عنوان: لباس نمازگزار از اجزاء مالایؤکل اللحم نباشد
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

مسئله 19:

إذا صلّی فی غیر المأکول جاهلاً أو ناسیاً فالأقوی ‏صحّة صلاته.‏

شخصی مثلاً با پوست غیرمأکول لحم نماز خواند و اما می‌دانست که نباید نماز بخواند اما نسیان کرد و نماز خواند، می‌فرمایند نمازش درست است. اگر جاهل به مسئله بود و در غیر مأکول لحم نماز خواند، باز می‌فرمایند نمازش صحیح است. مسئله را سابقاً مرحوم سید فرمودند و اینجا تکرار است، الاّ اینکه آنجا فرمودند در صورت نسیان نمازش صحیح است اما در صورت جهل به مسئله نمازش باطل است، و آنجا ما ایراد کردیم و گفتیم جاهل به مسئله، قاصر باشد یا مقصر باشد، نمازش صحیح است. چه در میته باشد و چه در غیرمأکول لحم باشد. چنانچه اگر جاهل به مسئله هم باشد، نمازش صحیح است، و ما گفتیم قاعده کلی اینست که همینطور که رُفع نسیان داریم، رُفع مالایعلمون هم داریم. و هرچه دربارۀ رُفع نسیان بگوییم، دربارۀ رُفع مالایعلمون هم باید بگوییم. حدیث رفع یک نسق است و فرقی بین جاهل و ناسی و غافل نیست. چنانچه فرقی بین مُکره و مضطر نیست. و حدیث رفع هم جاهل قاصر یا مقصر را می‌گیرد و هم ناسی و هم مُکره و مضطر إلیه را می‌گیرد. علاوه بر این استدلال به روایت هم کردیم و گفتیم جاهل به مسئله کتک دارد برای اینکه باید مسئله یاد گرفته باشد اما نگرفته است و عقاب و مؤاخذه دارد، اما نمازش باطل نیست. مرحوم سید در آنجا در مسائل میته و غیر مأکول لحم فرمودند جاهل به مسئله نمازش باطل است. در اینجا علاوه بر آن روایتی هم هست و مرحوم سید به خاطر این روایت در اینجا فرموده جاهل مقصّر مثل ناسی، نمازش صحیح است. ما به طور کلی گفتیم همه جا الاّ ما أخرجه الدلیل. مرحوم سید مبنا در جاهل مقصر ندارند و گاهی می‌فرمایند نمازش باطل است «الجاهل المقصر کالعامد الاّ فی موضعین» و گاهی می‌فرمایند فیه اشکالٌ و گاهی هم فتوا می‌دهند که جاهل مقصّر، معذور است. از جاهایی که فتوا می‌دهند جاهل مقصر معذور است، اینجاست.

ایشان می‌فرمایند:

إذا صلّی فی غیر المأکول جاهلاً أو ناسیاً فالأقوی ‏صحّة صلاته.‏

 

روایت 5 از باب 40 از ابواب نجاسات، وسائل الشیعه، جلد 3، ص 475:

عن الرجل یصلی وفی ثوبه عذرة من إنسان أو سنور أو كلب، أیعید صلاته؟ قال: إن كان لم یعلم فلا یعید.

دلالت روایت خیلی بالا و خوب است. مثل قاعدۀ کلی که در روایت امام صادق فرموده بودند: «کلّ امرء رکب امراً بجهالة فلاشیء علیه». ما به طور کلی فتوا دادیم و این روایت هم جزئی است و روی آن فتوا داریم.

مرحوم سید به خاطر این روایت در اینجا جازم شدند به اینکه جاهل مقصر، معذور است و نماز او صحیح است. گاهی به همان «کلّ امرء رکب امراً بجهالة فلا شیء علیه» تمسک می‌کنند و می‌فرمایند جاهل مقصر معذور است. گاهی هم آن قاعده که مشهور در میان بزرگان است که «الجاهل المقصر کالعامد الاّ فی موضعین» فتوا می‌دهند اما اشکال می‌کنند.

فیه اشکالٌ برای اینکه بزرگان گفتند «الجاهل المقصر کالعامد الاّ فی موضعین» و قاعده می‌گوید رُفع مالایعلمون. در اینجا خصوص روایت داریم که می‌فرمایند در غیر مأکول لحم اگر جاهل یا ناسی باشد، فالأقوی صحة‌ صلاته. ولی ما در همه جا می‌گوییم «الجاهل المقصر کالناسی» و همینطور که حدیث رفع، نسیان را حکم به صحت می‌کند، جاهل مقصر را نیز حکم به صحت می‌کند، نظیر جاهل قاصر که همه حکم به صحت می‌کنند ‌الاّ ما أخرجه الدلیل که آن هم شاذ است.

 

مسئله 20:

الظاهر عدم الفرق بین ما یحرم أکله بالأصالة أو بالعرض ‏کالموطوء و الجلّال، و إن کان لا یخلو عن إشکال.‏

باز اینجا مرحوم سید نتوانستند فتوا دهند، لذا اول گفتند همینطور که مثلاً گربه غیرمأکول لحم است و در اجزای گربه نمی‌شود نماز خواند، اگر گوسفندی نجاست خوار شده باشد، به اندازه‌ای که عادت به این کار کرده باشد، گفتند این گوسفند حرام گوشت می‌شود. حال در اینکه نجس است یا نه، و آیا با پوست این گوسفند می‌توان نماز خواند یا نه، اختلاف است. دلیلی هم برای مسئله ندارند به جز الحاق. گفتند گوسفندی که نجاست خوار شد و یا شتر اگر نجاست خوار شد و به این کار غلط عادت پیدا کرد، غیرمأکول لحم می‌شود. اما از آن طرف هم اصل داریم برای اینکه نمی‌شود در غیر مأکول لحم نماز خواند. آیا بالعرضش هم چنین است یا نه؟

رُفع مالایعلمون و اصالة‌الصحة و اصالة عدم مانعیت می‌گوید نه و این مختص به غیرمأکول لحم است.

مرحوم سید توجه به این مسئله داشتند، اما از آن طرف هم چون احکام نجاست خوار را دارد، یعنی نجس است و فضلۀ او نجس است و بالاخره شتر جلاّل یا گوسفندی که نجاست خوار شده و یا موطوء شده، حرام گوشت است و نمی‌توان با آن نماز خواند. تقریباً قیاس کردند و جا داشت که مرحوم سید «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» بفرمایند: الظاهر فرق بین ما یحرم أکله بالاصالة،أو بالعرض کالموطوء و الجلّال، و الأقوی صحة صلاة فیه. اما اول فتوا دادند که نمی‌شود و بعد دیدند فتوا مشکل است و با اشکال از مسئله رد شدند و فرمودند:

الظاهر عدم الفرق بین ما یحرم أکله بالأصالة أو بالعرض ‏کالموطوء و الجلّال، و إن کان لا یخلو عن إشکال.‏

برای اینکه می‌گویند تفاوتی بین اینها نیست و بعد می‌بینند که نمی‌توان این قیاس را کرد و مسئله را با فیه اشکال گذاشتند و رد شدند. اما قاعده اقتضاء می‌کند که قدر متیقن که نمی‌شود در آن نماز خواند، مالایؤکل لحمه است. اما نمی‌دانیم که با مالایؤکل لحمه بالعرض می‌توان نماز خواند یا نه، قاعده رفع و اصالة ‌الصحة و حدیث لا تعاد و غیره می‌گوید نماز خواندن در پوست این موطوء یا جلّال یا گوسفند نجاست خوار، اشکال ندارد. خوردن گوشت آنها حرام است اما مابقی احکام را ندارند.

فرمودند:

الخامس: أن لا یکون من الذهب للرجال، ولا یجوز لبسه لهم فی غیر الصلاة ‏ ‏أیضاً، ولا فرق بین أن یکون خالصاً أو ممزوجاً، بل الأقوی اجتناب الملحّم به، ‏والمذهّب بالتمویه و الطلی إذا صدق علیه لبس الذهب، ولا فرق بین ما تتمّ ‏ ‏فیه الصلاة، وما لا تتمّ،کالخاتم و الزر ونحوهما،نعم لا بأس بالمحمول منه ‏ ‏مسکوکاً أو غیره،کما لا بأس بشدّ الأسنان به،بل الأقوی أنّه لا بأس بالصلاة ‏ ‏فیما جاز فعله فیه من السلاح کالسیف و الخنجر ونحوهما و إن أطلق علیهما اسم ‏ ‏اللبس،لکن الأحوط اجتنابه،و أمّا النساء فلا إشکال فی جواز لبسهنّ وصلاتهنّ ‏ ‏فیه،و أمّا الصبیّ الممیّز فلا یحرم علیه لبسه،ولکن الأحوط له عدم الصلاة فیه.‏

پنجم چیزی که نمی‌شود با آن نماز خواند، اینست که مرد نمی‌تواند خودش را متزین به طلا کند و این کارش حرام است و اگر بخواهد با آن نماز بخواند، نمازش باطل است.

برای هر دو دلیل می‌خواهیم، برای اینکه ممکن است کسی بگوید تزین برای مرد حرام است اما نماز خواندن با آن باطل نیست. یا کسی بگوید نماز خواند باطل است اما تلبسش اشکال ندارد. و اگر بخواهیم هر دو را بگوییم، اینکه مرد اگر خود را متزین به طلا کند حرام است و اگر با آن نماز بخواند، نمازش باطل است.

غالب روایات باب 30 از ابواب مالایؤکل لحمه است.

 

روایت 4 از باب 30 از ابواب لباس المصلی، وسائل الشیعه، جلد 4، ص 413:

موثقه عمار عن أبی عبدالله علیه‌السلام: لا یلبس الرجل الذهب، ولا یصلّی فیه.

نه می‌تواند انگشتر طلا دست کند یا ساعت طلا و بند طلا داشته باشد و نه می‌تواند با آن نماز بخواند.

 

روایت 5 از باب 30 از ابواب لباس المصلی، وسائل الشیعه، جلد 4، ص 414:

موثقه نمیری: جعل اللّٰه الذهب فی الدنیا زینة النساء فحرم على الرجال لبسه و الصلاة فیه.

سعدی شعری دارد که:

این همه زینت زنان باشد مرد، مردانگی زینت اوست

آنکه مرد در صحنه است و آنکه متقی است، زینت اوست.

نظیر این دو روایت در باب 30 زیاد است که دلالت می‌کند بر اینکه هم نماز خواند برای مرد در آن باطل است و هم تزینش ولو نماز هم نخواند، حرام است.

مرحوم محقق در شرایع می‌فرمایند متزین شدن حرام است اما نماز خواندن با آن اشکال ندارد. اما همین مرحوم محقّق در حالی که نسبت به شهرت هم داده، اما در معتبر خودشان از فتوا برگشتند و فرمودند نماز خواندن با آن باطل است و متزین شدن به طلا هم، نمازش باطل است و عمده همان انگشتر طلا در دست مرد و یا بند ساعت یا خود ساعت طلا در مچ، و اما اگر طلا در جیبش باشد و یا انگشتر در جیب او باشد و یا ساعت طلا دارد اما لاابالی است و موقع نماز در جیب می‌گذارد، اینها تزین نیست و هم نمازش صحیح است و هم تختّم و تزین به طلا ندارد.

دلالت روایت عالیست اما بالاخره مرحوم محقق هم در معتبر فتوا به قول مشهور داده است.

معتبر، جلد 2، صفحه 92:

قال: ولا فرق بین أن یکون خالصاً أو ممزوجاً،بل الأقوی اجتناب الملحّم به،‏ والمذهّب بالتمویه و الطلی...

فرقی نمی‌کند طلای خالص باشد یا طلای مخلوط باشد، مطلی باشد یا آب طلا به آن خورده باشد، همۀ اینها هم تزینش حرام است و هم نماز با آنها باطل است.

طلای خالص که نداریم و آنچه هست ممزوج است. طلایی که عرف به آن طلا بگوید، متزین شدن مرد به آن حرام است و نماز خواندن هم حرام است، اما اگر عرفاً طلا نباشد بلکه مطلی باشد،‌یعنی آب طلا به آن زده باشند و یا روکش طلا باشد و عرفاً به آن مطلی بگویند، آیا اشکال دارد یا نه؟

قاعده می‌گوید نه، برای اینکه طبق رُفع مالایعلمون، نمی‌دانیم تزین به این مطلی جایز است یا جایز نیست. خیلی از بندهای ساعت زنجیری است اما مطلی است و نماز خواندن با آن باطل است یا نه؟ قاعدۀ رفع می‌گوید باطل نیست، اما نمی‌دانم چه چیز در نظر مرحوم سید است که می‌فرمایند طلا و مطلی تفاوتی ندارد و نماز خواندن با آنها برای مردها باطل است و همراه بودن و متزین شدن به آن هم برای مردها حرام است.

در طلا می‌دانیم حرام است و در مطلی نمی‌دانیم حرام است یا نه، رُفع مالایعلمون می‌گوید نه. دائرمدارطلا و مطلی است. اگر گفتید مطلی عرفاً طلاست، حرف مرحوم سید است و اما اگر گفتید طلا غیر مطلّی است، آنچه مرد به آن متزین شده مطلی است و نمی‌دانیم نمازش باطل است یا نه، قاعده اقتضاء می‌کند عدم حرمت را و قاعده اقتضاء‌ می‌کند عدم بطلان را. بالاخره موضوع را باید از عرف گرفت و گمان نکنم عرف به مطلّی، طلا بگوید. اما مرحوم سید در اینجا جدی هستند و می‌فرمایند:

ولا فرق بین أن یکون خالصاً أو ممزوجاً، بل الأقوی اجتناب الملحّم به، ‏والمذهّب بالتمویه و الطلی

به عبارت دیگر همین مقدار که عرف به مطلی طلا بگوید، شما هم می‌گویید اما مسلّم است که مطلی غیر طلا و طلا غیر مطلی است و شک می‌کنیم که آیا با آن می‌توان نماز خواند یا نه و آیا تزین به آن جایز است یا نه؛ «کلّ شیء لک حلال» می‌گوید جایز است.

و صلّی الله علی محمد و آل محمد