أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مرحوم سید مکروهات را فی الجمله بیان کردند و دو تا مسئله که مربوط به مکروهات هم نیست عنوان فرمودند.
مسئلۀ اول را دیروز مباحثه کردیم و بالاخره برگشت به این شد که ما در نماز حضور قلب داشته باشیم.
مسئله 2:
قد نطقت الأخبار بجواز جملة من الأفعال فی الصلاة، وأ نّها لا تبطل بها،لکن من المعلوم أنّ الأولی الاقتصار علی صورة الحاجة و الضرورة و لو العرفیة، و هی: عدّ الصلاة بالخاتم و الحصی بأخذها بیده، و تسویة الحصی فی موضع السجود، و مسح التراب عن الجبهة، و نفخ موضع السجود إذا لم یظهر منه حرفان، و ضرب الحائط أو الفخذ بالید لإعلام الغیر، أو إیقاظ النائم، و صفق الیدین لإعلام الغیر، و الإیماء لذلک، و رمی الکلب و غیره بالحجر، و مناولة العصا للغیر، و حمل الصبیّ و إرضاعه، و حکّ الجسد، و التقدّم بخطوة أو خطوتین، و قتل الحیّة و العقرب و البرغوث و البقّة و القمّلة و دفنها فی الحصی، و حکّ خرء الطیر من الثوب، و قطع الثوالیل، و مسح الدمامیل، و مسّ الفرج، و نزع السنّ المتحرّک، و رفع القلنسوة و وضعها، و رفع الیدین من الرکوع أو السجود لحکّ الجسد، و إدارة السبحة، و رفع الطرف إلی السماء، و حکّ النخامة من المسجد، و غسل الثوب أو البدن من القیء و الرعاف.
روایاتی داریم که افعالی در نماز هست اما موجب بطلان نماز نیست. اما خوب است که این افعال در نماز نیاید مگر اینکه ضرورت عرفی پیدا شود. حال نمیدانیم فرقش با مکروهات چیست و چرا ایشان به عنوان مسئلۀ دوم فرمودند.
میفرمایند:
عدّ الصلاة بالخاتم و الحصی بأخذها بیده، و تسویة الحصی فی موضع السجود،
اینکه انسان با تسبیح یا با چیز دیگری مواظبت از نمازش کند که شک نکند. در روایات آمده که این کار را نکن. نماز باطل نیست اما مکروه است. مثل اینکه مرحوم سید میخواهند بگویند مکروه نیست اما حرام هم نیست و نماز را باطل نمیکند اما خوب است که در نماز نباشد. اما همین که میفرمایند خوب است در نماز نباشد، یعنی مکروه است. روایات هم ولو لفظ مکروه ندارد اما همۀ این مواردی که مرحوم سید نقل میکنند مکروهاتی است که در روایات آمده است.
یا اینکه میخواهد سر به مهر بگذارد و میبیند مورچه روی مهرش است و آن را فوت میکند. این فوت کردن هم خوب است که در نماز نباشد اما نماز را باطل نمیکند. بنا بر فرمایش قبل که میگفتند اگر مهملی بگوید که دو تا کلمه داشته باشد، این دو کلمه نماز را باطل میکند ولو معنا نداشته باشد. اما ما اشکال داشتیم و میگفتم کلام بیجا نماز را باطل میکند و نه لفظ بیجا. مهمل، لفظ بیجا را میگیرد اما کلام بیجا را نمیگیرد و باید معنادار باشد. لذا فوت کردن به موضع سجده باشد یا به موضع غیرسجده باشد، خوب است که نباشد و یا اینکه مرحوم سید میگویند ولو اینکه دو کلمه هم باشد، خوب است که نباشد. سابقاً میفرمودند نماز باطل است؛ لذا بعضی از محشین بر عروه در اینجا قید میکنند به شرطی که از آن دو کلمه پیدا نشود. ولی عل کل حال معلوم است که فوت کردن در نماز تا زمانی که ضرورتی جلو نیاید، مکروه است.
و مسح التراب عن الجبهة،
اینکه دست بمالد روی آنجا که میخواهد سجده کند و آنجا را پاک کند. خوب است که این کار را نکند، اما اگر بکند، نمازش باطل نیست. این هم برمیگردد به اینکه آنجا که لازم نباشد و اما اگر ببیند کرمکی یا غباری روی مهرش آمده و آن را پاک کند، بعضی اوقات علاوه بر اینکه مکروه نیست، لازم هم هست.
و ضرب الحائط أو الفخذ بالید لإعلام الغیر
اینکه دستش را به در و یا به زانو بزند یا اعلام کند که کسی در میزند و یا مثلاً اعلام کند که بچه را بگیرید. این دست زدن به زانو یا دست زدن به در که صدا کند و دیگران متوجه شوند، مکروه نیست و حرام نیست اما خوب است که در نماز نباشد. عبارت مرحوم سید اینست که: «قد نطقت الأخبار بجواز جملة من الأفعال فی الصلاة، و أنّها لا تبطل بها»، اما معلوم است که همۀ اینها مکروه است و هرچیزی که انسان را از حضور قلب در نماز یا از توجه به نماز باز دارد، مکروه است.
و صفق الیدین لإعلام الغیر
مثلاً بچه در حال افتادن است و دو تا دست را به هم میزند برای اینکه دیگران را متوجه کند و یا دو تا دست را به هم میزند تا دیگران را متوجه کند که در میزنند.
و رمی الکلب و غیره بالحجر، و مناولة العصا للغیر
سگی جلو میآید و با عصایش او را بزند تا جلو برود و دور شود و یا دستهایش را به هم بزند و متوجه کند که مثلاً گربه میآید و گوشت را میبرد، و امثال اینها.
و حمل الصبیّ و إرضاعه
بچه را به دوش بگیرد و حتی به او شیر دهد. مواظب باشد که سینهاش پیدا نشود و زیر چادر به بچه شیر بدهد.
و حکّ الجسد
باید در محضر خدا مؤدب باشد، حال در نماز سرش را بخاراند و یا بدنش میخارد و این هم نماز بخوان و هم بدن را بخاراند.
و التقدّم بخطوة أو خطوتین
به عنوان مثال در نماز جایش خیلی بد است و کمی جلو برود یا کمی عقب برگردد، حال یک قدم یا دو قدم باشد. گفتن این حرف مشکل است ولی علی کل حالٍ راه رفتن در نماز به طوری که عرفاً مضرّ نماز نباشد، اشکال ندارد.
و قتل الحیّة و العقرب و البرغوث و البقّة و القمّلة و دفنها فی الحصی
عقرب را بکشد و زیر خاک کند.
و حکّ خرء الطیر من الثوب
نماز میخواند و کبوتر روی بدنش چلغوز کزد و این چلغوز را با دستمال پاک کند.
و قطع الثوالیل، و مسح الدمامیل، و مسّ الفرج، و نزع السنّ المتحرّک، و رفع القلنسوة و وضعها، و رفع الیدین من الرکوع أو السجود لحکّ الجسد
مثلاً به سجده است و بدنش میخارد و ذکر را نمیگوید و دستش را برمیدارد و بدن را میخاراند و یا مگس را دور میکند و بعد دستش را میگذارد به زمین و ذکر سجده را میگوید.
و إدارة السبحة، و رفع الطرف إلی السماء،
در نماز تسبیح بگرداند و یا اینکه سرش را بالا کند و به آسمان نگاه کند و خدا خدا کند. این سربلند کردن به آسمان ولو به طرف راست و چپ هم نیست اما اگر متعارف باشد طوری نیست.
و حکّ النخامة من المسجد،
مثلاً میبیند کبوتری در مسجد ضل کرد و این برای اینکه به مسجد احترام بگذارد، با دستمالش آن را پاک کرد. این پاک کردن فضلۀ کبوتر خوب است که نباشد.
و غسل الثوب أو البدن من القیء و الرعاف
مثلاً حال تهوع کمی پیدا کرد و با دستمال آن را پاک کرد.
میفرمایند اینها در روایات آمده و خوب است که ما نداشته باشیم. همۀ اینها را اگر بخواهیم بشماریم با آن مکروهات و با آن مسئلۀ دیروز یک کتاب میشود. شاید مرحوم شیخ حرّ عاملی همه را شماره کرده در متفرقات و اگر جمع کند یک کتاب میشود. بعضی از آنها را به عنوان مکروه و بعضی را به عنوان حضور قب و بعضی از آنها در روایات آمده و مرحوم سید به عنوان فصلٌ فی المکروهات و مسئله اول و دوم ذکر فرمودند. اگر بخواهند همه را بشمارند، یک کتاب میشود و فایدهای هم ندارد. اگر بخواهند کلی بگویند، ما این دو سه روز کلی آن را گفتیم. اهمیت به همۀ واجبات و اهمیت به مستحبات به اندازۀ قدرت و اجتناب از گناه و اجتناب از مکروهات و بالاخره حضور قلب در نماز.
یک مسئله که ربطی به مکروهات ندارد اینست که اگر بخواهد نمازش قبول شود، باید صفای دل داشته باشد.خدا دلی را دوست دارد که پاک باشد. اما اگر دلی صفت رذیلهای داشته باشد، خدا این دل را دوست ندارد؛ لذا کارهایش را قبول نمیکند؛ و انسان باید در نماز صفای دل داشته باشد. یعنی دل پاک باشد و پاکی دل یک عمر کار میخواهد. به قول بزرگان با دست چاه کندن چقدر مشکل است، انسان صفات رذیله را رفع کند و به جای آن فضائل غرس کند و دل، دل خدایی شود و بتواند با خدا تناسب پیدا کند، این از اوجب واجبات اخلاقی است و باید روی آن کار شود.
علامه طباطبائی «رضواناللهتعالیعلیه» میفرمودند من وقتی سرزده به نجف رفتم، هنوز منزل را مرتب نکرده بودیم که سیدی در زد و من او را نشناختم و او وارد شد و از من احوالپرسی کرد و بالاخره گفت آمدهای به نجف درس بخوانی. گفتم بله. گفت علاوه بر اینکه باید در درس جدی باشی، یعنی فقه سنتی بدانی و علاوه بر اینکه درس حوز را درست کنی، باید دوش به دوش آن هم صفات رذیله را رفع کنی. بعد عجب اینجاست و ایشان هم تعجب کرده بودند که میگفتند وعدۀ مرا گرفتند که به درس ایشان بروم. معلوم است که آقای طباطبائی فطرتی داشته که مرحوم آقای قاضی سرزده به خانۀ او میرود و او را دعوت میکند به تهذیب نفس علاوه بر جدیت در درسهای سنتی و فقه سنتی و بعد هم وعدۀ او را میگیرد که به درسش برود.
میگفتند در نجف میرفتم و کسی دست روی شانۀ من زد و من برگشتم و دیدم آقای قاضی است. به من گفت فرزندم اگر دنیا بخواهی با نماز شب و اگر آخرت بخواهی با نماز شب و اگر دنیا و آخرت بخواهی باز نماز شب. علامه طباطبائی از شاگردهای خاص مرحوم قاضی شده و اما شاگرد عشقی و راستی شد به اندازهای که بعد از مردن ایشان یکی از ماها یک شیشه عطری به ایشان دادیم، رنگ ایشان تغییر کرد و شیشۀ عطر را نگرفت و گفت از وقت مردن قاضی تا حال عطر نزدم و تا آخر هم عطر نمیزنم.
به ما میگفتند مرحوم قاضی هرچه میگفت راجع به توحید افعالی بود. یک عمر توحید افعالی علامه طباطبائی درست میکند. تنها با نبود امکانات و با فقر و با تکفیری از طرف دیگران برای ایشان درست شد و با خانه نشینی و با اداره کردن زن و بچه به طور بسیار مشکل، توانست یک دورۀ المیزان را تحویل اسلام عزیز بدهد؛ زیرا مهذّب و مقدس و متّقی بود.
مرحوم سید خودش اهل کار است و باید مقداری راجع به حضور قلب و اینکه اگر کسی حضور قلب نداشته باشد نماز ندارد و مقداری راجع به اجتناب از گناه و اینکه کسی که گناه دارد خدا به او اهمیت نمیدهد و مقداری هم راجع به تهذیب نفس، هفت هشت ده صفحه صحبت میکردند اما این دو سه تا جمله را فرمودند که تناسبی نیز با هم ندارد و نمیدانم چه شده که مرحوم سید این دو سه تا مطلب غیروابسته را فرمودند. درحالی که میتوانستند مقداری راجع به حضور قلب و تقوا و تهذیب نفس صحبت کنند و از حقیقت مرحوم سید استفاده میکردیم.
این مطلب تمام شد و بحث راجع به نماز آیات است.
خدا را قسم میدهم به حق حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» نظر لطفی به این حوزۀ مقدس کند. ان شاء الله
و صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد