عنوان: حدیث سی و یکم: بازپرسی در قیامت، جلسۀ اوّل
شرح:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»

 

بحث اين جلسه راجع به روايتي است که از امام رضا«سلا‌م‌الله‌عليه» نقل شده است و آن حضرت از قول پيامبراکرم«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمایند:

«إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ لَا يَزُولُ الْعَبْدُ قَدَماً عَنْ قَدَمٍ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاه وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَهُ وَ فِيمَا ذَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْت‏»[1]

روز قيامت بنده قدم از قدم برنمى‏دارد تا اينكه چهار سؤال از وى می‌شود: از عمرش كه در چه سپرى ساخته؟ و جوانيش در چه راهی صرف كرده؟ و از مالش كه از كجا آورده و به چه مصرفی رسانده؟ و از دوستى‏ ما اهل‏ بيت‏.

این روایت که توجه و عمل به آن، خیر دنیا و آخرت را نصیب انسان مي‌‌کند، در برخی کتب مرحوم صدوق«رحمت‌الله‌علیه» و نیز در تحف العقول و بعضي منابع حديثي ديگر نقل شده است.[2]

در بعضی منابع، از قول حضرت رضا«سلام‌الله‌علیه» و در برخی منابع از قول سایر ائمۀ طاهرین«سلام‌الله‌علیهم» نقل شده است که از پدران و اجداد خویش و همگی از زبان مبارک رسول اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» آن را نقل فرموده‌اند.

اين روايت، شبیه روایت سلسلة‌ الذّهب است که در آن، حضرت رضا«سلا‌م‌الله‌عليه» می‌فرمایند: من از پدرم، پدرم از پدرشان تا رسید به امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» و ایشان از پیامبر«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» و پيامبر گرامي از جبرئیل و جبرئیل از خداوند نقل می‌کند که خدا فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي‏ فَمَنْ‏ دَخَلَ‏ حِصْنِي‏ أَمِنَ‏ مِنْ‏ عَذَابِي»[3].

این‌گونه روايات را «سلسلة ‌الذّهب» خوانده‌اند؛ یعنی سندهای حدیث طلایی است، یعنی سلسلۀ سند و راویان گرامی آن، اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم» و پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» هستند و به‌واسطۀ جبرئیل امین از خداوند تعالی نقل شده است.

بعضی گفته‌اند: علّت نام گذاری این قبیل روایات به سلسلة ‌الذّهب، آن است که راویان و ناقلان حدیث، آن را با قلم و دوات‌ طلایی نوشته‌اند. چنین نظری صحیح نیست، مخصوصاً اینکه استعمال قلم و دواتی که از طلا باشد، اشکال دارد.  

به هر حال، طبق اين حديث شريف، که بسیار ارزنده و آموزنده است، در قيامت قبل از آن که بنده وارد حساب و کتاب شود، راجع به چهار مسأله از او بازپرسي مي‌شود. اگر بتواند پاسخ قانع کننده ارائه دهد، به پيش مي‌رود و ان‌شاءالله مورد شفاعت اهل‌بيت«سلام‌الله‌عليهم» واقع مي‌شود. اما اگر قادر به پاسخ‌گويي سؤالات اين بازپرسي نباشد، قيامت سختي در پي خواهد داشت.

مسألۀ اوّل و دوّم در بازپرسي، در خصوص عمر و جوانی است. از بنده مي‌پرسند: عمرت در چه مصرف شد؟ در چه از بین رفت؟ در چه کهنه شد؟ جواني خود را در چه کاري به پيري رساندي؟

عمر و جوانی انسان‌ها معمولاً به هدر می‌رود. يک جوان مي‌تواند از نظر معنويّت، جواني خود را صرف رسيدن به خداوند کند و به جايگاهي دست يابد که به جز خدا نداند، اما معمولاً جوانی جوان‌ها هدر می‌رود. اساساً تشبيه عمر به طلا غلط است؛ چراکه ارزش عمر، از هر چه فکر کنید، بیشتر است. يک لحظه و يک دقيقه از عمر، وقتی گذشت، دیگر تمام می‌شود و هرگز به دست نمی‌آید. در اهميت و جايگاه برجستۀ وقت انسان، همين بس که صرف يك ساعت وقت، مي‌تواند دست کم به اندازۀ يك سال عبادت ارزش پيدا کند: «تَفَكُّرُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَة».[4]

صرف وقت در تفکّر چنان کاربرد دارد که مي‌تواند حرّ بن‌یزید ‌‌ریاحی را از جهنّم به بهشت ببرد و او را  در زمرۀ شهدایی قرار دهد که افضل از همۀ شهداي اولین و آخرین هستند. گاهی یک جرقه در ذهن، انسان را مخترع مي‌کند و او را به افتخار جامعۀ بشریّت مبدّل مي‌سازد.

علّامۀمجلسي«ره» شصت و چهار سال عمر کرده است. ولي در اين شصت و چهار سال خدماتي کم‌نظير ارائه کرده است. نظير علّامۀ مجلسي در بين علما و مراجع تقليد، فراوان وجود دارد. يکي از رموز موفقيّت آنان اين بوده، که از دقايق و لحظات عمر خويش، به‌خوبي استفاده کرده‌اند.  

آن دسته از مردم که عمر خويش را تباه مي‌کنند، شقاوت‌مند خواهند شد. قرآن کريم مي‌فرمايد: هنگامي که افراد جهنّمي به جهنّم مي‌افتند، درمي‌يابند که چه بهره‌اي مي‌توانسته‌اند از عمر خويش ببرند و نبرده‌اند. از اين‌رو ناله و فرياد آنان بلند مي‌شود و افسوس مي‌خورند: «وَ هُمْ يَصْطَرِخُونَ فيها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذيرُ فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمينَ مِنْ نَصير»[5]؛ در جهنّم مي‌سوزند و التماس مي‌کنند که به دنيا بازگردانده شوند و عمر دوباره از خدا مي‌خواهند، ولي التماس آنان ديگر نتيجه‌اي ندارد. به آنها خطاب مي‌شود: آیا به شما عمر دراز ندادیم تا بيدار شويد و عبرت بگيريد؟ پس عذاب را بچشيد که ياوري نداريد.  

کساني که دچار روزمرّگي هستند و برنامۀ زندگي روزانۀ آنان فقط با خوردن، خوابيدن و ارضاي غرايز پر مي‌شود، در قيامت بابت اتلاف وقت مؤاخذه خواهند شد. آن دسته از افراد که شبانه‌روز، خود را سرگرم کارهايي مانند تماشاي فيلم و سريال و شنيدن موسيقي‌ مي‌کنند و به فکر کار، مطالعه، خدمت به خلق خدا و عبادت نيستند، آنان که عمر خود را به بطالت و بيهودگي مي‌گذرانند، از زندگي، حاصلي جز پوچي نصيب آنان نمي‌گردد، در آخرت نيز گرفتار خواهند بود. شاعر مي‌گويد:

گوهر عمر بدين خيرگى از دست مده‏

آخر اين درّ گران‏مايه بهايى دارد

در روايتي از قول امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌عليه» بيان شده است که انسان بايد کارهاي بیهوده و بدون حاصل را رها کند و به امور مهمّی که فايده دارد و موجب نجات است، مشغول گردد: «دَعْ‏ مَا لَا يَعْنِيكَ‏ وَ اشْتَغِلْ‏ بِمُهِمِّكَ‏ الَّذِي‏ يُنْجِيك‏»[6]

عمر انسان بايد صرف آبادي دنيا و آخرت او شود. از يک طرف بايد براي تأمين معاش و ساختن زندگي  دنيوي و رفع احتياج تلاش کند و از سوي ديگر، بايد به آبادي آخرت و تحصيل دين و تقويت ايمان  بينديشد.

سزاوار نيست انسان در مدّت زندگي، هيچ توشه‏اى براى ‏آخرت گردآوري نکند. اساساً آدمى براى خوردن و آشاميدن و خوابيدن و رسيدگى به غرايز خلق نشده است. اين امور وسيلۀ حركت انسان به‏سوى خداوند متعال‏اند و بايد در اين جهت و به اندازۀ رفع نياز به كار گرفته شوند. اگر رسيدگى به غرائز، براى کسي به هدف زندگي مبدّل گردد، ناخودآگاه زندگى او حيوانى مى‏شود. قرآن كريم در مورد برخى از افراد مى‏فرمايد: «يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُم‏»[7]؛ مثل حيوان‌ها فقط مي‌خورند و از دنيا بهره مي‌گيرند و عاقبت آنها جهنّم است.

فرصت جوانى‏ انسان لازم است صرف انس با قرآن کريم و بهره‌مندي از معارف ناب عترت طاهرين گردد و با تمسّک به اين دو ثقل گرانبها، به فرمودۀ پيامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» رستگار شود[8]: «انّى‏ تارِكٌ فيكُمُ الثِّقْلَيْنِ‏ ما انْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما لَنْ تَضَلُّوا كِتابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتى‏ وَ اهْلَ بَيْتى‏ فَانَّهُما لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى‏ يَرِدا عَلَىَّ الْحَوضَ»[9]

قرآن کريم پناهگاه انسان است. پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمايند: «فَإِذَا الْتَبَسَتْ‏ عَلَيْكُمُ‏ الْفِتَنُ‏ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ‏ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّار»[10]؛ وقتى ظلم، گرفتارى و فساد، مثل ابر تاريك بر شما هجوم ‏آورد، به قرآن رو آوريد. زيرا قرآن براى سعادت دنيا و آخرت شما شفاعت مى‏كند و شفاعتش پذيرفته مى‏شود. بعد مى‏فرمايند: هر كس قرآن را سرمشق زندگى خود قرار دهد، بهشت آن شخص از همان جا شروع مى‏شود تا به بهشت موعود برسد. چنان‌که اگر كسى به قرآن پشت پا بزند و به آن عمل نكند، جهنّم او از همان جا شروع مى‏شود تا به جهنّم موعود برسد. 

تمسّک به اهل بيت«سلام‌الله‌عليهم» و انس با معارف انسان‌ساز عترت، فضيلت بزرگي است که عمر انسان را پرارزش مي‌کند و انسان را به رستگاري مي‌رساند. راوي مي‌گويد: از امام رضا«سلام‌الله‌عليه» شنيدم که فرمودند: خدا بيامرزد كسى را كه امر ما را زنده كند. به ايشان گفتم: چگونه امر شما زنده مى‏شود؟ گفتند: به آموختن علوم ما و تعليم دادن آن به مردم. سپس فرمودند: «فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ‏ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا»[11]؛ اگر مردم از محاسن سخنان ما آگاه گردند، پيرو ما خواهند شد.

فراگيري علوم ديني و معارف اسلامي در سه موضوع احکام، اخلاق و اعتقادات براي همه و به وي‍ژه براي نسل جوان لازم است و عمر گران‌بهاي نسل جوان بايد صرف آن شود تا به سعادت ابدي برسند.

مسلمان بايد احکام دين خود را به خوبي بداند و به آن عمل کند. در اين راستا، مطالعۀ احکام رسالۀ عمليّۀ مرجع تقليد و عمل به آن لازم است.

همچنين آموختن اخلاق و عمل به دستورات اخلاقي، براي همه واجب است. شناخت صفات رذيله و ريشه‌کن کردن يا دست کم سرکوب آن صفات، يکي از واجب‌ترينِ واجب‌ها است. رسوخ يکي از رذائل اخلاقي در دل، براي شقاوت دنيا و آخرت آدمي کافي است. اما چه کسي مي‌تواند ادعا کند که در شبانه‌روز مقداري از وقت خويش را صرف اخلاق و خودسازي مي‌کند؟

خداوند متعال در سورۀ شمس، يازده قسم ياد مي‌کند، سپس بعد مي‌فرمايد: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها، وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها»[12]؛ رستگاري، فقط از آن کسي است که خودسازي کند و شقاوت، از آنِ کسی است که صفت رذیله‌ای بر دلش حکم‌فرما باشد.

علاوه بر احکام و اخلاق، فراگيري اعتقادات نيز ضروري است. اعتقادات، تقليدي نيست، يقيني است. دست‌کم چهل مسئلۀ مهم اعتقادي وجود دارد که يک شيعه بايد با استدلال، آن مسائل را بداند و بتواند در مقابل شبهات دشمنان دين و تشيّع، ايستادگي کند.[13]دانستن اعتقادات، نياز به مطالعه و تحقيق دارد. يک شيعه بايد در عمر خويش براي يادگيري مسائل اعتقادي تلاش فراواني داشته باشد.

شايسته است جوانان به جاي تلف کردن اوقات ارزشمند و پربهاي دوران جواني و گذراندن عمر با دوستان نامناسب و رفيق‌هاي ناباب، به پيشرفت در دين، اخلاق و ترقي علمي اهميّت بدهند. بايد دانست که رفيق بد، افزون بر اتلاف عمر، سبب گمراهي در دين، انحراف در اخلاق و شکست و خسران در امور علمي و دنيوي خواهد شد و آبروي انسان را مي‌برد.

اسراف و تبذیر بسیار ناپسند است. متأسفانه بيشتر مردم در مصرف عمر هم دچار اسراف و تبذیر مي‌شوند. اگر وقت انسان صرف گناه شود و در راه نافرماني خداوند تعالي هدر رود، تبذير عمر است. قرآن مي‌فرمايد: «إِنَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطين‏»[14].

مصرف وقت و عمر در کارهاي بيهوده و بدون نتيجه، حتي اگر حرام نباشد، اسراف عمر است و ناپسند است. بعضي رفتارها يا گفتارها، نه براي دنيا مفيد است، نه براي آخرت نتیجه دارد. این اعمال بیهوده که منجر به اتلاف عمر می‌شود، فشار قبر دارد.        

امام صادق«سلام‌الله‌علیه» از قول پدر و اجداد خويش تا پيامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» مي‌فرمايند: «ضَغْطَةُ الْقَبْرِ لِلْمُؤْمِنِ كَفَّارَةٌ لِمَا كَانَ مِنْهُ مِنْ تَضْيِيعِ النِّعَمِ»[15]؛  فشار قبر مؤمن، كفارۀ ضايع کردن نعمت‌ها توسط اوست.

نعمت عمر و جواني انسان، يکي از با ارزش‌ترينِ نعمت‌ها است که در مقايسه با ساير نعمت‌ها، بي‌نظير يا بسيار کم نظير است. تلف کردن و از بين بردن اين نعمت بزرگ الهي و مشغول شدن به اعمال بيهوده و بدون فايده، فشار قبر دارد.

هرکسي مي‌تواند با استفادۀ مطلوب از نعمت عمر و جوانی، در زمینۀ مورد علاقۀ خود، به موفّقیّت و کاميابي دست يابد. اگر به علوم طبیعی و علوم پايه علاقه‌مند باشد، دانشمندي نظیر زکريّاي رازي و پاستور و نیوتن و انیشتین می‌شود، چنانچه مشتاق فراگیری علوم الهی و معارف اسلامی باشد، می‌تواند مثل شيخ مفيد، ابن سينا، علاّمه مجلسی، صدرالمتألّهین و امام خمینی، زبانزد خاص و عام شود. اگر کسي طالب سيروسلوک باشد، مي‌تواند با صرف عمر خويش در اين راه، به مقام عنداللّهي برسد. مقامي که بهشت و نعمت‌هاي آن در مقابل او کوچک و ناچيز است. به چنين کسي خطاب مي‌شود: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعي‏ إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً، فَادْخُلي في عِبادي، وَ ادْخُلي جَنَّتي»[16]  

پيشرفت و تعالي انسان، در امور دنيوي، علمي، معنوي و اخروي، به شرط پرهيز از اعمال بيهوده و بدون نتيجه از برنامۀ زندگي و بهره‌برداري از دقايق عمر، امکان‌پذير است.

روحاني يا استاد دانشگاهي كه مى‏تواند با تحقيق و پژوهش، زمينۀ پيشرفت و موفّقيّت خود و ديگران را فراهم آورد يا طلبه، دانشجو و دانش‏آموزى كه بايد تمام وقت خويش را صرف‏ تحصيل علم و دانش كند، اگر وقت خود را تلف نمايد و در جلسات لغو و برنامه‏هاى بى‏ثمر شركت كند، يا به تماشاى فيلم‏ها و برنامه‏هايى مشغول شود كه براى دنيا يا آخرت او نتيجه‏اى ندارد، گناهكار محسوب شده و بايد از گناه خويش توبه كند.

اساساً قرآن کريم، يکي از ويژگي‌هاي افراد مؤمن را دوري جستن آنان از اعمال لغو و بيهوده بر مي‌شمرد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، الَّذينَ هُمْ في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ، وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون‏».[17]

هرگونه رفتار يا گفتار اضافي که نتيجۀ مفيدي در بر نداشته باشد، لغو است. انسان باید مواظب عمر خود باشد که با اعمال لغو و بيهوده سپري نشود. در روايتي از قول پيامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» نقل شده است که هرگونه لهو، سرگرمي يا بازي، از مؤمن، باطل و نابجاست، مگر در در تربيت اسب، مسابقات تيراندازى و شوخى با همسر، كه اين سه مورد درست و بجا است: «كُلُّ لَهْوِ الْمُؤْمِنِ بَاطِلٌ إِلَّا فِي ثَلَاثٍ‏ فِي تَأْدِيبِهِ الْفَرَسَ وَ رَمْيِهِ عَنْ قَوْسِهِ وَ مُلَاعَبَتِهِ امْرَأَتَهُ فَإِنَّهُنَّ حَقٌّ»[18].

يعني سرگرمي و بازي انسان هم اگر نتيجه و فايده نداشته باشد، لغو است، امّا اگر مانند بازي‌هاي ورزشي براي سلامتي مفيد باشد يا آمادگي رزمي انسان را ارتقاء بخشد يا در جهت خدمت به خانواده باشد يا به نحوي آموزنده و مفيد باشد، نتيجه دارد و لغو نيست. اين سخن مربوط به بازي‌هاي حلال است، وگرنه مشغول شدن به سرگرمي‌ها و بازي‌هاي حرام، نظير بازي‌ با آلات قمار که تبذير عمر است.

اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» در روایاتي، حذر و پرهيز از نگاه اضافی، کلام اضافی و نيز خوراک اضافی را لازم دانسته‌اند. چنان‌که مي‌فرمايند: از نگاه اضافي بپرهيزيد که بذر هوا و هوس را در دل انسان مي‌کارد: «إِيَّاكُمْ وَ فُضُولَ النَّظَرِ فَإِنَّهُ يَبْذُرُ الْهَوَى»[19]. از سخنان و حرف‌هاي اضافي و غير مفيد حذر کنيد که عيب‌هاي شما را ظاهر مي‌سازد: «إِيَّاكَ‏ وَ فُضُولَ‏ الْكَلَامِ‏ فَإِنَّهُ‏ يُظْهِرُ مِنْ‏ عُيُوبِكَ‏ مَا بَطَنَ‏»[20]. از طعام و خوراک اضافي هم اجتناب کنيد که سبب قساوت قلب است: «إِيَّاكُمْ وَ فُضُولَ الطَّعَامِ فَإِنَّهُ يَسُمُّ الْقَلْبَ بِالْقَسْوَةِ»[21]. همچنين خواب و استراحت بيش از نياز، مبغوض خداوند تعالي است: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَيُبْغِضُ الْعَبْدَ النَّوَّامَ إِنَّ اللَّهَ لَيُبْغِضُ الْعَبْدَ الْفَارِغَ‏‏»[22].

نکتۀ قابل توجه در اين مبحث، آن است که علاوه بر اهميّت وقت و عمر خود انسان، زماني که از ديگران اشغال مي‌کند نيز براي او مسئوليّت‌آور است. اساتيد، معلّم‌ها، روحانيّون و سخنرانان بايد دقت و توجه کافي براي خودداري از اتلاف وقت مستمعين داشته باشند. استاد بزرگوار ما امام خميني«قدّس‌سرّه» به‌عنوان نصيحت، مي‌فرمودند: گاهي انسان یک ساعت عمر خودش را از بین می‌برد، اما بدتر از آن وقتي است که مثلاً منبر مي‌رود، صد نفر پای منبر او نشسته‌اند و اگر آن صد نفر از سخنان او استفاده نکنند، صد ساعت وقت اجتماع را از بین برده است. اين اتلاف وقت، مؤاخذه دارد. انصافاً فرمايش ايشان صحيح است. منبرها و سخنراني‌ها بايد محتوا داشته باشد، جلسات، گفتگوها و نشست و برخاست‌ها بايد با ارائۀ فايده و نتيجه تمام گردد.      

نکتۀ قابل توجه ديگر، اينکه استفاده از عمر بايد هميشه و تا آخرين لحظات حيات ادامه داشته باشد. کسي تصوّر نکند با چند سال تحصيل و اخذ مدرک تحصيلي، از عمرش بهره‌برداري لازم را کرده و بعد از آن وظيفه‌اي ندارد. چنين نيست و تا وقتي که انسان نفس مي‌کشد بايد در بهره‌گيري از وقت خويش کوتاهي نکند. در خصوص يكى از علماي بزرگ گفته شده است كه به هنگام مرگ به اطرافيان و شاگردان که بر سر بالين او جمع بودند، فرموده است: مباحثه كنيد تا من در جلسۀ علم از دنيا بروم. نقل مي‌کنند ميرزاى شيرازى«رحمت‌الله‌عليه»، صاحب فتواي تحريم تنباکو، در آستانۀ رحلت از دنيا بود. اطرافيان مى‏خواستند در اين لحظات آخر، از آن عالم بزرگ حرفي بشنوند، ولي چشم‌هاى ايشان بسته بود و در جواب درخواست‌ها هيچ نمى‏گفت. يك طلبۀ زرنگ، مسئله‌اي فقهى سؤال كرد. ناگهان همه ديدند كه ميرزاي شيرازي چشم‌ها را باز كرد و سؤال را پاسخ داد و بعد از دقايقى به جوار رحمت الهى پركشيد. يعني آخرين لحظات و دقايق عمر را نيز به تعليم و تعلّم گذراند.

ان‌شاء الله در جلسۀ بعد به بیان فرازهای بعدی روایت و شرح سؤال‌های دیگری که در بازپرسی قیامت، از بندگان پرسیده می‌شود، خواهیم پرداخت.



[1]. جامع الاخبار، ص 175.

[2]. امالی الصدوق، ص 39؛ خصال، ج1، ص 253؛ تحف العقول، ص 56.

[3] . عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 135.

[4]. تفسير العياشى، ج 2، ص 208.

[5]. فاطر، 37: «و آنان در آنجا فرياد برمى‏آورند: «پروردگارا، ما را بيرون بياور، تا غير از آنچه مى‏كرديم، كار شايسته كنيم. مگر شما را [آن قدر] عمر دراز نداديم كه هر كس كه بايد در آن عبرت گيرد، عبرت مى‏گرفت؛ و [آيا] براى شما هشداردهنده نيامد؟ پس بچشيد كه براى ستمگران ياورى نيست.»

[6]. غرر الحكم و درر الكلم، ص818.

[7]. محمّد،12 :«[از دنيا] كام و بهره مى‏گيرند و همانند چهارپايان مى‏خورند و جايگاه آن‏ها آتش است».

[8]. ر.ک: سيروسلوک، مقدمه: فصل پنجم و فصل ششم.

[9]. وسائل الشيعه، ج 27، ص 34؛ برايب اطلاع از ساير مصادر اين روايت، ر.ک: مظهر حق، صص 120-117.

[10]. الکافی، ج 2، ص 598.

[11]. عيون أخبار الرضاع، ج‏1، ص307.

[12]. شمس، 9و10: «كه هر كس آن را پاك گردانید، قطعاً رستگار شد، و هر كه آلوده‏اش ساخت، قطعاً درباخت.»

[13]. ر.ک: رسالۀ توضيح‌المسائل، بخش اعتقادات.

[14]. إسراء، 27: «اسرافكاران برادران شيطان‌ها هستند.»

[15]. الأمالي( للصدوق)، ص540.

[16]. فجر، 30-27: « اى نفس مطمئنّه، خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد، و در ميان بندگان من درآى، و در بهشت من داخل شو».

[17]. مؤمنون، 1تا3: «به نام خداوند رحمتگر مهربان‏  به راستى كه مؤمنان رستگار شدند، همانان كه در نمازشان فروتنند، و آنان كه از بيهوده رويگردانند.»

[18]. الكافي، ج‏5، ص50.

[19]. عدّة الداعي، ص 313.

[20]. غرر الحكم و درر الكلم، ص 172.

[21]. عدّة الداعي، ص 313.

[22]. وسائل‌الشیعه، ج 17، ص 58.