عنوان: 1- آخرِ وقت نماز مغرب و عشاء 2- وقت نماز جمعه
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

نکته‌ای در مباحثۀ گذشته باقی مانده است، و آن نکته اینست که ما گفتیم آخر وقت مغرب و عشا، اذان صبح است؛‌بنابراین اگر کسی تا اذان صبح نماز مغرب و عشا را نخوانده باشد، سهواً یا نسیاناً یا اضطراراً باشد، باید قبل از اذان صبح نماز مغرب و عشا را اداءاً بخواند، و آخر وقت مغرب و عشا، ‌طلوع فجر است؛ و بعضی از روایاتی که صحیح‌السند و ظاهرالدلاله بود، مباحثه کردیم.

در مقابل، اقوالی بود که گفتم همۀ این اقوال شاذ است و به آن اعتنا نشده، الاّ به آن قول نصف شب. که بعضی از بزرگان،‌چه قدماء و چه متأخرین، گفتند که وقت مغرب و عشاء، نصف شب است. معمولاً نصف شب هم یازده و ربع از شب گذشته است. بنابراین گفتند که اگر تا نصف شب نخواند، قضاست. روایت هم نقل کردند و اگر یادتان باشد بعضی از روایات را خواندیم و سند و دلالت روایتها هم خوب بود و ما روایات را با جمع عرفی، رد کردیم، و گفتیم روایات طلوع فجر نصّ در مقصود است، اما روایات نصف شب، ‌ظهور دارد و می‌توان آنها را حمل کرد بر اینکه تسامح و تساهل است، اگر نسیاناً و اضطراراً نباشد. لذا باید بخواند اما گناه کرده است. در بعضی از روایات نصف شب هم آمده که گناه کرده است.

مسئله در اینجا تمام شد و نکته‌ای که نگفتم اینست که در ردّ کسانی که می‌گویند قبل طلوع فجر، یک سوال داریم. مثلاً نصف شب است و کسی عمداً نماز مغرب و عشا را نخواند. در جلسه بود و حال نداشت و بالاخره ساعت دوازده است و می‌خواهد نماز بخواند، در اینجا گفتند نماز قضاست. حال اگر بخواهد نماز قضا بخواند، عمداً نمی‌خواند و بعد از طلوع فجر قضای نماز مغرب و عشا را می‌خواند. اما احدی این را نگفته است. کسانی که گفتند نصف شب، می‌گویند نیت ادا و قضا نکند بلکه همینطور نماز را بخواند. لذا کسی نگفته که نصف شب به بعد، قضا شد و می‌توانی نخوانی و فردا بخوانی. همین که جرأت نداشتند بگویند قضاست و عمداً نخوان و فردا بخوان، دلیل بر اینست که آخر وقت مغرب و عشا، طلوع فجر است. لذا در روایات طلوع فجر بود که فرمودند مغرب و عشا را بخوان و نماز فجر را بخوان و بالاخره نمازها را بعد طلوع فجر بخوان. من ندیدم کسی این نکته را بگوید اما برای رد کسانی که می‌گویند آخر وقت نصف شب است، ردّ حسابی است. از آنها سوال می‌کنیم الان که یازده و ربع یا دوازده شب شد، نماز قضاست و قضا هم فوری نیست و ولو فوری هم باشد می‌تواند عمداً نخواند و بعد طلوع فجر بخواند، اما احدی این را نگفته است. اما برعکس اگر عمداً تا طلوع فجر نخواند و الان بخواهد نماز مغرب و عشا بخواند، باید قضا بخواند. قبل طلوع فجر نمی‌تواند قضا بخواند و بعد از طلوع فجر باید قضا بخواند؛ لذا به روایاتی که می‌گوید آخر وقت مغرب و عشا غیر طلوع فجر است، این ایراد وارد است؛ لذا می‌توانیم با قاطعیتی بگوییم آخر وقت مغرب و عشا طلوع فجر است. اگر خواند، اداست و اگر نخواند، بعد طلوع فجر باید قضا بخواند.

بحث امروزمان راجع به وقت نماز جمعه است.

می‌فرمایند:

ووقت الجمعة من الزوال إلى أن یصیر الظل مثل الشاخص فان أخّرها عن ذلك مضى وقته، ووجب علیه الاتیان بالظهر.

در روایت نیز می‌فرماید وقت کمی دارد. اگر خواندی نماز جمعه است و اگر عمداً یا سهواً یا اضطراراً در ساعت اول نخواندی، باید نماز ظهر بخوانی؛ لذا وقت نماز جمعه، وقت کوتاهی است.

مسلّم پیش اصحاب و حتی مسلّم در اسلام است، چه سنّی و چه شیعه می‌گویند که وقت نماز جمعه همان اول ظهر است. یعنی همان اول خطبه را بخواند و اگر خواست طولانی کند، مواظب باشد که وقت ظهر و وقت نماز جمعه از بین نرود و در آن ساعت اول نماز جمعه را بخواند.

 

روایت 1 از باب 8 از ابواب صلاة الجمعة، وسائل‌الشیعه، جلد 7، صفحه 315:

صحیحه فضلاء عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ مِنَ اَلْأَشْیاءِ أَشْیاءَ مُوَسَّعَةً وَ أَشْیاءَ مُضَیقَةً فَالصَّلاَةُ مِمَّا وُسِّعَ فِیهِ تُقَدَّمُ مَرَّةً وَ تُؤَخَّرُ أُخْرَى وَ اَلْجُمُعَةُ مِمَّا ضُیقَ فِیهَا فَإِنَّ وَقْتَهَا یوْمَ اَلْجُمُعَةِ سَاعَةُ تَزُولُ وَ وَقْتَ اَلْعَصْرِ فِیهَا وَقْتُ اَلظُّهْرِ فِی غَیرِهَا.

وقت نماز جمعه یک ساعت است. البته ساعت نکره آمده و ساعت اصطلاحی ما نیست بلکه مدت معتنابهی را ساعت می‌گویند اما الان اگر بخواهیم با ساعت دقتی بگوییم وقت نماز جمعه چه وقت است،‌چون نکره آمده، پس بگوییم مثلاً تا یک ساعت و ربع. یک ساعتش عالیست و نیم ساعت عالیتر، و اما می‌توان گفت از اول نماز جمعه تا آخر اگر یک ساعت و ربع طول بکشد، کافیست. نماز عصر هم وقت فضیلت دارد و هروقت بخواند طوری نیست و اما نماز جمعه را در ساعت اول باید بخواند و اگر نخواند باید نماز ظهر بخواند. مثلاً یک نماز جمعه یک ساعت و نیم طول بکشد و نماز جمعه در ربع آخر یک ساعت و نیم باشد، آیا می‌شود یا نه؟ در اینجا مشکل است که بگوییم می‌شود. لذا آنچه مشهور و خوب است، همان است که سر ساعت تمام شود. آنچه می‌شود گفت اینست که تا یک ساعت و ربع طول بکشد و اما سر یک ساعت و ربع، نماز جمعه تمام شده باشد و بعد هم نماز عصر بخواند. ولی بیشتر از یک ساعت و ربع را علی‌الظاهر نمی‌توان گفت. روایت می‌گوید «ساعةً» و بگویید ساعة نکره است و تا یک ساعت بعد ساعت دقیق الان را می‌گیرد و یک ربع قبل و یک ربع بعد و سر ساعت صدق می‌کند که نماز جمعه را در ساعت اول خوانده است، و اما اگر بیشتر از یک ساعت و ربع شد، ظاهراً ساعةً صدق نمی‌کند و باید نماز ظهر و عصر را بخواند.

من دیدم بعضی اوقات خطبه طول کشیده و شک کردند که چه کنند، لذا بعضی هم نماز جمعه خواندند و هم نماز ظهر خواندند و اگر خیلی طول کشیده باشد، مسلّم نماز ظهر است و نماز جمعه نیست.

مسئلۀ بعد که یک مسئلۀ فوق‌العاده مشکلی شده و روایات فراوانی هم دربارۀ آن آورده شده، اما مرحوم سید «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به ضرس قاطع جمله‌ای فرمودند و رد شدند.

مسئله راجع به وقت فضیلت است. اینکه فضیلت نماز ظهر تا چه وقت است یا فضیلت نماز عصر تا چه وقت است یا فضیلت نماز مغرب و عشا و صبح تا چه وقت است!

مرحوم سید هر پنج نماز را متذکر می‌شوند.

و وقت فضیلة الظهر من الزوال إلى بلوغ الظل الحادث بعد الانعدام أو بعد الانتهاء مثل الشاخص...

رفتند روی علامت ظهر، که کسانی که می‌‌توانند در زمین مسطح چوبی را نصب می‌کنند و وقتی سایۀ آن به انتها رسید و رو به زیادی رسید و یا به انتها نرسیده، ظهر است. آنوقت گفتند وقت فضیلت این ظهر، مثل این شاخص است یعنی به اندازۀ آن چوب باید سایه برگردد. مرحوم سید همین قضیۀ مثل را می‌گویند و رد می‌شوند. اما مثلاً صاحب جواهر بیش از ده صفحه در این باره صحبت می‌کنند به خاطر روایتها. یک دسته از روایتها می‌گوید که به اندازۀ شاخص، یک دسته از روایتها می‌گوید مثل و یک دسته از روایتها می‌گوید به اندازۀ قامت، یک دسته از روایتها می‌گوید وقتی سایه به طور کلی رد شود و تمام شود و مرحوم صاحب وسائل تقریباً سی روایت در این باره آورده است. اما من خیال می‌کنم این سی روایت نزاع لفظی باشد و کسانی که می‌گویند قامت و یک ذراع، همان مثل را می‌گویند. یکی گفته مثل و یکی گفته ذراع و یکی گفته به اندازۀ شاخص و امثال اینها.

من خیال می‌کنم این سی روایت برای ما تعارضی ندارد. اگر بخواهیم روی ساعتها جلو بیاییم، الان ساعتها دقیق است و احتیاج به شاخص و امثال اینها هم نداریم و مدتی وقت فضیلت نماز ظهر است و ظاهراً همان یک ساعت است. مثلاً تا ساعت یک و نیم وقت فضیلت نماز ظهر است که اگر در وقت فضیلت نخوانده و موقع فضیلت عصر است. اگر این حرف من درست باشد، اینست که همۀ این روایتها اشاره است به یک معنا و آن اینست که اول ظهر تقریبی که تقریبا یک ساعت و نیم است، اول فضیلت نماز ظهر است و اگر عمداً یا سهواً یا اضطراراً نخواند، وقت فضیلت از بین رفته است.

چیز دیگری که در مسئله هست، اینست که نمی‌دانیم چرا اینقدر زیاد در این مسئله صحبت کردند! برای اینکه اگر شک کنیم ظهر شده یا نه، می‌گوییم نه. می‌دانیم ظهر شده و وقت فضیلت است و هرچه شک کنیم، استصحاب فضیلت دارد. برمی‌گردد به اطمینان ما، هم در ظهر و هم در وقت فضیلت ظهر. لذا این بحث نتیجۀ عملی هم ندارد، مخصوصاً اینکه استصحاب داریم و استصحاب برای ما کار می‌کند. گاهی استصحاب وجودی و گاهی استصحاب عدمی.

و صلّی الله علی محمد و آل محمد