أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
میفرمایند یکی از چیزهای که نباید در نماز مصلّی باشد، مالایؤکل لحمه است. بعد فرمودند ولو مذّکی هم باشد، نمیتوان در آن نماز خواند. روایت مشهوریست که «لا تصلّ فی وَبر ما لا یؤکل لحمه». لذا فرمودند که «مالایؤکل لحمه»، خودش و مو و پشم آن و بالاخره هرچه مربوط به آن است.
در مسئله قبل مثل مسئله میته، من عرض کردم گرچه حرف من خلاف مشهور است اما چون احتمالش هست، روی آن مطالعه داشته باشید. مشهور در میان اصحاب گفتند که اگر موی گربه به لباسها باشد، با این لباس نمیتوان نماز خواند و باید موهای گربه را برطرف کرد. گفتم اصل مطلب، صحیح است، چه در باب میته و چه در باب ما لا یؤکل لحمه. اما روایات میگوید که نمیشود در آن نماز خواند، «لا تصلّ فی وَبر ما لا یؤکل لحمه». یا در میته فرمودند «لا تصلّ فی المیته»، و ظاهر ظرفیت اینست که باید ملبوس باشد. اگر ملبوس باشد، لا تصلّ فیهما؛ و اما اگر ملبوس نیست و لباس نیست، «لاتصلّ مع وبر ما لا یؤکل لحمه». و بزرگان و مرحوم سید در اینجا و محشین بر عروه، این «فی» را به «مع» معنا کردند. ظهور «لاتصلّ فیه» اینست که ملبوس نباشد. یعنی لباس از میته و از مالایؤکل لحمه نباشد. اما اینکه با او نباشد، دلیلش رسا نیست. اما گفتم این حرف من، حرفیست که مرحوم سید ندارند و محشین بر عروه هم ندارند و آنها «لا تصلّفی وبر ما لا یؤکل لحمه» را معنا میکنند به «لا تصلّ مع وَبر ما لا یؤکل لحمه». لذا مرحوم سید میفرمایند اگر موی گربه بر لباس شما باشد، با این موی گربه نمیتوان نماز خواند، برای اینکه «لاتصلّ فی وبر ما لا یؤکل لحمه».
اگر بشود حرف مرا به کرسی بنشانیم، خیلی از مسائل آسان میشود. اما همینطور که مطالعه کردید، حرف من حرف شاذی است و مرحوم سید و محشین بر عروه قبول ندارند.
مسئله 16:
لا فرق فی المنع بین أن یکون ملبوسا أو جزءا منه، أو واقعا علیه، أو کان فی جیبه، بل و لو فی حقة هی فی جیبه.
این مسئله تقریباً تکرار است. ما در میته گفتیم و اینجا هم عرض میکنیم که اگر ملبوس باشد یا جزئی از لباس باشد، درست است و اما اگر واقعاً علیه، أو کان فی جیبه، باشد، دلیل رسایی برای گرفتن آن نیست، الاّ اینکه «لا تصلّفی وبر» را معنا کنید به «لا تصلّ مع وبر ما لا یؤکل لحمه». و دلیل اقتضا ندارد و اگر شک کنیم، برائت به ما میگوید که میتوانی با آن لباسی که مثلاً موی گربه روی آن هست، نماز بخوانی.
مسئله 17:
یستثنی مما لا یؤکل الخز الخالص غیر المغشوش بوبر الأرانب و الثعالب، و کذا السنجاب. و أما السمور، و القاقم، و الفنک، و الحواصل: فلا تجوز الصلاة فی أجزائها علی الأقوی.
آنچه مربوط به بحث ماست، لباس خز است که سابقاً بوده و گران قیمت هم بوده و اما میگفتند از حیوان مالایؤکل لحمه است. از آن طرف هم میبینیم که در روایات آمده که بعضی اوقات ائمۀ طاهرین «سلاماللهعلیهم» لباس خز را میپوشیدند.
مثل مرحوم سید و محشین برعروه میگویند تقیه بوده است. برای اینکه شخصیتها در آن زمان لباس خز میپوشیدند و اگر امام صادق «سلاماللهعلیه» نمیپوشیدند به شخصیت ایشان ضربه میخورد، لذا لباس خز را میپوشیدند و با آن نماز هم میخواندند و پوشیدن و نماز خواندن با آن تقیه بوده است. اما واقعاً نمیدانیم قضایا چه بوده است و اصلاً نمیدانیم خز خالص و سنجاب و سمور و قاقم و فنک و حواصل از حیوانات هستند یا از حیوانات نیستند و وضع آنها چگونه است. ائمۀ طاهرین «سلاماللهعلیهم» که میپوشیدند تقیه بوده یا تقیه نبوده است؛ لذا مسئله، مجمل است و مورد ابتلا هم نیست. و اما اگر شک کنیم که وَبر مالا یؤکل لحمه هست یا نه، همان اصالة عدم تذکیه جلو میآید و اگر شما اصالة عدم تذکیه را جاری بدانید، اینجا هم اصالة عدم تذکیه برایتان کار میکند؛ و اما اگر مثل ما، اصالة عدم تذکیه را جاری ندانید، خواه ناخواه برمیگردد به اباحه. اینکه نمیدانیم پوشیدن این لباس حرام است یا نه، نمیدانیم آیا این لباس نجس است یا نه و نمیدانیم نماز دارد یا نه؛ در همۀ اینها برائت و کلّ شیء طاهر و کلّشیء لک حلال و امثال اینها جاریست و الان مسئله، سالبه به انتفاء موضوع است. بالاخره دائرمدار اینست که پیش شما معلوم باشد که از حیوان است، و خواه ناخواه باید بگویید جایز نیست، چون ملبوس است و اگر از حیوان نیست، خواه ناخواه اصل جاریست و من ندیدم کسی بتواند واقعیت اینها را به دست بیاورد و حتی خز را. علی کل حال همین مقدار که شک داشته باشیم برای ما بس است که بگوییم پوشیدن آن جایز است و نماز خواندن در آن هم جایز است و «کلّشیء طاهر» و «کلّ شیء لک حلال» و امثال اینها در مسئله هست. الان هم چیزهایی که از خارج میآورند مانند داروها و خیلی چیزهای دیگر، و درحالی که شما میدانید از خارج است، اما با اصالة الطهاره میگویید استعمالش جایز است و اشکال ندارد.
مسئله 18:
الأقوی جواز الصلاة فی المشکوک کونه من المأکول أو من غیره، فعلی هذا لا بأس بالصلاة فی الماهوت. و أما إذا شک فی کون شیء من أجزاء الحیوان أو من غیر الحیوان فلا إشکال فیه.
یادم هست آن وقتها یک لباسی از خارج میآوردند که اسمش ماهوت بود و کم کم ایران همان را بافت و روی دست خارجیها، خیلی محکمتر و عالیتر برآمدند. اما به جای اینکه ترقی کند، تنزّل کرد تا رسید به اینکه کارخانهها تعطیل شد. فرق ما و خارجیها همین مصیبت است که آنها سال به سال جلو میروند و ما کارخانه داریم و در اول روی دست انگلیس را در گواردین انگلیس آورده بود اما حیف که کم شد تا منجر به تعطیلی شد. حال ایشان میفرمایند نمیدانیم این ماهوت چیست، لذا چون نمیدانیم، و شک داریم در اینکه از حیوان است یا نه. اگر بدانیم از حیوان است، اصالة عدم تذکیه جلو میآید که ما جاری میدانیم و مرحوم سید جاری نمیدانستند. اما فرض ما الان در اینست که «جواز الصلاة فی المشکوک کونه من المأکول أو من غیره»، مثل ماهوت که نمیدانیم از مأکول لحم است یا غیر مأکول لحم، و میفرمایند نماز خواندن در آن مانعی ندارد. بعضیها گفتند اصالة عدم تذکیه، و ایراد به اینها هست که اصالة عدم تذکیه آنجاست که موضوع مُحرز شود. بدانیم از حیوان است و ندانیم مذکی است یا نه و یا بدانیم از حیوان است و ندانیم از مأکول لحم است یا نه. و اما اگر در اصل شک کنیم که از حیوان است یا نه، آنگاه نمیتوان اصالةعدم تذکیه را جاری کرد و نمیتوانیم موضوع را محرز کنیم. بنابراین نوبت میرسد به «کلّشیء لک حلال» و «کلّ شیء طاهر» و اگر بخواهیم اصالة عدم تذکیه کنیم به قول بزرگان تمسک به عام در شبهۀ مصداقی است. به عبارت دیگر ما باید اول موضوع را محرز کنیم و سپس دربارهاش صحبت کنیم و اما اگر موضوع محرز نباشد، نمیدانیم از حیوان است یا نه، لذا نمیتوان اصالة عدم تذکیه را جاری کرد. برای اینکه موضوع محرز نیست و نمیدانیم از حیوان است یا نه، تا اینکه بگوییم اصالة عدم تذکیه. اما وقتی اصالة عدم تذکیه نیامد، خواه ناخواه هاذویت دارد و میتوان گفت که نمیدانیم این از حیوان است یا نه، پس «کلّ شیء طاهر حتی تعلم» میگوید جایز است که در آن نماز کنید. یا نمیدانیم از حیوان غیر مأکول لحم است یا نه، کلّ شیء طاهر حتی تعلم، میگوید که میتوانی در آن نماز بخوانی.
شما عزیزان و مخصوصاً فضلا مطالعه کردید و میدانید که صاحب جواهر خیلی مفصل در اینجا صحبت کرده است و غیر صاحب جواهر هم مفصل در این باره صحبت کردند و اختلاف هم در مسئله هست. بعضیها گفتند در همین ماهوت که نمیدانیم از حیوان است یا نه، نمیتوان نماز خواند و تمسک کردند به اصالة عدم تذکیه. بعضیها هم گفتند میتوان در آن نماز خواند.
مرحوم سید میفرمایند:
الأقوی جواز الصلاة فی المشکوک کونه من المأکول أو من غیره، فعلی هذا لا بأس بالصلاة فی الماهوت. و أما إذا شک فی کون شیء من أجزاء الحیوان أو من غیر الحیوان فلا إشکال فیه.
تقریباً همه میگردد روی اصالة عدم تذکیه و حق مطلب اینست که اصالة عدم تذکیه در اینجاها جاری نیست و موضوع اصالة عدم تذکیه آنجاست که بدانیم حیوانی هست و ندانیم که مأکول لحم است یا نه. در اینجا اختلاف است. کسانی که اصالةعدم تذکیه را مثل مرحوم سید جاری دانستند و گفتند نماز ندارد. مثل ما که اصالة عدم تذکیه را جاری نمیدانیم، گفتیم جاری نمیشود و نماز دارد. اما فرض آنجا که اصالة عدم تذکیه جاری کنیم، اینست که موضوع را محرز کنیم و بگوییم هذا الحیوان مذکی هست یا نه و اما اگر هاذویت محفوظ نباشد، نمیتوان گفت «هذا الحیوان». وقتی حیوان را انداختند، هذا باقی میماند و میگوییم که نمیدانیم هذا نماز دارد یا نه، آنگاه اصالة الصحة و کلّشیء طاهر و کلّ شیء لک حلال میگوید نماز دارد.
و صلّی الله علی محمد و آل محمد