بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي»
بحث ما دربارۀ یک امر مهمی بود، خصوصاً برای جوانهای عزیز؛ دربارۀ این بود که بعضی از عوامل موجب سقوط انسان است و انسان را زمینگیر و فلج میکند، خیر دنیا و آخرت را از او میگیرد و نمیگذارد انسان صعود کند و حرکت استکمالیاش را پیگیری نماید.
در این رابطه عواملی بیان و پیرامون آن صحبت شد.
بحث این جلسه دربارۀ یک امر خیلی مهم است، مخصوصاً برای جوانها و متأسفانه یک درد بیدرمانی برای جوانها شده است. بحث قضیۀ «دوست ناباب و رفیق ناشایست» است. از منظر قرآن کریم، رفیق بد انسان را بدبخت میکند. امری به اندازۀ رفیق بد، در میان رذایل یا وجود ندارد یا کم است که مورد مذمت و نکوهش واقع شده باشد.
در قرآن کریم در دو سورۀ فلق و ناس که به آنها معوذتین میگویند، انسانها از عواملی که موجب سقوطشان میشود به خداوند سبحان پناه میبرند.
نکتۀ دقیقی در این دو سوره وجود دارد و آن نکته این است که در سورۀ فلق، یک مرتبه از چند عامل خیلی مهم به خداوند متعال پناه برده شده است. قرآن کریم میفرماید:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ، مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ»؛ به خدا پناه میبرم از شر مخلوقات، از شر آدمهای شرور، و از شر انسان ظالم. «وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ»؛ به خدا پناه میبرم در آن وقتی که غریزۀ جنسی تحریک شود.
غریزۀ جنسی به اندازهای مهم است که یوسف پیغمبر میفرماید: «وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلينَ»؛ اگر تو یاری نکرده بودی، من هم رفته بودم.
قرآن در ادامۀ سورۀ فلق می فرماید: «وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ»؛ به خدا پناه میبرم در وقتی که زن وسوسه کند. مثلاً زن از نظر طبیعی، غیرطبیعی باشد و حجاب بد داشته باشد، اما محرک هم باشد. در پایان هم میفرماید: «وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»؛ به تو پناه میبرم از شرّ حسود، آن حسادتی که اگر گُل کند، عالم را آتش میزند.
در این سورۀ شریفه چهار عامل خیلی مهم بیان میشود. اما قرآن کریم تنها یک مرتبه به انسان دستور میدهد تا از شر این چهار مورد به خداوند پناه ببرد: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» یعنی خدایا به تو پناه میبرم از این چهار مورد که خیلی شرور و خیلی مهم است.
در سورۀ ناس، امّا، انسان دو سه مرتبه از یک مورد به خداوند پناه میبرد:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، مَلِكِ النَّاسِ، إِلهِ النَّاسِ، مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذي يُوَسْوِسُ في صُدُورِ النَّاسِ، مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»
خدایا به تو پناه میبرم، خدایا به تو پناه میبرم، خدایا به تو پناه میبرم، از وقتی که رفیق بد وسوسه کند و آن القائات رفیق بد، در دل من برای گناه زمینه ایجاد نماید.
در این سوره انسان چهار مرتبه از شیطان به خدا پناه میبرد، خواه شیطان انسی یا شیطان جنّی باشد و خواه ابلیس یا رفیق بد باشد.
این دو سورۀ شریفه با نکاتی که بیان شد، به خوبی این مسئله را روشن میکند که رفیق بد در زندگی، خیلی انسان را به سقوط میکشاند، چنانچه رفیق خوب هم خیلی موجب ترقّی و پیشرفت انسان خواهد شد.
در این باره شعرهایی گفته شده است. در یکی از اشعار که انصافاً شعر خوبی برای جوانها است، رفیق بد را از مار بدتر می شمارد:
تا توانى مي گريز از يار بد يار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها همى بر جان زند يار بد بر جان و بر ايمان زند
چراکه مار فقط انسان را میکشد. اما رفیق بد، هم انسان را میکشد و هم به سقوط میکشاند و یک شخص بدبخت نظیر رفیق بد و یک آدم معتاد درست میکند، علاوه بر این اینکه با دین انسان کار دارد.
مصیبت بزرگی به نام اعتیاد به مواد مخدّر، از رفیق بد پیدا شده است. گاهی دیده میشود که یک جوان فوق العاده خوب، متدیّن، با نشاط، درس خوان و از نظر نسب و خانواده بسیار بالا است، اما بهخاطر رفاقت با رفیق بد، ناگهان معتاد میشود. اعتیاد ار مرگ بدتر است، زیرا همه از معتاد متنفّرند؛ خدا هم او را دوست ندارد، برای اینکه اعتیاد به مواد مخدّر حرام و نوعی نافرمانی خداست.
به راستی رفیق بد از مار و از اژدها بدتر است، حتی از شیطان جنّی هم خیلی بدتر است. خداوند متعال در چند آیه متذکّر شده است که تا وقتی انسان زیر پرچم شیطان نرود، شیطان کاری با او ندارد. خود شیطان نیز بر این حقیقت اقرار دارد. قرآن میفرماید: «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُون»؛ یعنی آن کسانی که زیر پرچم خدا هستند، شیطان با آنها کار ندارد و کاربرد ندارد. پس چه وقت شیطان کاربرد دارد؟ وقتی انسان زیر پرچم شیطان برود: «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَه»؛ در آن وقتی که انسان زیر پرچمش برود، تنها کاری که شیطان میتواند بکند این است که انسان را وسوسه کند.
اما رفیق بد، یعنی شیطان انسی از شیطان جنّی خیلی بدتر است. چراکه رفیق بد، به خلاف شیطان، معمولاً به دنبال افراد میرود و آنها را فریب میدهد. یعنی آنکه فریب میخورد، به سراغ دوست ناباب نرفته، بلکه آن دوست ناباب به سراغ او آمده و او را گول زده است. طولی هم نمیکشد که ناگهان به انحراف کشیده میشود و سقوط میکند، آن هم چه سقوط خطرناکی.
قرآن کریم در مورد شخص منافق میفرماید: «إِنَّ الْمُنافِقِين فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار»؛ به راستی رفیق بد از هر منافقی برای سقوط انسان بدتر است. اگر کسی بتواند رفیق خوب پیدا کند، سعادتمند میشود و علمای علم اخلاق روی این امر خیلی پافشاری دارند. من در کلمات بزرگان، نظیر مرحوم قاضی، مرحوم کربلائی، مرحوم محقق همدانی، دیدهام که اگر انسان نصف عمرش را صرف بکند تا یک رفیق خوب پیدا کند، سزاوار است. حتی بعضی از آنها میگویند: نه، اگر انسان تمام عمرش را صرف کند تا یک رفیق خوب پیدا کند باز هم ارزش دارد، یک رفیقی که غیبت نکند، تهمت نزند و شایعهپراکنی نکند، انسان را به اعتیاد نکشاند، انسان را به گناه نکشاند، انسان را به مجالس لهو و لعب نبرد و انسان را به مسجد و جلسات مذهبی بکشاند و بالاخره مواظب باشد که این شخص سقوط نکند. این رفیق خیلی ارزش دارد، اما بسیار کم است و همیشه هم کم بوده است، مخصوصاً در زمان فعلی؛ از این رو جوانها باید مواظب این خطر باشند.
قضیۀ دوستیابی بین افراد نامحرم نیز یکی از شاخصه های رفاقت و دوستی ناشایست است. قرآن کریم اسم این ارتباط حرام را «خُدن» میگذارد و میفرماید گناهش خیلی بزرگ است. حتی در آیاتی «دوستی و ارتباط افراد نامحرم» را با «عمل منافی عفّت زنا» در کنار هم قرار داده، این گناهان را در یک راستا برمیشمرد:
«مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ وَ لا مُتَّخِذي أَخْدان»[10]
«مُحْصَناتٍ غَيْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدان»[11]
یعنی مرد و زن شايسته، با جنس مخالف دوستى پنهانى ندارند؛ همانگونه كه مرتكب فحشاء اخلاقى بزرگی مثل زنا نمىشوند.
گاهی از اوقات کار به جایی میرسد که یک لحظه هوسرانی، باعث یک عمر پشیمانی برای شخص، بلکه بالاتر از آن، باعث یک عمر پشیمانی برای دو خانواده و دو فامیل میشود. به تعبیر قرآن و روایات این پشیمانی در اثر نگاه آلوده است. یعنی نگاه آلوده و نگاه حرام، زمینهساز ارتباط و دوستی حرام میشود و آن دوستی، بعید نیست که به گناهان و اعمال منافی عفّت بینجامد.
قرآن کریم مىفرمايد: اگر مؤمن هستید، چه زن و چه مرد، بايد نگاه آلوده نداشته باشید.
«قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ»[12]؛ اى مرد مؤمن چشم آلوده نداشته باش. «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ»[13]؛ اى خانم مؤمن نگاه آلوده نداشته باش.
در واقع اين نگاههاى آلوده منجر به مفاسد اخلاقی و آلودگىها مىشود و بالاخره آن پاكى اجتماع را از بين میبرد و برای حفظ پاکی جامعه، به تعبیر قرآن، باید از نگاههای آلوده پرهیز کرد.
یکی از عوامل و اسباب پدیدآورندۀ دوستیهای مضر و خطرناک، در زمان حاضر، خصوصاً برای جوانها فضای مجازی و تلفن همراه است. تلفن همراه و فضای مجازی وقتی خوب است که مفید باشد و از آن استفادۀ صحیح و مناسب بشود. اما متأسفانه در بعضی افراد موجب دوستیابی و ارتباط حرام میشود. با کمال تأسف بیشتر موبایلها برای زن و مرد، وسیلهای برای گناه شده، تا جایی که میتوان آن را خانۀ شیطان نامید.
مردها و مخصوصاً زنها باید عفت داشته باشند. این عفت فضیلت ارزشمندی است. اگر عفّت و عصمت را مجسم کنند؛ باید یک خانم بشود. خانم یعنی مجسمۀ عفت، ولی این دوستیابیها، تجسم عفّت را از آنها میگیرد. بالاترین افتخار و بالاترین نعمت برای خانم همین عفت است و گاهی به واسطۀ دوستیابی و ارتباط ناشایست عفتش از دست میرود.
امام صادق«سلاماللهعلیه» در روایتی در مورد اهمیت حیاء میفرمایند: «لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا حَيَاءَ لَهُ»[14]؛ یعنی کسی که حیاء ندارد ایمان ندارد. اساساً بی حیایی، از بی عقلی سرچشمه می گیرد و اگر انسان عاقل باشد، حیا هم خواهد داشت.
در روایت آمده است که جبرئیل نزد حضرت آدم آمد و سه چیز برایش آورد، یکی عقل، یکی حیاء و دیگری هم دین، سپس به حضرت آدم گفت: یکی از اینها را انتخاب کن و دو مورد دیگر را باقی بگذار. حضرت آدم گفت: من عقل را انتخاب میکنم و بعد از آن جبرئیل به حیاء و دین دستور داد تا بازگردند. حیاء و دین گفتند: اى جبرئيل، ما دستور داريم كه هرکجا عقل باشد همراه آن باشیم، جبرئیل گفت: اختيار با شما است و بالا رفت. [15]
پس اگر کسی عاقل باشد، حیا دارد و آنکه بیحیایی میکند، باید به بیعقلی و بیفکری او پی برد.
به راستی بعضی از زنها و مردها که در جامعه با بیحیایی و بدون پوشش مناسب ظاهر میشوند، از عقلانیّت کافی برخوردار نیستند، وگرنه شخصیّت خود را حفظ میکردند.
وقتی کسی بیحیا شد، دینش را هم از دست میدهد. یعنی دین و عقل در انسان بدون حیاء، کار نمیکند. در واقع، آن حیاست که اگر نباشد، یک انسان دیوانه و یک بیدین درست میکند که حاضر است همه چیز را فدای شهوت و فدای دوست بد کند.
سراغ داریم افرادی که متدین بودند و سر و کار با مسجد و جلسات مذهبی داشتند، اما یک رفیق بد پیدا کردند و مرتب به او در مورد دین و روحانیّت بدگویی کرد و زمانی که نسبت به اسلام بدبین شد، شیطان، هم مسجد را از او گرفت، هم احترام دین و روحانیّت را از او گرفت. چنین کسی با کمال شهامت به علمای دین تهمت میزند، حتی به مراجع تقلید. اینها از کجا پیدا شده است؟ از رفیق بد.
در روایت آمده است که اگر انسان سر و کار با مساجد و علماء نداشته باشد، در حالی که ایمان ندارد دنیا را ترک میکند. پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» این حقیقت را چنین پیش بینی فرمودهاند: «سَيَأْتِي زَمَانٌ عَلَى النَّاسِ يَفِرُّونَ مِنَ الْعُلَمَاءِ كَمَا يَفِرُّ الْغَنَمُ مِنَ الذِّئْبِ ..... وَ الثَّالِثُ يَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْيَا بِلَا إِيمَانٍ»[16]
پیر و جوان، فاضل و غیرفاضل، دانشگاهی و دبیرستانی، کاسب و همه همه، باید مواظب باشند و بدانند که رفیق بد از هر اژدهایی بدتر است. حتی گاهی دیده میشود که رفیق بد در طلبهها نفوذ میکند، یک طلبهای که حسابی مقدس، درس خوان، متدین و اهل نماز شب بوده است، اما به خاطر یک رفیق بد، نماز شب، نماز اول وقت و نماز جماعتش از بین رفته است. یک ساعت، دو ساعت با یک رفیق بد مینشیند و جلسه دارد، جلسهای که در آن غیبت، تهمت، شایعهپراکنی و توهین است. معلوم است که این دیگر رستگار نخواهد شد. مگر میشود که یک طلبه تقوا نداشته باشد و به جایی برسد؟ محال است. ممکن نیست که طلبه تقوا نداشته باشد و به جایی برسد. حتی اگر طلبه عالم شود و مجتهد شود، اما تقوا نداشته باشد، همان اجتهادش برایش وزر وبال میشود و همان اجتهادش برای خودش و مردم مضرّ میشود. عالم بی عمل، یک ضررش همین است که علمش مضرّ برای اجتماع است.
آیهای در قرآن کریم است که انصافاً کمر شکن است، میفرماید:
«وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً»
در روز قیامت افرادی به صف محشر میآیند و به اندازهای پشیمان هستند که پشت دستشان را میگزند. مانند افرادی که آبرویشان رفته است و لبشان را میگزند. قرآن میفرماید: این اشخاص به خاطر شدت پشیمانی، پشت دستشان را میگزند و میگویند: ای وای بر من، دیدی رفیق بد چه بر سرم آورد؟! دیدی رفیق بد با من چکار کرد که حاضر شدم زیر پرچم شیطان بروم؟! این شخص مرتب ای کاش ای کاش میکند، اما به راستی چیزی که کمر انسان را میشکند اینجاست که به جای اینکه پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» شفاعت او را بکنند، او را نفرین میکنند.
قرآن کریم در ادامه میفرماید:
«يا وَيْلَتى لَيْتَني لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً، لَقَدْ أَضَلَّني عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَني وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً»؛ ای کاش با منبر و محراب، با روحانیت و با آدمهای خوب سر و کار داشتم، ای وای بر من ای کاش این رفیق بد را نداشتم و با قرآن سر و کار داشتم اما رفیق بد مرا برد.
مراد از شیطان در این آیۀ شریفه: «لَقَدْ أَضَلَّني عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَني وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً»؛ همان شیطان انسی است و قرآن میفرماید: شیطان انسی این شخص را به سقوط میکشاند و گمراهش میکند؛ تا به اینجا، این درد و دلها، این پشت دست گزیدنها و این حسرت خوردن افراد پشیمان بود. قرآن در ادامه میفرماید: «وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»؛ یعنی پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» میفرمایند: خدایا اینها پا روی قرآن گذاشتند و به آیات آن عمل نکردند و به آیاتی که مربوط به انسانیت بود عمل نکردند، خدایا قرآن را رها کردند و رفیق بد و شیطان را به عنوان دوست گرفتند، خواه شیطان انسی، خواه شیطان جنی، خدایا بازخواست مرا از این مردم بگیر. یعنی چنین اشخاصی آنجا که به شفاعت پیامبر گرامی«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» نیاز دارند، با ناراحتی و بازخواست ایشان مواجه میگردند. در شعری که محتوای آن از روایات گرفته شده، میخوانیم: وای بر کسی که در روز قیامت شفیع او خصم او باشد: «ويل لمن شفعاؤه خصماؤه»[21].