أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
مسئله 26:
يجب تعيين الميت المنوب عنه ويكفي الإجمالي، فلا يجب ذكر اسمه عند العمل بل يكفي من قصده المستأجر أو صاحب المال أو نحو ذلك.
مسئله، مسئلۀ واضحی است و شاید بیش از ده جا مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در عروه فرمودند و آن اینست که در نیّت ما لفظ نمیخواهیم. اینکه مشهور شده در میان عوام که در اول نمازش میگوید مثلا دو رکعت نماز واجب به جماعت به جا میآورم قربة الی الله، اینها عوامانه است و لازم نیست. خطور در دل هم لازم نیست. مثلاً لازم نیست وقتی میخواهد نماز صبح بخواند در دل بگرداند که میخواهم نماز صبح بخوانم، بلکه آنچه لازم است اینست که در دل توجه داشته باشد. توجه هم به معنای این نیست که متوجه باشد نماز میخواند، بلکه توجه به این معنا که اگر از او بپرسند چه میکنی، بگوید میخواهم نماز بخوانم؛ مثلاً میخواهم نماز صبح بخوانم. به این نیّت میگویند. به معنای اینکه به جا آوردن عمل متوجّهٌ الیه است به این معنا که اگر از او بپرسند چه میکنی، بتواند جواب دهد.
دربارۀ نیّت همه جا بیش از این شرط نیست. اختلافی هم در مسئله نیست. مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» اگر اصلاً مسئله را متعرض نشده بودند مانعی نداشت برای اینکه امر واضحی است و به دل گذراندن یا به زبان گذراندن لازم نیست و اگر در میان بعضی از مردم هست، عوامانه است. بنابراین مسئلۀ 26 معلوم است؛ «يجب تعيين الميت المنوب عنه ويكفي الإجمالي، فلا يجب ذكر اسمه عند العمل بل يكفي من قصده المستأجر أو صاحب المال أو نحو ذلك»
قصدش اینست که برای فلانی نماز بخواند. قصدش اینست که این نماز صبح را برای آن آقا میخواند. بنابراین مسئله واضح است و اگر نگفته بودند بسیار به جا بود درحالی که هفت هشت جا همین جمله را معنا کردند که نیّت یعنی چه.
مسئلۀ 27 نظیر همین مسئلۀ 26 است و آن هم یک امر واضحی است و اگر نفرموده بودند، اشکال نداشت.
مسئله 27:
إذا لم يعين كيفية العمل من حيث الإتيان بالمستحبات يجب الإتيان على الوجه المتعارف.
در همۀ اجارهها، بلکه در همۀ معاملات، متعارف شرط است. این هم یک امر واضحی است و از کلمات مرحوم سیّد در عروه زیاد استفاده شده است. مثلاً میخواهد نماز بخواند و یک سال نماز اجاره شده است. حال چه نمازی بخواند؟ اقامه را بگوید برای اینکه اذان متعارف بین مردم نیست اما اقامه متعارف است. حمد و سوره هم داشته باشد. رفتن به رکوع و بلند شدن از رکوع دارد اما اگر «سمع الله لمن حمده والله اکبر» را نگوید طوری نیست برای اینکه متعارف نیست. رفتن به سجده با آن طرز خاص و بعد نشستن بین دو سجده و بعد نشستن و ایستادن و تا آخر که بگوید السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. این متعارف است و اگر بخواهد کم بگذارد، اجازه میخواهد. حال اگر بگوید من نماز پدرت را میخوانم بدون اذان و اقامه و یا تسبیحات اربع را یک مرتبه میخوانم و یا سلام را یک مرتبه میگویم. اگر اینها را قید کند، معنایش اینست که من اجیر میشوم در اصل واجبات و اما اجیر در مستحبات نیستم. لذا این قید میگوید و اینکه بگوید و الاّ اگر قید نکند و با هم گفتگو نکنند، باید نماز و امثال نماز به اندازۀ متعارف به آن اجاره عمل شود.
مسئله 28:
إذا نسي بعض المستحبات التي اشترطت عليه أو بعض الواجبات مما عدا الأركان فالظاهر نقصان الأجرة بالنسبة إلا إذا كان المقصود تفريغ الذمة على الوجه الصحيح.
اگر یادش رفت که بعضی از مستحبات را بیاورد. مثل اینکه سلام یا تسبیحات اربع را یکی گفت. مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» میفرماید که این میتواند کسر اجرت داشته باشد. یعنی موجر به اجیر میگوید نمازی که خواندی، باید تسبیحات اربع آن سه تا باشد اما یکی بوده، پس من به همان اندازه پول کمتری میدهم.
فرمایش مرحوم سیّد خیلی بعید است. سابقاً هم مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» چندین مرتبه این فرمایش را به زبانهای مختلف، فرمودند و اشکال ندارد. برای اینکه بارها در بحث اجاره گفتند که مناط صحّت عمل است. اینکه بتواند نماز صحیح تحویل بدهد. اگر کسی عمداً سه تا سبحان الله را نگوید بلکه یک سبحان الله بگوید، نماز تحویل داده اما مقداری ناقص است. در اینجا میتواند اجاره را کمتر کند. و اما اگر سهواً شد، قاعدۀ رفع میگوید اگر سهواً شد، مانعی ندارد. بنابراین اگر کسی یادش رفت که در نماز اجارهای اقامه بگوید و یا یادش رفت سه تا سلام را بگوید بلکه یک سلام گفت و یا یک تسبیحات اربعه گفت، معلوم است که نماز صحیح به جا آورده و اگر کسری هم دارد، سابقاً فرمودند کسری را به جا بیاورد. مثلاً اگر یادش رفت دو سجده بخواند یک سجده خواند و بعد که به رکوع رفت یادش آمد، آنگاه قضای این سجده را با خود سجده بخواند. در اینجا هم باید قضای سجده را با خود سجده بخواند.
قاعدۀ کلی اینکه سابقاً گفتیم باب اجاره مثل باب صحّت است. نماز صحیح آنست که ارکانش درست باشد. اینجا نیز همین است. نماز صحیح آنست که عمداً چیزی از آن کم نکند، در اینجا نیز همین طور است. نماز صحیح آنست که سهواً اگر از او چیزی کم کرد، اگر قابل جبران است، بعد جبران کند. پس در این فرمایش مرحوم سیّد «رحمتاللهعلیه» که میفرمایند: «إذا نسي بعض المستحبات التي اشترطت عليه أو بعض الواجبات مما عدا الأركان فالظاهر نقصان الأجرة بالنسبة»؛ ما میگوییم باید نماز صحیح تحویل دهد و این هم نماز صحیح تحویل داده و مثل آنجاست که نماز برای خودش میخواند و اگر سجده را به جا نیاورد، طوری نیست؛ در اینجا نیز چنین است.
لذا این فرمایش مرحوم سیّد «فالظاهر نقصان الأجرة بالنسبة» درست نیست بلکه میگوییم والظاهر استحقاق عمل دارد در همۀ موارد.
در مطالب امروز تا اینجا چیزی نداشتیم و اگر مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» این چند فرع را نفرموده بودند، مانعی نداشت؛ و اما قبلاً فرمودند و اینجا هم که فرمودند، هم تکرار مکررّات است و هم احتیاج به گفتن نداشته است و واضح است.
امروز یک مسئله داریم و این مسئله از مشکلات فقه ماست؛ درحالی که محشین بر عروه به مسئله خیلی اهمیت ندادند، اما مسئله فوقالعاده مهم است.
مسئله 29:
لو آجر نفسه لصلاة شهر مثلا فشك في أن المستأجر عليه صلاة السفر أو الحضر ولم يمكن الاستعلام من المؤجر أيضاً فالظاهر وجوب الاحتياط بالجمع وكذا لو آجر نفسه لصلاة وشك أنها الصبح أو الظهر مثلا وجب الإتيان بهما.
تا اینجا مسئله واضح است و مسئلۀ أقل و أکثر است و در مسئلۀ أقل و أکثر اینست که اگر کسی چیزی از نماز را نیاورد، اگر از ارکان نباشد، معلوم است که چیزی ندارد و اگر جبران دارد، جبران میکند وگرنه نه. و اما اگر از مُتباینات باشد، معمولاً باید جبران کند. در باب نماز یک دفعه یک سجده نمیکند و این طوری نیست و بعد سجده را به جا میآورد، یا مثلاً تسبیحات اربع را نخواند، مانعی ندارد و قضاء هم ندارد و نماز درست است. اما یک دفعه مُتباین شد؛ مثل اینکه نمیداند اجارهای که شده است روی نماز است یا روی روزه است. به عنوان مثال میداند که اجیر شده، اما نمیداند یک سال نماز است یا یک سال روزه است. قاعده اقتضاء میکند اشتغال را؛ یعنی علم اجمالی در مُتباینات منجّز تکلیف است؛ لذا درمانحن فیه نمیداند روزه بدهکار است یا نماز، بنابراین باید هر دو را به جا بیاورد به خاطر علم اجمالی.
در باب حقالناس نیز همین است. مثلاً میداند بدهکار است اما نمیداند صدتومان بوده یا هزار تومان. قانون أقل و أکثر میگوید صد تومان بیشتر بدهکار نیستی. اما نمیداند آیا روزه بدهکار است یا نماز. در اینجا باید هر دو را به جا بیاورد. در آنجا قاعدۀ أقل و أکثر اقتضاء میکند و در اینجا قاعدۀ تباین و علم اجمالی؛ لذا مسئلۀ مرحوم سیّد تا اینجا تمام است اما مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در مسئلۀ 30 از این جزمی که داشتند دست برمیدارند و احتیاط میکنند. میفرمایند اینکه نمیداند آیا روزه بدهکار است یا نماز بدهکار است، بنابراین قرعه بکشد؛ و اینطور نیست که هر دو را به جا بیاورد، ولی احتیاط واجب میکنند.
مرحوم سیّد در جاهای دیگر این قرعه را جلو میآورند و جزماً روی آن فتوا میدهند. یعنی مرحوم سیّد سه تا فتوا دارد. یکی مسئلۀ 29 با قاعده و اینکه در مالیات مُتباینات احتیاط کرد. یک فتوا هم اینکه درجاهای دیگر میفرمایند قرعه در مالیات مُتباینات کفایت میکند. اما این قضیۀ قرعه را حتی نسبت اجماع میدهند و ادعای اجماع میکنند که در مالیات مُتباینات احتیاط نیست بلکه قرعه است. دلیل هم ندارند و دلیلشان، قاعدۀ سهله است. میگویند اگر بخواهیم بگوییم که اگر نمیداند روزه بدهکار است یا نماز بدهکار است، هر دو را بخواند، آنگاه در زندگی حرج پیدا میشود. قاعدۀ سهله و قاعدۀ لاضرر به ما میگوید «القرعة لکلّ أمرٍ مشکل». لذا میگویند در مالیات مُتباینات، به جای تمسّک به علم اجمالی و احتیاط، تمسّک به قرعه کند. مثلاً اگر میداند یا روزه و یا نماز بدهکار است، آنگاه هرکدام را که خواست به جا بیاورد؛ یعنی یا نماز را بخواند و یا روزه را به جا بیاورد.
مسئله، انصافاً مشکل است؛ لذا میبینیم محشین بر عروه همینطور که مرحوم سیّد در اینجا مشی کردند، آنجا که مرحوم سیّد فتوا دادند، فتوا را قبول کردند و آنجا که احتیاط واجب کردند که فتواست، باز احتیاط واجب را قبول کردند و اینجا آن قضیۀ قرعه را هم اصلاً ذکر نکردند و محشین هم بدون اهمیّت دادن به مسئله از مسئله گذشتند؛ لذا مرحوم سیّد در مسئلۀ 29 فتوا دادند و در مسئلۀ 30 احتیاط کردند. محشین نیز در مسئلۀ 29 فتوا دادند و در مسئلۀ 30 احتیاط کردند اما قضیۀ قرعه را در اینجا نیاوردند و اگر بشود این اجماع را درست کنیم و بگوییم در مالیات مُتباینات، قرعه هست. مثلاً اگر نمیداند نماز بدهکار است یا روزه؛ آنگاه قرعه میکشد و اگر نماز آمد نماز بخواند و اگر روزه آمد، روزه را به جا بیاورد و اما اینطور نیست که هم نماز و هم روزه را به جا بیاورد و دلیلشان هم اینست که اگر بخواهیم در مالیات مُتباینات قائل شویم به احتیاط، آنگاه حرج لازم میآید و حرج در اسلام نیست؛ بنابراین بگوییم قرعه. معلوم است که اینها با قواعد فقهی جور درنمیآید اما چیزی که انسان را گرفته اینست که در مالیات مُتباینات، ادعای اجماع شده است. اگر کسی بتواند این اجماع را جا بیندازد مسئلۀ خوبیست و الاّ همینطور که مرحوم سیّد در مسئلۀ 29 فتوا دادند و در مسئلۀ 30 احتیاط واجب کردند؛ ما هم لاأقل احتیاط واجب کنیم و بگوییم در مالیات مُتباینات باید علم اجمالی برایمان کار کند.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد