عنوان: جهر و اخفات در نماز
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

این مسئله مسلّم در میان اصحاب است که باید حمد و سورۀ نماز صبح را بلند بخوانیم و مابقی نماز را مخیّریم بین اینکه بلند یا آهسته بخوانیم. یا اینکه حمد و سورۀ نماز ظهر و عصر را باید آهسته بخوانیم؛ و اما در مابقی نماز مخیّریم بین آهسته و بلند خواندن. حمد و سورۀ نماز مغرب و عشا را هم باید بلند بخوانیم و اما در مابقی نماز مخیّریم بین آهسته و بلند خواندن.

راجع به زن، در اینجا متعرض نشدند. اما مشهور در میان اصحاب همین است که اگر نامحرم نباشد، خانم مخیّر است، مثل مرد عمل کند؛ مگر اینکه نامحرم باشد یا مفسده باشد، که معلوم است در حال مفسده یا در حضور نامحرم، همۀ نمازها را باید آهسته بخواند. مسئله واضح است. هم اختلافی در مسئله نیست و هم اجماع مسلّمی بین قدماء و متأخرین است و هم روایات فراوانی در باب مسئله از اول تا آخر، در مسئله هست.

یکی از آقایان سوال می­کرد که در رکعت سوم و چهارم که سبحان الله یا حمد می­خواند، چرا باید آهسته باشد؟!

این سؤال راجع به مرد نیز هست. مرد هم چرا باید بلند بخواند؟ یا چرا مخیّر است؟

در اینجا باید یک قاعدۀ کلی در ذهن ما باشد؛ و آن اینست که تعبدیّات، چرا ندارد. به این معنا که اهل بیت «سلام­الله­علیهم» در مقام بیان احکامند و نه در مقام بیان علل حکم؛ لذا اگر جایی هم علتی گفته باشند، علت نیست بلکه به آن حکمت حکم می­گویند. اسرار نماز و علل چگونگی نماز من التکبیر الی التسلیم و علل مقدمات و مؤخرات نماز را احدی نمی­داند، به جز اهل بیت «سلام­الله­علیهم». و اهل بیت نیز مثل خدا، بنا نیست راجع به علت احکام صحبت کنند و علت یابی کنند. و اگر شنیدید مثل صدوق، علل الشرایع نوشته است، و یا مثل بعضی از بزرگان، اسرار نماز یا اسرار حج نوشتند؛ هیچ کدام از اینها مدّعی نیستند که این علت حکم است. همۀ آنها مدعی هستند که استشمام آنچه ما می­گوییم در این جمله هست؛ و به این، اسرار احکام یا علل احکام می­گویند. راجع به علل احکام کم کتاب نوشته شده و اما راجع به اسرار عبادات، مثل اسرار نماز، یا اسرار حج، کتابهای زیادی نوشته شده است؛ اما هیچکدام از اینها مدّعی علت حکم نیستند؛ بلکه مدّعی هستند که این سرّ را ما می­فهمیم و شاید یکی از اسرار حمد و سوره یا یکی از اسرار رکوع اینست که در آنجا به عنوان اسرار نماز گفته شده است. بالاخره استشمامی است. بسیاری از اهل دل، اسرار نماز و اسرار حج نوشتند، اما هیچکدام از آنها در کتابشان ادّعا نکردند که آنچه گفتم علت حکم است. اگر از او بپرسند علت حکم چیست، می­گوید نمی­دانم. نماز، اوّله التکبیر و آخره التسلیم؛ اما دلیلش را نمی­دانم. حمد و سوره یا بلند یا آهسته باید بخواند شود و تسبیحات اربع را باید آهسته خواند و در مابقی نماز مخیرید بین آهسته و بلند. اینها را در اسرار نماز و علل احکام نیاوردند، بلکه اینها مختص فقه است و فقه ما تعبّد است. یعنی ببین امام صادق از اول نماز تا آخر نماز را چگونه فرمودند و در سوال و جوابها چگونه جواب دادند، بنابراین طبق آن عمل کن. اما دنیا بخواهد پشت به پشت این کند و بفهمد که چرا باید در رکعت اول و دوم، در نماز مغرب و عشا و صبح، حمد و سوره را بلند خواند و در نماز ظهر و عصر باید آهسته خواند. یا در رکعت سوم و چهارم، چه تسبیحات اربعه بخوانیم و چه حمد بخوانیم، مخیّریم؛ اما دلیلش را نمی­دانیم.

یا اینکه نمی­دانم علت اینکه در صورت جهل و نسیانش نماز درست است، چیست. اما اگر بپرسند علت اینکه باید در نماز صبح حمد و سوره را بلند خواند، چیست؛ آنگاه می­گویم امام صادق «سلام­الله­علیه» فرموده است. بنابراین علت حکم را نه از ما خواستند و نه در وُسع ماست؛ و به آن تعبدیّات می­­گویند.

یک تعبّدی هم در مقابل توصلی داریم که قصد قربت می­خواهد و توصلی قصد قربت نمی­خواهد. همین را هم اگر به شما بگویند «سبحان ربی العظیم و بحمده» در رکوع باید قربة الی الله و به قصد واجب باشد و اما اگر صلوات در رکوع بفرستی مستحب است، اما چون در نماز است، باید قصد قربت باشد و اگر خارج از نماز شد، قصد قربت لازم نیست. دلیل این را نمی­دانید.

لذا فقیه راجع به احکام، خوب می­داند که حکم نماز یا روزه از اول تا آخر چیست و کتاب هم در این باره نوشته است. اما اگر از او دلیلش را بپرسند، نمی­داند. در کلیۀ تعبدیات و توصلیّات، آنها که قصد قربت می­خواهد یا قصد قربت نمی­خواهد؛ باید اصلاً به دنبال علّت حکم نرویم، بلکه به دنبال دلیل حکم برویم. حمد و سوره در رکعت اول و دوم، در نماز ظهر و عصر باید آهسته خوانده شود، برای اینکه آقا امام صادق فرمودند. اما علت آن را نمی­دانیم و نمی­شود دانست و برای ما نگفتند و اگر چیزی هم استشمام شود، حدسی بیشتر نیست و به عبارت بزرگان، حکمت حکم است. همان حکمت حکم هم نمی­تواند بگوید جداً حکمت است؛ اما علی کل حال، در آداب نماز و روزه و حج و غیره کتاب زیادی نوشته شده به نام اسرار عبادات. راجع به حکم حکم هم کتاب زیادی نیست اما تعدادی کتاب نوشته شده و گاهی در فقه چیزهایی گفته شده، اما اینها علت نیست؛ بلکه آشنایی به اسرار حکم است، که معمولاً هم آشنایی­ها نمی­شود به ضرس قاطع گفت. مثلاً علل الشرایع، اسمش علل الشرایع است اما شاید ده جا هم نباشد که علت حکم را گفته باشد. لذا اگر بخواهیم مثال عرفی بزنیم، مثل دکتر است. این آقا دکتر می­رود و دکتر به او می­گوید این شربت را در روز سه مرتبه و هر مرتبه یک قاشق غذاخوری بخور. این شخص از دکتر دلیلش را نمی­پرسد بلکه مواظبت کامل دارد که به دستور دکتر عمل کند و اگر به او گفتند چرا اینطور می­کنی، جواب می­دهد که دکتر گفته و باید به دستور دکتر عمل کنم.

حال در اینکه چرا در رکعت سوم و چهارم باید «سبحان الله والحمدلله و لا اله الاّ الله والله اکبر» را آهسته بخوانیم؟

از نظر علت حکم، نمی­داند و از نظر دلیل حکم، می­گوید امام صادق «سلام­الله­علیه» فرموده، بنابراین صد در صد درست و به جا فرموده و من هم باید طبق دستور امام صادق عمل کنم.

می­دانید که اختلافی در میان فقها هست که آیا جاهل مقصر، معذور است یا نه!

مشهور در میان فقها، می­گویند جاهل مقصر، معذور نیست. لذا اگر گفت «سبحان الله والحمدلله و لا اله الاّ الله والله اکبر» را آهسته بخوان و این بلند خواند، نمازش باطل است و مثل آنجاست که عمداً این کار را کرده باشد. یک قاعده هم درست کردند و می‌گویند «الجاهل المقصّر کالعامد الاّ فی موضعین». در جهر و اخفات، اگر آدم عامی که مسئله نمی­داند آهسته را بلند و یا بلند را آهسته خواند، طوری نیست. در قصر و اتمام نیز، اگر تمام را به جای قصر خواند، طوری نیست؛ لذا «جاهل مقصر کالعامد الاّ فی موضعین» و یکی جهر و اخفات و یکی قصر و اتمام، اما اتمام به جای قصر. این مشهور در میان فقهاست و معمولاً هم در رساله­ها در حواشی عروه، روی این حرف فتوا دارند. لذا می­گویند اگر یک جمله بی جا گفتی؛ اگر غافل باشی، طوری نیست و اگر ساهی باشد، طوری نیست؛ اما اگر جاهل باشی، نمازت باطل است. این مشهور در میان فقهاست؛ اما اختلاف عجیبی در عروه دیده می­شود. مرحوم سیّد «رضوان­الله­تعالی­علیه» در چهل پنجاه جا، اختلاف فتوا دارند. یک جا می­فرماید جاهل مقصر، معذور است و مثل جاهل قاصر و ساهی و مثل غافل است؛ در یک جا می­فرمایند جاهل مقصر، مطلقا معذور است، الاّ در ارکان. یک جا هم این قول مشهور که اینجا دارند و می­گویند جاهل مقصّر در دو جا معذور است اما در غیر این دو جا نه؛ «الجاهل المقصر کالعامد». همینطور که اگر مسئله را می­دانست که باید حمد و سورۀ نماز ظهر و عصر را آهسته بخواند، اما بلند خواند، نمازش باطل است؛ اگر جاهل بود و خواند، باز نمازش باطل است. و اینجا از جاهایی است که مرحوم سیّد همین فتوا را دارد که «الجاهل المقصّر کالعامد إلاّ فی موضعین».

ما می­گوییم جاهل قاصر، معذور است. همچنین جاهل مقصر هم معذور است الاّ ما أخرجه الدلیل؛ به دلیل قاعدۀ رفع. همینطور که ساهی  و غافل معذور است؛ مثلاً کسی یادش نبود و غفلت کرد و حمد و سورۀ نماز ظهر و عصر را بلند خواند و ناگهان متوجه شد. تا اینجا معذور است، به دلیل «رُفع النسیان». بنابراین اگر جاهل مقصر هم شد، «رُفع مالایعلمون»؛ و حدیث رفع، هم جاهل مقصر را می­گیرد و هم جاهل قاصر را می­گیرد و هم ساهی را می­گیرد و هم غافل را می­گیرد و هم جهل مرکب را می­گیرد؛ و هرچه که غیراختیاری شد، اگر به جا آورد، معذور است به قاعدۀ «رفع مالایعلمون».

در این مسئله روایت زیاد است و کثرت أقوال هم زیاد است و نمی­دانم چه شده که مرحوم سیّد که از نظر فقه خیلی قوی بوده است و خیلی فرع می­دانسته و خیلی می­توانسته از اصلی، فروعی درست کند؛ اما در این مسئلۀ «الجاهل المقصّر کالعامد إلاّ فی موضعین» می­گویند روایت نیست، بلکه قول بزرگان است. همینطور که غافل و ناسی و جاهل قاصر، معذور است؛ جاهل مقصر هم معذور است و دلیلش هم «رُفع مالایعلمون» است.

به عنوان مثال شخصی نماز ظهر و عصرش را بلند می­خواند و نماز صبح را آهسته می­خواند؛ «رفع مالایعلمون» می­گوید نمازت درست است؛ برای اینکه مسئله را نمی­دانسته است.

مسئلۀ دیگری هست و آن اینست که جاهل مقصر کتک دارد و به او می­گویند چرا یاد نگرفتی؛ اما نمازش درست است و تارک‌الصلاة نیست و عقاب روی نماز ندارد بلکه عقاب روی عدم تعلّم دارد. بنابراین مثل همه جا که اگر سهوی در کار آمد، نماز صحیح است؛ اگر جهلی هم در کار آمد، نماز صحیح است؛ «کلّ ما رکب امراً بجهالة فلا شیء علیه».

عبارت اینست که:

مسأله 5:

إذا أجهر عمداً بطلت صلاته و أما إذا أجهر جهلاً أو نسیاناً، صحّت و لا یجب الاعاده و ان تذکر قبل الرکوع.

این همان است که می­گویند «الجاهل المقصر کالعامد إلّا فی موضعین» و مرحوم سیّد آن موضع را در اینجا آورده است و می‌گویند جهل و غفلت نه، بلکه درجایی که نمی­داند باید نماز را آهسته بخواند، و بلند بخواند. قاعدۀ کلی اینکه «کلّ ما رکب امراً بجهالة فلاشیء علیه» و مرحوم سیّد بیش از شصت جا در عروه، مسئله را متعرض شدند و در غالب جاها می­فرمایند جاهل مقصر، کالعامد نیست؛ بلکه جاهل مقصر، معذور است، به معنای اینکه نمازش درست است؛ اما مسئلۀ دیگری هست که در روز قیامت می­گویند چرا نماز را بلند خواندی؛ می­گویند نمی­دانستم. بنابراین می­گویند چرا یاد نگرفتی. کتک می­خورد و عقوبت روی جهلی است که راجع به جزء حکم دارد؛ و اما به او تارک الصلاة نمی­گویند. بنابراین جهل به مسئله نظیر عامد است.

صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد