أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
بحث دیروز دربارۀ مسئلهای بود که ناقص ماند و بنا شد که امروز دربارۀ آن صحبت کنم.
مسئله 41 از مبطلات نماز:
لو علم بأنه نام اختیارا و شک فی أنه هل أتم الصلاة ثم نام أو نام فی أثنائها بنى على أنه أتم ثم نام، وأما إذا علم بأنه غلبه النوم قهرا وشک فی أنه کان فی أثناء الصلاة أو بعدها وجب علیه الإعادة، وکذا إذا رأى نفسه نائما فی السجدة وشک فی أنها السجدة الاخیرة من الصلاة أو سجدة الشکر بعد إتمام الصلاة، ولا یجری قاعدة الفراغ فی المقام.
مسئله اینست که میداند که خوابیده است اما نمیداند که در نماز بوده یا بعد از نماز، پس بگوید بعد از نماز بوده است؛ زیرا قاعدۀ فراغ میگوید نمازی که به جا آورده، صحیح است.
و یا اینکه میداند خوابیده است اما شک دارد که در اثنا بوده یا بعد از آن. میفرمایند اینجا اعاده دارد.
مرحوم سید یک جمله دارند که هم دلیل بر مسئلۀ قبل و هم دلیل بر دو مسئلۀ بعد است. میفرمایند «و لا یجری قاعدة الفراغ».
صورت اول قاعدۀ فراغ دارد اما صورت دوم و سوم، قاعدۀ فراغ ندارد، بنابراین در آن صورت اول، نماز درست است اما در صورت دوم و سوم نماز باطل است؛ زیرا دلیلی بر صحت نداریم. وقتی دلیل بر صحت نداریم، قاعدۀ اشتغال به ما میگوید که نمیدانی نماز را خواندی یا نه، پس باید دوباره بخوانی.
فرمایش مرحوم سیّد در هر سه مسئله خوب است. در مسئلۀ اول قاعدۀ فراغ دارد و در مسئلۀ دوم و سوم قاعدۀ فراغ ندارد و نمیداند فارغ شده یا نه. در مسئلۀ اولی که دیروز خواندیم، نماز صحیح است و در مسئلۀ دوم و سوم، نماز باطل است؛ برای اینکه قاعدۀ فراغ ندارد.
اولاً مسئله معلوم است و ثانیاً این سه مسئله مورد احتیاج نیست. لذا اگر اصلاً این مسئلۀ 40 و 41 را نفرموده بودند، چون مسئلۀ غیرمبتلابه است و یک مسئلۀ فرضی فقهی است، خیلی خوب بود. مخصوصاً که مسئله هم مسئلۀ واضحی است و یک قاعدۀ کلی اینکه اگر شک بعد از نماز باشد، نماز درست است به قاعدۀ فراغ؛ و اگر شک در وسط نماز است، نماز باطل است، برای اینکه قاعدۀ اشتغال به ما میگوید اشتغال یقینی، برائت یقینی.
مسئله 42:
إذا کان فی أثناء الصلاة فی المسجد فرأى نجاسة فیه فإن کانت الازالة موقوفة على قطع الصلاة أتمها ثم أزال النجاسة وإن أمکنت بدونه بأن لم یستلزم الاستدبار ولم یکن فعلا کثیرا موجبا لمحو الصورة وجبت الازالة ثم البناء على صلاته.
این مسئله مبتلابه است. اینکه اگر دید مسجد نجس شده است، مثلاً بچه بول کرده است؛ در اینجا واجب است که تطهیر کند. واجب فوری هم هست و نمیتواند تأخیر بیندازد. برای اینکه در اصول گفتیم که قاعدۀ فور، قاعدهای مسلّم است و من جمله مصداقش اینست که اگر ببیند مسجد نجس است، مثلاً سگی در مسجد هست، آنگاه بیرون کردن سگ واجب فوری است. اگر مسجد را نجس کرده، بعد از اینکه سگ را بیرون کرد، باید این مسجد را تطهیر کند. حال اگر میتواند خودش و اگر نمیتواند کمک بگیرد و بالاخره مسجد را تطهیر کند. حال اگر در وسط نماز پیدا شد؛ یعنی نماز میخواند و ببیند گربه بول کرد و فرار کرد. حال این چه کند؟!
مرحوم سیّد میفرمایند واجب فوری است، لذا اگر میتواند در نماز تطهیر کند، پس تطهیر کند، به شرط اینکه فعل کثیر نشود و او را از صورت قبله و از صورت نماز برنگرداند. و اما اگر نمیشود نماز را تمام کند و بعد مسجد را تطهیر کند. اما محشین بر عروه و خیلیها میگویند نماز را بشکند و مسجد را تطهیر کند و بعد دوباره نماز بخواند.
این اختلاف برای اینست که مرحوم سیّد میگویند این فور که در ازالۀ نجاست است، فور عقلی نیست بلکه فور عرفی است. و چون فور عرفی است، اگر کسی در وسط نماز است و نماز را بخواند و بعد تسامح نکند و مسجد را تطهیر کند، عرفاً میگویند مسجد را تطهیر کرد. اما غیر مرحوم سیّد میگویند نه، اگر مثلاً در وسط نماز است و رکعت دوم است، تا بخواهد نماز را بخواند فوریت ازالۀ نجاست از بین میرود و وجوب ازالۀ نجاست مقدم است بر قطع نماز؛ بنابراین قطع نماز کند و آن واجب را به جا بیاورد و بعد دوباره نماز کند.
این فرمایش مرحوم سیّد است و دلیلی که مرحوم سید یا محشین بر عروه دارند.
عبارت اینست که:
إذا کان فی أثناء الصلاة فی المسجد فرأى نجاسة فیه فإن کانت الازالة موقوفة على قطع الصلاة أتمها ثم أزال النجاسة وإن أمکنت بدونه بأن لم یستلزم الاستدبار ولم یکن فعلا کثیرا موجبا لمحو الصورة وجبت الازالة ثم البناء على صلاته.
میفرمایند نماز را تمام کند برای اینکه اگر نماز را بشکند، کار حرامی است و همچنین ازالۀ نجاست هم نکند کار حرامی است و شکستن نماز مهمتر از اینست که صبر کند. یا اینکه اینقدر تأخیر ضرر به فور نمیزند. لذا میفرمایند «أتمها ثم أزال النجاسة وإن أمکنت بدونه بأن لم یستلزم الاستدبار ولم یکن فعلا کثیرا موجبا لمحو الصورة وجبت الازالة ثم البناء على صلاته»؛ اگر بتواند در وسط نماز اضالۀ نجاست کند، در وسط نماز تطهیر کند، و اما اگر در وسط نماز نمیتواند و برای تهیۀ آب باید پشت به قبله کند، معلوم است که نمیشود، لذا نماز را تمام کند؛ اما محشین بر عروه میگویند نماز را بشکن.
دلیلی نداریم بر اینکه شکستن نماز حرام است، و فقط اجماع است. اجماع است که از موارد متفرق به دست آوردند که شکستن نماز حرام است؛ لذا مثلاً اگر در بزنند و یا بچه در حال افتادن است، سابقاً نگفتند نماز را بشکن، بلکه گفتند الله اکبر بگو به عنوان دعا و ذکر و توجه بده تا در را باز کنند یا بچه را نجات دهند. در اینگونه چیزها میگویند شکستن نماز حرام است و باید امر مهمی باشد تا بتواند نماز را بشکند. اما دلیلی بر حرمت شکستن نماز نداریم. اگر کسی با اجماعات و تسلّمات بگوید، قدر متیّقنش اینست که بیخود نماز را بشکند، مثلاً حال ندارد و نمازش را بشکند، اما بیش از اینها نمیتوانیم بگوییم شکستن نماز حرام است. حال اگر دوَران امر شد بین وجوب و حرامی؛ مشهور در میان اصحاب گفتند اگر امر ضروری جلو بیاید، میتواند نماز را بشکند. گفتند مثلاً بچه در حال افتادن است، در اینجا نماز را بشکن. یا در هنگام در زدن، یک دفعه امر ضروری است و آنها که گفتند نمیتواند بگوید الله اکبر، گفتند نماز را بشکن. گفتند شکستن نماز حرام است، مگر اینکه یک امر ضروری جلو بیاید. اگر اینطور باشد، دوَران امر میشود در مسئلۀ ما بین ازالۀ نجاست و بین قطع نماز؛ بنابراین ازالۀ نجاست واجب و قطع نماز حرام است. آنگاه ازالۀ نجاست مقدم بر آن حرمت است. علی کل حالٍ این فرمایش مرحوم سیّد «رضواناللهتعالیعلیه» فرمایش خوبیست و اینکه اگر بتواند واجب است که ازالۀ نجاست از مسجد کند، اما اگر در بین نماز است، مانعی ندارد که نماز را تمام کند و بعد از نماز ازالۀ نجاست کند.
این جملهای که مرحوم سید گفتند فرض شاذی است و ممکن است و روایتی از سنّیها هست که پیغمبر اکرم در وسط نماز نخاعه یعنی آب دماغ دیدند، آنوقت جلو رفتند و آب دماغ را پاک کردند و عقب عقب آمدند و نماز را تمام کردند. گفتند پس در وسط نماز اگر صورت نماز از بین نرود، میتواند تطهیر نجاست کند و پیغمبر اکرم تطهیر کثافت کردند، پس تطهیر نجاست هم به طور اولی. اما معلوم است که حق نداریم چنین روایتی را نسبت به پیغمبر اکرم دهیم و روایتی هم شیعه نقل کرده و بهترین حرفها در مسئله اینست که ازالۀ نجاست در مسجد واجب است. قطع نماز به واسطۀ تسلّمات حرام است. دورَان امر بین آن وجوب و این حرام است، پس چه کند؟!
مرحوم سید میگویند قطع نماز نکند و ضرر به فوریت ازالۀ نجاست نمیزند و اینقدر تأخیر طوری نیست. بنابراین نماز را تمام کند و بعد هم ازالۀ نجاست کند. ممکن است کسی بگوید مخیّر است بین اینکه اگر بشود نماز را بشکند و در وسط نماز ازالۀ نجاست کند، مخیّر است که ازالۀ نجاست کند و نماز را بعد بخواند و یا مخیر است بین شکستن نماز و ازالۀ نجاست و یا ادامۀ نماز و بعد هم ازالۀ نجاست.
مسئله 43:
ربما یقال بجواز البکاء على سید الشهداء ـ أرواحنا فداه ـ فی حال الصلاة، وهو مشکل.
مسئله گریه کردن در نماز برای اهل بیت یا برای امام حسین «سلاماللهعلیه» است. مثلاً روز شهادت حضرت زهراست و به نماز میایستد و مصائب حضرت زهرا به یادش میاید و گریه میکند. آیا میتواند یا نه؟!
مفصل در این باره صحبت کردیم و اینجا تکرار میکنیم.
ما در باب خنده گفتیم آنچه دلیل داریم، اینست که قهقهه نماز را باطل میکند برای اینکه محو صورت نماز است و اما غیر قهقهه نماز را باطل نمیکند، برای اینکه دلیلی بر فساد نداریم.
راجع به گریه گفتیم گریهای که صورت نماز را محو کند، نماز را باطل میکند. گفتیم فرق نمیکند بین اینکه گریه برای میّتش باشد یا برای عزاداری و یا برای خوف از خدا باشد؛ اگر او را از صورت نماز بیرون ببرد، این گریه جایز نیست. اما گفتیم غیر از این گریه مثل اشک ریختن مطلقا نماز را باطل نمیکند، لذا اگر برای میّت باشد، نماز باطل نیست ولو از اول نماز تا آخر نماز اشک بریزد، صورت نماز از بین نمیرود. اگر برای خدا و راز و نیاز باشد، خیلی ثواب دارد و اگر برای امام حسین و برای عترت باشد، خیلی ثواب دارد. اشک ریختن در نماز و غیر نماز برای اهل بیت و مظلومی اهل بیت بسیار ثواب دارد، اما اگر او را از نماز بیرون ببرد و ماحی صورت صلاة باشد، آن ماحی صورت صلاة نماز را باطل میکند، حالی برای خدا باشد یا برای امام حسین یا برای میّتش باشد؛ و اما اگر ماحی صورت صلاة نباشد و اشک ریختن باشد برای میّتش هم باشد طوری نیست ولو اینکه خیلی باشد. اگر هم برای خدا باشد، معلوم است که راز و نیاز با خدا خیلی ثواب دارد و اگر برای امام حسین باشد، معلوم است که «من بکی أو أبکی أو تباکی وجب علیه الجنة»، در نماز باشد همین است و در خارج از نماز هم باشد، همین است. لذا فرمایش مرحوم سید تقریباً روی عرض ما سالبه به انتفاء موضوع است. اما به جای «و هو مشکل» باید فرموده باشند «إن کان البکاء خرجه عن الصلاة ماحی لصورة الصلاة»، هرگریهای نماز را باطل میکند و اما اگر دمع یعنی اشک ریختن باشد، نماز باطل نیست؛ آنگاه اگر برای دنیا باشد ثواب ندارد و اگر برای اخرت باشد ثواب زیادی دارد و اگر برای امام حسین و اهل بیت باشد، ثوابش از گریۀ از خوف خدا هم خیلی بالاتر است.
و صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد