بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یفْقَهُوا قَوْلِی
یکی از فضیلتهای فراموش شده در اجتماع، «انتقاد» است. معنای انتقاد آن است که عیب، گناه یا اشتباه دیگران با دلسوزی و به قصد اصلاح، بدون سرزنش، به خودشان گوشزد شود. البته در این میان اهمیّت «انتقادپذیری» کمتر از اهمیّت انتقاد نیست و این دو فضیلت فعلاً در خانوادهها، و در جامعه فراموش شده است.
از تبعات ترک و فراموشی انتقاد و انتقادپذیری، فراگیر شدن گناهانی مانند سرزنش، غیبت، تهمت، افشای اسرار، شایعهپراکنی، عیبجویی، تحقیر و اهانت در جامعه است.
قرآن کریم در آیهای به افرادی که اهل انتقاد و انتقادپذیری بوده، درصدد رفع عیوبشان باشند بشارت داده و آنها را خردمندان و عاقلان اجتماع قلمداد کرده است. میفرماید: «فَبَشِّرْ عِبادِ، الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب»؛ عاقلها که دست عنایت خدا روی سرشان است، چه کسانی هستند؟ میفرماید: آنان که انتقاد کنند و انتقادپذیر باشند.
توصیۀ پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» به مؤمنین آن است که آینۀ یکدیگر باشند: «الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِن»؛ یعنی همانطور که با نگاه در آینه عیوب ظاهری انسان آشکار میگردد، مؤمنین باید به همدیگر توجه داشته، عیبهای هم را بیابند و برطرف سازند.
امام حسین«سلاماللهعلیه» میفرمایند: «مَنْ أَحَبَّكَ نَهَاكَ وَ مَنْ أَبْغَضَكَ أَغْرَاك»[3]؛ آنكه دوستت دارد، تو را (از كار بد) نهى مىكند، و آن كس كه دشمن توست، به آن برمىانگيزد.
بنابراین مسلمان اگر عاقل باشد و اگر میخواهد دست عنایت خدا روی سرش باشد، باید انتقاد کند و انتقادپذیر باشد. چیزی که الان راجع به انتقاد مشهور شده و غلط است، آنست که در سایتها، روزنامهها و در فضای مجازی آبروی دیگران را میریزد و بعد میگوید: من انتقاد کردم؛ یا دستهای از جوانهای تند، غیبت میکنند، تهمت میزنند و شایعهپراکنی میکنند و بعد میگویند ما انتقاد میکنیم. همۀ اینها غلط است و همۀ اینها شیطانی است، نه رحمانی. آنچه رحمانی است، اینست که مثل آینه در خلوت باشیم: «الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِن».
لذا اینکه در رسانههای مختلف رسمی و غیر رسمی آبروریزی میکنند، انتقاد نیست. بعضی از روزنامهها فحشنامه شدهاند. بعضی از سایتها افتضاحنامه شدهاند. کار بعضی از سایتها و بعضی از روزنامهها این شده که آبروی خودشان و آبروی نظام و آبروی دیگران را ببرند و بعد هم میگوید من انتقاد میکنم و انتقاد دارم. نه، اینها فحشنامه است و اینها فحش دادن و توهین و آبرو بردن است.
خداوند متعال در حدیث قدسی میفرماید: «مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَةِ»[5]؛ هركه به یک شیعه اهانت كند، آشكارا به جنگ من برخاسته است. امام صادق«سلاماللهعلیه» دربارۀ این روایت میفرمایند: منظور از ولیّ، هر شیعهای است.
نکتۀ دقیق و قابل توجه اینکه، در انتقاد، عیبیابی داریم نه عیبجویی؛ یعنی مؤمنین، عیب و ایرادی که آشکار است را یافته، به همدیگر تذکر میدهند تا رفع شود، ولی جستجوی عیب، نه تنها وظیفۀ کسی نیست، بلکه گناه است. کسی حق ندارد در رفتار یا در زندگی دیگران تجسّس کند تا عیبی پیدا کند. قرآن کریم در این باره میفرماید: «و لاتَجَسَّسوا».
امام صادق«سلاماللهعلیه» در روایتی تکان دهنده، از زبان رسول خدا«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» میفرمایند: «لَا تَطْلُبُوا عَثَرَاتِ الْمُؤْمِنِينَ فَإِنَّ مَنْ تَتَبَّعَ عَثَرَاتِ أَخِيهِ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ يَفْضَحْهُ وَ لَوْ فِي جَوْفِ بَيْتِهِ»[8]؛ لغزشهاى مؤمنان را دنبال نکنید. هرکه بهدنبال لغزش مؤمنى باشد، خداوند عیوب وی را دنبال کرده، او را حتی در گوشۀ خانهاش رسوا مىسازد. یعنی اگر خیلی مواظبت کند و عیوبش را مخفی نگاه دارد، باز هم رسوا خواهد شد.
نکتۀ دیگر اینکه انتقاد به اشخاص، اگر با تندی، تحقیر و نظایر آن همراه گردد، سرزنش است و دیگر انتقاد نیست، حتی اگر در خلوت و تنها به خود شخص تذکر داده شود. پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» میفرمایند: «مَنْ عَيَّرَ مُؤْمِناً بِشَيْءٍ لَمْ يَمُتْ حَتَّى يَرْكَبَهُ»[9]؛ اگر کسی یک مؤمن را در امری سرزنش کند، نمیمیرد تا آنچه برای آن سرزنش کرده، از خودش سربزند.
همچنین اگر عیب افراد به خودشان گفته نشود و در غیاب آنها برای دیگران بازگو گردد. این عمل ناپسند، از یک سو آبروریزی و از سوی دیگر، غیبت است، گاهی نیز با اهانت همراه میشود.
باید توجه شود که که اسلام عزیز آبروریزی، اهانت و غیبت ندارد. قرآن کریم دربارۀ غیبت میفرماید: «وَلا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً اَیُحِبُّ اَحَدُکُمْ اَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ اَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوه»؛ آیا میخواهید گوشت مُرده بخورید؟ اگر نه، پس غیبت نکنید. پیامبر«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» غیبت را چنین معنا کردهاند: «ذِكرُكَ أَخاكَ بِما يَكرَههُ»؛ یعنی آنچه که در رویش نتوانی بگویی، پشت سرش بگویی. غیبت آن است که اگر بشنود، بدش بیاید. امام حسینسلاماللهعلیه» خطاب شخصی که غیبت میکرد فرمودند: «كُفَّ عَنِ الْغِيبَةِ فَإِنَّهَا إِدَامُ كِلَابِ النَّار»؛ از غیبت دست بردار که غیبت، خورش سگهای جهنّم است. بهعبارت دیگر، کسی که غیبت عادت او شده، آبرو و شخصیت دیگران را میدرد، پس در قیامت به شکل سگ که یک حیوان درنده است محشور خواهد شد. غذای او نیز همان گوشتهای متعفّن است که با غیبت برای خودش به جهنّم فرستاده و باید بخورد.
گاهی نیز عیبی نسبت داده میشود که اساساً حقیقت ندارد و تهمت است. امام صادق«سلاماللهعلیه» میفرمایند: کسی که به مرد یا زنی تهمت زند را در قیامت روی تلّی از چرک و خون نگاه میدارند.[13] در واقع، آن چرک و خون، تجسم تهمتهای دنیاست.
همۀ اینها غلط است و از ناحیۀ شیطان سرچشمه میگیرد. انتقاد صحیح و رفتار خداپسند آن است که برای همدیگر در خلوت، و نه در مقابل دیگران، مثل آینه باشیم. مثلاً اگر رفیق انسان گفتار یا کردار غلطی دارد، در خلوت، با تواضع و از روی خیرخواهی به او بگوید آن سخن یا آن رفتار تو غلط است و رفتار یا گفتار صحیح را به وی گوشزد کند. یعنی مثل آینه عیبش را بیابد و به او تذکر دهد. البته شخص مقابل نیز لازم است انتقادپذیر باشد و عیب خویش را قبول کرده، برای رفع آن بکوشد.
امام صادق«سلاماللهعلیه» میفرمایند: «أَحَبُّ إِخْوَانِي إِلَيَّ مَنْ أَهْدَى إِلَيَّ عُيُوبِي»؛ بهترینِ دوستان و برادران من کسی است که عیوب مرا بگوید، ولی از آن بهعنوان هدیه یاد میکنند. بر این اساس، انسان باید با شنیدن انتقاد دیگران و اطلاع از عیوبش، مثل وقتی که هدیهای دریافت میکند، خوشحال شود.
هیچ کس نمیتواند خود را از عیب و نقص عاری بداند، همه باید نواقص و لغزشهای خویش را بیابند و درصدد رفع آن باشند. علاوه بر آن، لازم است اگر کسی عیبی از دیگران دید، برای تذکر خیرخواهانه و رفع آن عیوب بکوشد. آن کسی هم که به او انتقاد میشود، باید انتقادپذیر باشد، انتقاد را بهمنزلۀ هدیهای برای خویش بشمارد و شخص منتقد را برای تذکر و نصیحت به خودش تشویق و ترغیب کند.
امام على«سلاماللهعلیه» میفرمایند: دوست تو از آن جهت «صديق» ناميده شده است كه «صادقانه» دربارۀ خودت و معايبت، نصيحت مىگويد. پس هر كه چنين بود، رفیق او باش كه دوست، اوست.[15] آن حضرت در روایت دیگری فرمودهاند: آنكه عيب تو را بپوشاند، و در غياب تو از تو عيبجويى كند، دشمن توست، از او بر حذر باش. [16]
اگر انتقاد و انتقادپذیری در بین ملتی رواج یابد، آنگاه آن ملت، ملتی عاقل و مترّقی خواهد شد؛ زیرا درصدد رفع عیوب است. در چنین جامعهای مردم دو دسته هستند؛ یک دسته خودشان میفهمند که عیب دارند و بهطور طبیعی برای رفع آن تلاش میکنند. دستۀ دوّم از عیوب خود بیخبرند، در این صورت دیگران آینۀ عیب آنها میشوند و آنان را در این خصوص آگاه میسازند تا به رفع عیوب خود بپردازند.
بیشتر مردم بهجای اینکه از انتقاد خوشحال شوند، از شنیدن تعریف و تمجید خود، خشنود میگردند. اگر کسی از آنها انتقاد کند، برافروخته و عصبانی شده، درصدد توجیه عیب و اشکال برمیآیند، گاهی نیز با منتقد برخورد میکنند. یعنی آینهای که عیب را به آنها نشان داده، میشکنند. این در حالی است که امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» میفرمایند: آنكه عيب تو را برای خودت آشکار سازد، خیرخواه توست[17] و کسی که از تو تعریف کند و مدح و ستایش تو را بگوید، مثل این است که سرت را بريده باشد[18]، یعنی کمر به نابودیات بسته است.
انتقاد سازنده و خیرخواهانه، خدمتی به همنوعان و هدیهای برای آنان است، از این رو نباید موانعی مانند خجالت مانع آن گردد. اهلبیت«سلاماللهعلیهم» این مسائل را بهطور عملی به ما آموختهاند. مثلاً در روایات میخوانیم روزی امام حسن و امام حسین«سلاماللهعلیهما» پیرمردی را دیدند که وضو میگرفت، اما وضویش غلط بود. نخواستند مستقیم به او تذکر دهند، از اینرو به وی گفتند: ما میخواهیم وضو بگیریم، شما بین ما حَکم شوید و بگویید وضوی کدامیک از ما صحیح است. سپس وضو گرفتند و آن پیرمرد وضوی ایشان را مشاهده کرد و فهمید که وضوی هردوی آنها صحیح و وضوی خودش غلط است. وضوی صحیح را یاد گرفت و از حسنین«سلاماللهعلیهما» تشکر کرد.[19]
معلوم میشود آن پیرمرد عاقل و فهمیده بوده است. همه باید از او سرمشق بگیرند و انتقاد نیکو را بپذیرند و عیب خویش را رفع نمایند. درک اینگونه مسائل، با سواد و تحصیلات میسّر نمیشود، بلکه خداوند متعال با الهام، چنین درک و فهمی را به انسان عطا میفرماید. البته با رعایت تقوا، یعنی آنکه تقوا داشته باشد، از جانب خداوند درک و فهم نیکو پیدا خواهد کرد و بهراحتی انتقاد سازنده را میپذیرد. امّا چنین افرادی بسیار کمیاب و نادرند. کمتر کسی را میتوان یافت که اگر حُسن او را بگویند خوشش نیاید و اگر عیب و نقص او را بگویند خیلی خوشحال شود و تشکر کند.
انتقاد و انتقادپذیری، لازم است در خانهها و بهخصوص بین زن و شوهر احیاء گردد. زن و شوهر باید با تلطف و مهربانی از همدیگر انتقاد کنند. مسلّم است که هر دو عیب و ایراد دارند و باید به هم تذکر بدهند تا رفع شود.
قرآن کریم در خصوص زن و شوهر میفرماید: «هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُم وَ انتُم لِبَاسٌ لَّهُنَّ»؛ زن لباس برای مرد و مرد لباس برای زن است. این آیۀ شریفه چند معنا دارد:
یک معنای آن این است که آقا و خانم باید مواظب عفّت و عصمت یکدیگر باشند تا از دست نرود.
معنای دیگر، اینکه زن و مرد زینت هم هستند. ارزش مرد و زن خوب، بسیار والاست و هر دو باید مایۀ افتخار هم باشند.
یک معنا نیز آن است که زن و شوهر، مثل لباس که عیوب بدن را میپوشاند، باید عیب و نقص یکدیگر را با انتقاد برطرف سازند. نواقص و ایرادهای ظاهری در سیما و در سر و صورت و نوع نشست و برخاست و گفتگو، و نیز عیوب باطنی مثل صفات بد و بالأخره رفتار ناشایست، باید توسط همسر انسان و با انتقاد سالم و خیرخواهانه رفع گردد.
این انتقاد باید در تنهایی و با تواضع و مهربانی و بدون سرزنش باشد، همسر نیز باید چنین انتقادی را بپذیرد و از همسر خود تشکر و قدردانی کند. متأسفانه در بسیاری از خانهها بهجای انتقاد نیکو، زن و شوهر همدیگر را سرزنش میکنند و نسبت به هم پرخاشگرند.
پرخاشگری، سرزنش، تحقیر و به رخ کشیدن مردان و زنان دیگران با همسر خود، هیچ تناسبی با انتقاد ندارد، از اسلام نیست و گناهش خیلی بزرگ است.
مرد و زن و خصوصاً جوانها، لازم است دقت کنند که اسلام چه کوچکهای بزرگی دارد، یعنی مسائل به ظاهر کوچک، ولی با آثار بزرگ را برای ما مطرح ساخته است. اسلام عزیز مراعات تمام مسائل ریز و درشت زندگی را به بندگان آموخته است. متأسفانه بیشتر مردم به احکام و آداب اسلامی اهمیّت نمی دهند و نسبت به آن آگاهی لازم را کسب نکردهاند، یعنی از آنچه اسلام از آنها می خواهد خبر ندارند. همه باید با مطالعه و تحقیق، علم دین را در سه بخش اعتقادات، احکام و اخلاق بیاموزند. اگر تنها بخشی از وقت گرانبها که صرف تماشای فیلم و سریال میشود، در مطالعۀ علوم دینی مصرف گردد، همۀ مردم آگاهی لازم را تحصیل میکنند و میتوانند با عمل به احکام و آداب اسلام، زندگی سالمی برای خودشان و اطرافیان تدارک ببینند.
یکی از آداب اسلامی که اهتمام به آن سبب سلامت زندگی میشود، انتقاد و انتقادپذیری است. نمیشود که خانم، عیب شوهر را نگوید، یا شوهر عیب زن را نگوید و نمیشود که آنها بیعیب باشند. با پرخاشگری، تندی و بدزبانی هم زندگی ناسالم است. اگر خانم یا آقا نسبت به همسرش بدزبانی کند یا زخم زبان بزند، حتی موقعی که حق با اوست، تجسّم بدربانی و نیش او یک مار یا یک عقرب میشود.
آن سخنهای چو مار و کژدمت مار و کژدم گشت و میگیرد دمت
زن و شوهر باید با تلطف و مهربانی عیب هم را بگویند تا برطرف شود. وقتی محبّت و مهربانی نباشد، پرخاشگری و نیش زدن جای آن را میگیرد که نه تنها تأثیر ندارد، بلکه غلط است و گناهش هم خیلی بزرگ است.
زن و مرد باید در رفتار، طرز حرف زدن، نشستن، خندیدن و بالاخره نوع معاشرت یکدیگر دقت و نظارت داشته باشند، نه برای عیبجویی، بلکه به آن خاطر که اگر عیبی یافتند به هم تذکر بدهند.
از این گذشته، پدر و مادر باید در آداب اجتماعی فرزندان خود نیز نظارت داشته و عیوب آنها را با انتقاد سالم رفع نمایند. اگر بچهها بیادب باشند، پدر و مادر باید به آنها ادب یاد بدهند، البته با تلطف و مهربانی. در این خصوص لازم است مواظب باشند تذکر آنها با تحقیر و سرزنش همراه نگردد و به شخصیّت فرزند ضربه نزند، که در این صورت نه تنها انتقاد را نمیپذیرد، بلکه عقدهای میشود و وضعیّت بدی پیدا میکند. بههر حال، بیتفاوتی نسبت به عیوب فرزندان صحیح نیست و باید با انتقاد صحیح، عیوب فرزندان برطرف گردد. بعضی اوقات یک نوجوان هنوز آداب اجتماعی را یاد نگرفته و احترام متعارف به افراد بزرگتر از خود نمیگذارد. پدرومادر در این زمینه مسئولیّت دارند و لازم است رفتارهای غیر متعارف و ناشایست فرزندان خود را اصلاح کنند.
[1]. زمر، 18-17: «بشارت ده به آن بندگان من كه: به سخن گوش فرامىدهند و بهترين آن را پيروى مىكنند؛ اينانند كه خدايشان راه نموده و اينانند همان خردمندان.»
[2]. تحف العقول، ص 173.
[3] بحار الأنوار، ج75، ص128.
[4]. تحف العقول، ص 173.
[5]. الکافی، ج 2، ص 352.
[6] . همان.
[7]. حجرات، 12: «و تجسّس نكنيد».
[8]. الکافی، ج 2، ص 355.
[9]. الکافی، ج 2، ص 356.
[10]. حجرات، 12: «و بعضى از شما غيبت بعضى نكند؛ آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ از آن كراهت داريد.»
[11]. الأمالی(للطوسی)، ص 537.
[12]. تحف العقول، ص 245.
[13]. الکافی، ج 2، ص 357.
[14]. الکافی، ج 2، ص 639.
[15]. غرر الحكم و درر الكلم، ص273.
[16]. همان، ص 635.
[17]. همان، ص579.
[18]. همان.
[19]. مناقب آل أبي طالب ع، ج3، ص400.
[20]. بقره، 187: «آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستيد.»