. بر او واجب نيست زکات اين بچه را بدهد. فرض کنيد اين بچه مادر دارد و واجبالنفقه است، اما زکات فطره نه بر بچه واجب است و نه بر کسی که واجبالنفقهاش است. يا ولی او برايش زن گرفته است. مثلاً پسر ده ساله است و صلاح میدانند که به او زن دهند. در اين صورت عقد صحيح است و زنش و واجبالنفقه میشود اما زکات فطره برای اين واجب نيست.
«رفع القلم عن الصبی حتی يحتلم و عن المجنون حتی يُفيق و عن النائم حتی یستیقظ». اين روايت يک روايت صحيحالسند و معلومالمعنا در پيش بزرگان است، از نظر تکليف؛ و اما از نظر وضع، اين وضوح را ندارد. اين بچه تکاليفی دارد و اين تکاليف را ندارد و رفع القلم میگويد نماز برايش واجب نيست و روزه برايش واجب نيست. آثار وضعی هم دارد. اينکه بدهکار است و بايد دين او را داد. لذا ما مدعی هستيم که اگر اين بچه خمس به ذمّهاش آمد، ولی او بايد خمسش را بدهد، برای اينکه خمس، دين است و به عين تعلق میگيرد. اگر زکات برايش واجب شد، عين است و بايد زکات دهد. البته اختلافی است، ولی عقيدۀ ما بر اينست که «رُفع القلم عن الصبی حتی يحتلم» معمول به تکاليف است و واجبات وضعيه را نمیگيرد. بنابراين اگر اين بچه خمس و زکات بدهکار شد، ولی او بايد خمس و زکات را بدهد و اگر ولی نداد، وقتی به تکليف رسيد بايد خمس و زکات گذشتهاش را بدهد اما نماز و روزه برايش واجب نيست. الان در عروه، محشين بر عروه اين اختلاف را دارند. بعضيها اختلاف میکنند و بعضيها میگويند واجب نيست و بعضی میگويند واجب است. ولی راجع به زکات فطره همه میگويند واجب است، برای اينکه دين نيست. فرق زکات مال و زکات فطره اينست که اگر زکات مال را نداد، نمیتواند تصرف در مالش کند. وقتی عيد فطر آمد، چيزی به اين مال تعلق نمیگيرد و مثل نماز است. همينطور که نماز يک تکليف است، زکات فطره هم تکليف است. لذا همه راجع به زکات فطره میگويند کسی که صبی است يا کسی که مجنون است، نبايد از مال او زکات داد، برای اينکه تکليف است و تکليف بر بچه به قاعدۀ رفع القلم عن الصبی حتی يحتلم، میگويد همينطور که نماز و روزه برايش واجب نيست، زکات فطره هم برايش واجب نيست.
و اما راجع به مُغمی عليه آيا زکات فطره برايش واجب است يا نه! قبلا مسئله را مُتعرض شديم و گفتيم مُغمی عليه دو قسم است. يک قسمت اينکه طول میکشد مثل اينکه يک شبانه روز يا دو شبانه روز در کُماست و مثل مرده است و هيچ توجه به چيزی ندارد به جز نفس کشيدن. روايت مُغمی عليه را دارد و «رفع القلم عن الصبی حتی يحتلم و عن المجنون حتی يُفيق» به خوبی دلالت دارد که مُغمی عليه يعنی ديوانۀ موقت. مثل جنون ادواری است. همينطور که او تکليف ندارد، اين هم تکليف ندارد. اما اگر مُغمی عليه موقت شد، ما میگوييم اين عرفاً ديوانه نيست. لذا اگر آن موقع نمازش را نخواند، بايد قضايش را بخواند. اگر آن موقع مُغمی عليه بود، بعد بايد زکات را بدهد. اگر آن موقع مُغمی عليه بود، اگر روزه باشد روزهاش باطل نيست و بايد روزهاش را بگيرد. مثل اينکه مثلاً يک ساعت يا دو ساعت رفته در اطاق عمل و بيهوش است. در اين موقع مغمی عليه میشود اما تکليف از او ساقط نمیشود. فقها میگويند تکليف از او ساقط است و ما میگوييم در حالت کُما و بيهوش و غش و غيره، صدق ديوانگی نمیکند. وقتی صدق ديوانگی نکرد، بنابراين اگر کسی را دو ساعت از اول ظهر تا عصر در اطاق عمل بود و نماز ظهر و عصرش از بين رفت، ما میگوييم بايد نماز ظهر و عصر را قضا کند. در مانحن فيه نيز میگوييم بايد زکات فطره را بدهد، اما مرحوم سيّد و محشين بر عروه میگويند لازم نيست به صرف اينکه در کُما رفته و به صرف اينکه غش کرده، حکم ديوانه را دارد و احکام ديوانه برايش بار است و نماز و روزه برايش واجب نيست، و ما میگوييم مثلاً اگر کسی در اثر تشنگی يا بيحالی در عصر غش کرد، روزهاش درست است. برای اينکه مثل کسی است که سالم باشد. مُغمی عليه اينگونه يک مرض است. ولی مشهور در ميان اصحاب میگويند جنون مصاديقی دارد و يکی از آن غش کردن است ولو يک ساعت باشد. يکی هم رفتن در کُماست ولو يک ساعت، و يکی هم زير عمل جراحی است، ولو يکی دو ساعت. لذا مرحوم سيد در اينجا به طور مطلق میفرمايند شرط اين وجوب زکات فطره اينست که مجنون نباشد و مُغمی عليه هم نباشد، اگر مُغمی عليه باشد، مثل مجنون است و همينطور که زکات بر مجنون واجب نيست، زکات بر مُغمی عليه هم واجب نيست. به کسی که در اطاق عمل زير عمل جراحی است، مجنون نمیگويند. مثلا مرحوم آقای خوانساری «رضواناللهتعالیعليه» از نظر علم و عمل و تقيد به ظواهر شرع خيلی عالی بود. میخواستند ايشان را عمل کنند، گفتند نمیشود مرا بيهوش کنيد برای اينکه من مقلّد دارم و مقلَّد باشد ديوانه نباشد و اگر مرا بيهوش کنيد در حکم ديوانگی است. گفته بودند مجبوريم. ايشان گفته بودند مجبور نيستيد و همينطور مرا عمل کنيد. آقای خوانساری شروع کردند به خواندن قرآن و توجه به قرآن ايشان را منصرف از درد کرده بود و بالاخره صبر و استقامت کردند تا اينکه عمل جراحی تمام شد. ما میگوييم اگر مرجع تقليد زير چاقوی جراحی رود، مجنون بر او صادق نيست، بنابراين اگر مقلّد داشته باشد، مثل اين نيست که مرجع تقليدشان مرده باشد. ولی مسئله اختلافی است و معمولا میگويند مُغمی عليه ولو يک ساعت، حکم مجنون را دارد و اما ما میگوييم حکم مجنون را ندارد و مجنون غير مُغمی عليه و مُغمی عليه غير مجنون است.
و صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد