عنوان: 1- آیا ایستادن بعد از رکوع واجب است؟ 2- نکته‌ی اخلاقی
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

الرابع: رفع الرأس منه حتى ينتصب قائماً، فلو سجد قبل ذلك عامداً بطلت الصلاة.

یکی از شرایط رکوع اینست که باید ذکر رکوع که تمام شد، بلند شود و استقرار بدن در ایستادن پیدا کند و بعد به سجده رود؛ و اما اگر استقرار بدن پیدا نکرد، اگر عمداً باشد، نماز باطل است.

در این باره روایاتی داریم. مسئله تقریباً اجماعی هم هست.

 

روایت 1 از باب 1 از ابواب أفعال الصلاة، وسائل الشیعه، جلد 6،صفحه 459:

صحیحه حمّاد عن أبی عبدالله علیه­السلام: ثم استوی قائما، فلما استمکن من القیام، قال:سمع اللّه لمن حمده.

روایت دلالتش خیلی خوب است، اما در اینکه واجب است یا نه؛ ظهور می­گوید واجب است اما تِلوِ ظهور می­گوید مستحب است و واجب نیست. برای اینکه روایت اینست که: «صحیحه حمّاد عن أبی عبدالله علیه­السلام: ثم استوی قائما، فلما استمکن من القیام، قال:سمع اللّه لمن حمده». گفتن «سمع الله لمن حمده» مسحتب است و واجب نیست. حال کسی بگوید نمی­دانیم آیا «ثم استوی قائما» هم واجب است یا نه؛ برائت می­گوید واجب است. اما مثل اینکه بزرگان و قدماء و متأخرین حرفی ندارند در اینکه ایستادن بعد از رکوع واجب است؛ چنانچه حرفی ندارند در اینکه «سمع الله لمن حمده، الله اکبر» مستحب است. این تفکیک فقهاست. ولی علی حالٍ روایت خود به خود دلالت داشته باشد بر اینکه ایستادن بعد رکوع واجب است، آن خدشۀ بعد را دارد که «سمع الله لمن حمده الله اکبر» واجب نیست.

در این روایت اگر «سمع الله لمن حمده الله اکبر» نبود، دلالتش بر وجوب، عالی بود؛ اما چون گفتن «سمع الله لمن حمده الله اکبر» مستحب است، هم روایت داریم و هم مسلّم پیش اصحاب است، و این دلالت روایت را خدشه­دار می­کند؛ مگر اینکه اجماع را جلو بیاورید و آنگاه اجماع کار می­کند؛ که بگویید اجماع می­گوید باید بعد از اینکه رکوع تمام شد، سر از رکوع برداری و بایستی و بدن آرام بگیرد و بعد به سجده روی.

 

روایت 2 از باب 16 از ابواب الرکوع، وسائل الشیعه، جلد 6،صفحه 459:

صحیحه عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِذَا رَفَعْتَ رَأْسَكَ مِنَ اَلرُّكُوعِ فَأَقِمْ صُلْبَكَ فَإِنَّهُ لاَ صَلاَةَ لِمَنْ لاَ يُقِيمُ صُلْبَهُ.
در وقتی اقامه گفتی، بایست تا بدن آرام بگیرد، برای اینکه اگر بدن آرام نگیرد، این نماز نیست.

این روایت هم ذیل ندارد و صدرش می­گوید که باید بایستی تا بدن آرام بگیرد؛ الاّ اینکه باز در اینجا هم بعضی گفتند که نظیر «فَإِنَّهُ لاَ صَلاَةَ لِمَنْ لاَ يُقِيمُ صُلْبَهُ» در روایات زیاد آمده و دلالت می­کند بر استحباب. مثل «لا صلاةَ لمن لا خُشوعَ لَه» یا «لا صَلاةَ لِمَن أخرّ من أول وقته». و این جملۀ نفی صلاة زیاد استعمال شده در نفی استحباب و فضیلت؛ و چون زیاد استعمال شده، وجوب در اینجا را هم ضعیف می­کند. لذا باز نمی­دانیم آیا واجب است یا نه، و اصل می­گوید واجب نیست، الاّ اینکه باز بفرمایید که اجماع نمی­گذارد وجوبش خدشه دار شود و اجماع داریم در اینکه باید بعد از رکوع بایستد ولو ذکر هم نگوید، تا اینکه بدن آرام گیرد و بعد به سجده رود. اصل اقتضاء می­کند عدم وجوب را. اجماع اقتضاء می­کند وجوب را، الاّ اینکه مطلب دیگری هست و این مطلب قدری مسئله را مشکل می­کند و آن مطلب اینست که برداشتن سر از رکوع و آرام گرفتن بدن در حال ذکر. دیروز در این باره صحبت کردیم، حال بگوییم هرچه دیروز گفتیم، امروز نیز همان است.

مرحوم سیّد این حرف مرا در اینجا جدّی گرفته است. اگر مباحثۀ دیروز یادتان باشد، راجع به سربرداشتن از رکوع و ذکر رکوع، واجب می­دانستند، اما قید عمد می­کردند و سهو را بیرون می­کردند که ما هم می­گفتیم این از باب مثال است و حقیقتش اینست که اگر کسی رکوع را به جا بیاورد و بلند شود و ذکر را در راه بگوید، نماز او صحیح است و دلیلی بر بطلان نداریم و این فرمایش مرحوم سیّد که صورت غیر عمدش را اشکال می­کردند، ما می­گفتیم اینطور نیست و اشکال ندارد. صورت عمدش اشکال دارد، اما صورت سهو و جهل و نسیان و غفلت اشکال ندارد. همان حرف را در اینجا هم بزنیم.

اگر مطالعه کرده باشید، مرحوم سیّد در آنجاها گاهی به طور کلی می­فرمودند که ذکر در حال حرکت عمداً نماز را باطل می­کند، اما غیرعمد و سهواً باشد، نماز را باطل نمی­کند. من می­گفتم این از باب مثال است. اما در اینجا لفظ عمد را می­آورد.

عبارت مرحوم سیّد اینست:

الرابع: رفع الرأس منه حتى ينتصب قائماً، فلو سجد قبل ذلك عامداً بطلت الصلاة.

معنای عامداً، قید است. معنایش اینست که اگر عامد نباشد، یعنی جاهل باشد یا ساهی باشد و یا غافل یا معذور باشد، مثلاً او را به زمین بزنند یا حرکتش دهند؛ اینها اشکال ندارد و آنچه اشکال دارد، صورت عمدش است.

ما دیروز نتوانستیم مسئله را از نظر مرحوم سیّد حل کنیم؛ اما امروز لفظ عمد که آورده شده، با فرمایش مرحوم سیّد حل می‌شود و معنایش اینست که اگر ذکر برخاستن از رکوع را در راه بگوید و هنوز بلند نشده به سجده رود، اگر عمداً باشد، نماز باطل است و اما اگر عمداً نباشد، سهواً یا جهلاً یا عذراً باشد ، نماز باطل نیست و فقط صورت عمد، نماز را باطل می­کند.

مسئله همینطور که در رساله­ها هم مسئلۀ مشکلی شده، مسئلۀ مشکلی است؛ برای اینکه مشهور می­­گویند باید رکوعی داشته باشد و در این رکوع ذکری بگوید و بعد آرام باشد. باید از رکوع بلند شود و بایستد و بدن آرام بگیرد، ولو اینکه ذکر هم نگوید. اینها شرط در رکوع است و الان هم در رساله­ها همه نوشتند که این دو چیز در رکوع شرط است: یکی ذکر در رکوع و دیگری هم ایستادن بعد از تحقق رکوع. مثل مرحوم صاحب جواهر هم تمسک می­کنند به روایاتی و من جمله این دو سه روایتی که دیروز و امروز خوانده شد. این مشهور در میان اصحاب و در رساله­هاست؛ اما حرفی که هست، اینست که اگر صورت عذر یا سهو یا صورت جهل باشد، قاعدۀ رفع مالایعلمون نمی­گذارد اطلاق پیدا کند و معنایش اینطور می­شود که نمازی که عوام مردم می­خوانند و رکوع و سجده ندارد، نمی­توان گفت باطل است؛ برای اینکه بالاخره رکوعی به جا آورده و ذکری گفته است، و نمی­دانیم آیا نماز باطل است یا نه؛ بنابراین رفع مالایعلمون و رفع نسیان و رفع مااضطروا الیه، می­گویند نماز صحیح است و باطل نیست. شما که مسئله بلد هستید و نماز حسابی می­خوانید، در مسئله گفتن مثل مرحوم سیّد که در اینجا خیلی مراعات کردند، تقاضا دارم در گفتن مسئله خیلی مراعات کنید و مشهور در میان اصحاب می­گویند باید خم شود به اندازه­ای که لاأقل همۀ انگشتان به زانو برسد و وقتی بدن آرام گرفت، ذکر را بگوید و تا ذکر می­گوید تکان نخورد و بعد از اینکه ذکر تمام شد، بایستد تا بدن آرام بگیرد و آنگاه اگر خواست ذکر بگوید، «سمع الله لمن حمده الله اکبر» را بگوید و به سجده رود. آنچه مشهور می­خواهد، اینست و آنچه اصل اقتضاء می­کند اینست که صرف رکوع و صرف ذکر در رکوع، کفایت می­کند.

 

درس اخلاق:

فردا شهادت حضرت امام حسن عسکری «سلام­الله­علیه» است. ایشان معمولاً از جهاتی مظلوم واقع شده است. تمام ائمۀ طاهرین ولو اینکه مسنّ از دنیا رفتند، اما جوانهای آنها امام جواد و امام حسن عسکری است. اما خصوصیت امام حسن عسکری اینست که 28 سال عمر کرده و هر 28 سال را یا در تبعید و یا در زندان بوده است. از همان وقتی که به دنیا آمدند با پدرشان امام هادی در تبعید بودند. ایشان را امام عسکری می­گویند برای اینکه به زور خانه ای در لشکر برای ایشان می­گرفتند که کسی رفت و آمد با ایشان نداشته باشد؛ لذا امام عسکری «سلام­الله­علیه» خیلی غریب است؛ اما معجزات بزرگی دارد که این معجزات بزرگ برای شیعه فوق‌العاده اهمیت دارد؛ و یکی از آن معجزات که بزرگان هم ذکر کردند، و سنی مقید است که این معجزه را حذف کند، قضیۀ دفن آقاست.

ابوالادیان می­گوید آقا مرا خواستند و نامه هایی به من دادند و گفتند به مداین برو و این نامه­ها را بده و جوابش را بگیر وبرای من بیاور. وقتی آمدی من شهید شده­ام. ابوالادیان همه چیز را فراموش کرد. حول او را گرفت و گفت آقا بعد از شما چه کسی است. فرمودند هرکسی که بر جنازۀ من نماز بخواند و فرمودند هرکسی که جواب نامه های مرا از تو بخواهد. پرسید باز هم غیر از این باز بفرمایید. فرمودند هرکسی بگوید در کیسه­ها چقدر پول هست. می­گوید ابهت آقا مرا گرفت و نتوانستم حرف بزنم. به مداین رفتم و وقتی برگشتم آقا شهید شده بودند. دیدم که مهیای غسل و دفن آقا هستند. جمعیت فراوانی آمده عموی آقا جعفر برادر امام عسکری، پسر امام هادی که رفیق بد او را بد کرده بود و خیلی به ولایت ضرر زد. دیدم که او مهیای نماز خواندن است. تعجب کردم و نشستم که ببینم چه می شود. غسل امام عسکری تمام شد و به جعفر گفتند بفرمایید نماز بخوانید. او هم بلند شد. ابوالادیان می­گوید مرحوم شیخ طوسی و مرحوم صدوق و مرحوم کلینی و معمولاً تاریخ نویسان این را نوشتند که ناگهان جوانی نورانی و با ابهت پیدا شد و به جعفر گفت عمو کنار برو، من باید نماز بخوانم. بعد به بدن مطهر آقا نماز خواند و وقتی نماز تمام شد، رو کرد به من و گفت نامه­هایی که از مداین آوردی به من بده.

معجزۀ سوم هم اینکه ناگهان دیدند عده­ای پیش جعفر آمدند به عنوان خلافت و گفتند پول و نامه داریم. گفت به من بدهید. گفتند نه، باید بگویی چقدر پول است و از چه کسی است. گفت من که علم غیب ندارم. گفتند پس شما ولایت ندارید. خانمی از خانه­ای که آقا امام زمان از آن خانه بیرون آمده بودند و نماز خوانده بودند، بیرون آمد و خصوصیات پول و کیسه را گفت و پولها و کیسه­ها و نامه‌ها را گرفت و به خانه رفت. ابهت و دلهرۀ عجیبی در مردم پیدا شد و بالاخره آقا حضرت ولی عصر، همان جا ناپدید شد. ریختند در خانه که آقا را بگیرند، کسی در خانه نبود و بالاخره غیبت صغری به مدت هفتاد و چهار سال آغاز شد. بعد هم غیبت کبری جلو آمده و هنوز هم غیبت کبری است و خدا را قسم می­دهیم به حق امام عسکری و به حق مظلومیت سی ساله و به حق زندانهای سی ساله که فرج آقا امام زمان را نزدیک کند و ان‌شاءالله به دست ما و رهبری ایشان، پرچم اسلام را روی کرۀ زمین افراشته کند و عدالت اسلام و حکومت جهانی اسلام به دست مبارک امام زمان سرتاسری شود. ان‌شاءالله

صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد