عنوان: آب غساله
شرح:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

بحث درباره آب غساله بود یعنی آب قلیلی که به واسطه آن نجاستی رفع شود متنجس پاک شود آیا این آب غساله پاک است یا نجس؟

گفتم در مسئله 5، 6 تا قول هست اما قول معتنا به قول مشهور سه قول است.

یکی قول صاحب جواهر که ایشان نسبت به قدماء هم می‌دهند این که این آب پاک است مثلاً دست خونی است و آب قلیل می‌ریزد روی دست رفع نجاست می‌شود حالا دفعه دوم هم مثلاً می‌ریزد همان دفعه اول که آبها از دست خارج شد آن آب پاک است ولو رفع نجاست هم کرده اما آن آب همان غسله اول پاک است غسله دوم هم اگر احتیاج به تکرار داشته باشد آن هم پاک است.

در مقابل صاحب جواهر مشهور در میان فقهاء مخصوصاً متأخرین، قدماء خیلی متعرض مسئله نشده‌اند حالا در این جا مرحوم صدوق مرحوم شیخ طوسی مرحوم مفید و از متأخرین غالب متأخرین مثل شهیدین محققین و علامه و امثال این‌ها مخصوصاً عروه و محشین بر عروه می‌فرمایند مطلقاً نجس است چه غسله اول چه غسله دوم.

حرف سوم تفصیل قائل شده‌اند بین آن غسله‌ای که رفع نجاست بکند و آن غسلات بعدی مثلاً دست خونی است و آب را می‌ریزد روی دست خون را رفع می‌کند گفته‌اند این نجس است اما دفعه دوم اگر لازم باشد بریزد گفته‌اند آن پاک است، آن غسله متعقب به طهارت گفته‌اند که پاک است آن غسله‌ای که رفع نجاست می‌کند گفته‌اند نجس است. این سه تا قول.

مرحوم صاحب جواهر حتماً مطالعه کرده‌اید چون تقاضا کردم از شما که این بحث را یک مقدار بررسی بکنید بیش از 10 صفحه در این‌باره صحبت کرده‌اند.

برای طهارتش خیلی کم صحبت کرده‌اند نظیر مرحوم آقای خویی برای این که طاهر است دو سه سطر صحبت کرده‌اند و آن کسانی که می‌گویند نجس است ادله آنها را در صدد هستند رد بکنند صاحب جواهر هم همین طور است در صدد این است که آن اقوالی یا آن روایاتی که می‌گوید غساله نجس است آن اقوال را رد بکند و اما برای این که طاهر است به وضوح باقی گذاشته، مرحوم آقای خویی می‌گوید هم استصحاب دارد هم قاعده طهارت دارد پس بنابراین در پاک بودنش ما نباید حرف بزنیم باید آن کسانی که می‌گویند نجس است آنها دلیل بیاورند و ادله‌ای که آورده‌اند ناتمام است لذا مرحوم صاحب جواهر خیلی این طرف و آن طرف می‌زنند گفتم قریب 10 صفحه در این باره صحبت می‌کنند و راجع به این که طاهر است یکی استصحاب یکی قاعده طهارت کل ماء طاهر حتی تعلم انه قذر یکی هم اجماع، اجماع قدماء.

مطلب صاحب جواهر هر سه مطلبشان ناتمام است اما استصحاب ظاهراً تعدد موضوع است یعنی یک آب طاهر بوده آب آفتابه ریختیم روی عین نجس و عین نجس را رفع کردیم حالا نمی‌دانیم پاک است یا نه ؟ بخواهیم استصحاب بکنیم ظاهراً عرف قضیه متیقنه را غیر قضیه مشکوکه می‌داند این را آب نجس می‌داند آن را آب پاک می‌داند و این اضافه مسلم هست یک دفعه، دفعۀ مثلاً دوم باشد که آن هم اشکال دارد حالا دفعه اولش، دفعه اول که عمده بحث ماست دست خونی بوده آب را ریخت روی خون خون را رفع کرد آن آب اول آب آفتابه آب مطلق بوده این دومی آب رفع نجاست که الان نجاست در این آب هست ولو دیده نمی‌شود اما نجاست هست و ما بخواهیم استصحاب بکنیم ظاهراً عرفاً دو تا موضوع است آن موضوع غیر این موضوع است این موضوع غیر آن موضوع است قضیه متیقنه آب مطلق است قضیه مشکوکه آب رفع نجاست است استصحاب نمی‌شود کرد ظاهراً لذا آن آب اول را می‌خورد آب دوم را قطعاً نمی‌خورد و مخصوصاً مثلاً دست نجاست روی آن است حالا این دست نجس را آب می‌ریزد روی آن حالا بعد آن آب را بخواهد بخورد آب اول خوردنی است آب دوم خوردنی نیست مثل آب استنجا می‌‌بیند لذا در همان آب استنجا خب مشهور در میان فقهاء که بحثش را کردیم گفتیم رفع خبث نمی‌شود کرد رفع حدث نمی‌شود کرد سبب هم همین بود که دلیل نداشتند گفتند برای خاطر این که عرف آن آب را غیر از آن آب می‌داند آن تنفری که از آن دارد آن تنفر را قبل از آب استنجا ندارد و بخواهد استنجا بکند آب را هم بخورد عرف نمی‌کند دیگر.

آدم عرفاً می‌بیند که موضوع استصحاب آب مطلق بوده و قضیه مشکوکه ما آب غیر مطلق است لذا استصحاب که نداریم.

بیایید قاعده طهارت کل ماء طاهر خب این هم اگر دیروز یادتان باشد مرحوم حاج آقا رضا همدانی همچنین حضرت امام این دو بزرگوار می‌فرمودند که قاعده طهارت از ماء استنجا انصراف دارد و ما نمی‌توانیم قاعده طهارت را در ماء استنجاء جاری بکنیم لذا رفع خبث نه رفع حدث نه حتی مثلاً مثل شهید رضوان الله تعالی علیه یا امثال مرحوم شهید می‌فرمودند این آب نجس است اما معفو است نمی‌توانستند بگویند این آب پاک است می‌گفتند معفو است لذا بحث ما همان ماء الاستنجاء است الا این که ماء الاستنجاء دلیل داشتیم از این جهت فقهاء همه همه چه قدما چه متأخرین این جور می‌گویند می‌گویند که ماء الاستنجاء تخصیص خورده تعبداً یعنی آن اطلاقات می‌گوید نجس است و آن اطلاقات که می‌گوید نجس است روایت که دیروز خواندیم گفتیم که چهار پنج تا روایت داریم در باب استنجا می‌گوید الا این الا معنایش این است که همه قدماء متأخرین این آب را نجس می‌دانند الا این که می‌گویند که استثنا شده از این، ماء الاستنجاء، و الا اگر به قول صاحب جواهر پاک بود دیگر استثنا معنا ندارد مرحوم صاحب جواهر یک هفت هشت صفحه بحث می‌کند روی ماء الاستنجاء و آن وقت که می‌آید روی ماء الغساله، ماء الغساله را با ماء الاستنجاء یکی حساب می‌کند می‌گوید همین جور که ماء الاستنجاء پاک است غساله با آب قلیل هم پاک است، خب چه فرقی کرد؟ باید فرق بکند تا ما بگوییم الا و همه فقهاء چه قدماء چه متأخرین این استثنای آنها دلیل بر این است که ماء الاستنجاء را الا آن آب می‌دانند که رفع خون می‌کند مثلاً بول به دست است آب را می یزند روی دست خب این نجس، اما مخرج بول نجس است آب را می‌ریزند می‌گویند این پاک است خب این اگر فرقی نداشت مخرج بول با بولی که روی دست است اگر بین قدماء و متأخرین فرق نداشت استثناء لغو بود، لذا در محل غایط که می‌شوید تکرار هم که نمی‌خواهد اما همین محل غایط روی دست باشد از همین جهت هم دیروز اگر یادتان باشد مرحوم صاحب عروه می‌گفتند که اگر دست بگذارد به محل غایط و بر دارد سپس دست بگذارد و بخواهد بشوید می‌گفتند این آب استنجا نجس است برای این که نجاست خارجی است کاری به مرحوم صاحب عروه هم ندارد همه همه یعنی همه قدماء همه متأخرین می‌‌گویند که نجس است آن وقتی که می‌گویند نجس است یک الا آورده اند می‌گویند الا ماء الاستنجاء وقتی چنین باشد خواه ناخواه این الا باید بگوییم همه فقهاء از قدماء از متأخرین غساله را نجس می‌دانند الاغساله استنجاء و این که مرحوم صاحب جواهر می‌فرمایند که قدماء پاک می‌دانند بعضی از بزرگان می‌گویند برای این که چون تعرض مسئله نکرده‌اند پس پاک است می‌خواهند بگویند که صاحب جواهر این را می‌خواهد بگوید و الا اجماعی اصلاً قدماء معمولاً تعرض مسئله نکرده‌اند مسئله را به وضوح باقی گذاشته‌اند لذا این که مرحوم صاحب جواهر می‌فرمایند که اجماع داریم نه اجماع در مسئله نیست که نیست بلکه من یک عبارتی از مرحوم شیخ طوسی می‌خوانم برای شما مرحوم شیخ طوسی می‌فرماید که این غساله نجس است همه گفته‌اند نجس است الاشافعی، یعنی این قدر اجماع را مرحوم شیخ طوسی در مبسوط مهم دانسته‌اند که مخالف را بعض العامه قرار دادند. ببینید عبارت مرحوم شیخ را و الماء الذی تزال به النجاسه نجس چرا؟ لانه ماء قلیل خالطه النجاسه و فی الناس من قال لیس بنجس که می‌گویند فقط شافعی است یعنی مرحوم شیخ طوسی در حالی که مسلط بر اقوال است نسبت اجماع می‌دهد که همه قدماء می‌گویند غساله آب قلیل نجس است. لذا مثل این که در نظر مبارکشان بوده یعنی عامه همه گفته‌اند نجس است فقط بعض العامه که می‌گویند این شافعی است در این کتابی که مربوط به این 5 اقوال است شافعی را استثناء می‌کنند لذا شافعی گفته ماء الغساله پاک است یعنی ماء القلیل که رفع نجاست بکند گفته این پاک است لذا نمی‌دانم صاحب جواهر رضوان الله تعالی علیه این اجماع را از کجا پیدا کرده‌اند؟ البته گفتم مسئله در میان قدماء تعرضی از مسئله نشده اما این طوری که شیخ طوسی می‌گویند این عدم تعرض را به وضوح باقی گذاشته‌اند یعنی گفته‌اند حرف ندارد دیگر، آب قلیلی که رفع نجاست می‌کند این آب قلیل مثل آن جاست که نجاست بیفتد توی آب قلیل، که عین عبارت شیخ طوسی الماء الذی تزال به النجاسه نجس چرا نجس؟ لانه ماء قلیل خالطه النجاسه و فی الناس من قال لیس بنجس بنابراین این که صاحب جواهر مسئله را به وضوح باقی گذاشته‌اند و رفته‌اند سر آن اقوالی که می‌گوید نجس آن روایات را می‌خواهند رد بکنند که بعد درباره‌اش صحبت می‌کنم به صاحب جواهر عرض می‌کنیم که آقا ادله طهارت نارساست برای این که یکی می‌خواهد استصحاب جاری بکنیم و استصحاب قضیه متیقنه غیر مشکوکه است قضیه مشکوکه غیر متیقنه است قضیه متیقنه ما آب مطلق است قضیه مشکوکه ما آبی است که خالطه النجاسه به قول مرحوم شیخ طوسی لانه ماء قلیل خالطه النجاسه لذا روی قاعده الماء طاهر این را هم انسان نمی‌تواند به آن تمسک بکند انصراف دارد لذا این ماء طاهر انصراف دارد الماء کله طاهر انصراف دارد از آن آبی که خالطه النجاسه بله اگر تمسک که نمی‌دانم در عباراتشان نیست نه در عبارات مرحوم آقای خویی هست نه در عبارات مرحوم صاحب جواهر که تمسک به اصل می‌کنند تمسک به کل شیی طاهر حتی تعلم بکنند آن ممکن است کسی تمسک بکند بگوید که کل شیی طاهر حتی تعلم این می‌گیرد آن آبی که خالطه النجاسه نمی‌دانم پاک است یا نه بگویید پاک است آن وقت اگر ادله آن کسانی که می‌گویند نجس است ناتمام باشد ممکن است کسی تمسک بکند به کل شیی طاهر، اما اگر هم کسی کارش رسید به این جا این آب طاهر است اما مطهر که نمی‌تواند باشد کل شیی طاهر می‌گوید پاک است اما مطهر است یا نه؟ خب نه، برای این که برای آن مطهر بودنش دیگر دلیل می‌خواهیم دلیل برای مطهر بودنش نداریم لذا حالا این طوری نیست یک کسی بگوید پاک است اما رفع خبث نمی‌شود کرد رفع حدث نمی‌شود کرد برای این که دلیل برای رفع خبث و رفع حدث نداریم. این خلاصه اقوال کسانی که می‌گویند پاک است.

اما آن کسانی که می‌گویند نجس ادله دارند گفتم صاحب جواهر در این هفت هشت ده صفحه در صدد این است که دلیل این‌ها را باطل بکند.

دلیل اول که عمده دلیل این هاست می‌گویند که چه فرقی می‌کند بین این که نجاست در آب قلیل بیفتد یا آب قلیل در نجس بیفتد چه تفاوت دارد؟ برای این که اگر این خون در یک ظرفی بود شما آب قلیل را می‌ریختید توی این ظرف خب می‌گویید نجس است ملاقات آب قلیل با نجس حالا آب را ریختید روی خون با خون رفته توی طشت می‌گویید پاک است می‌گوییم خب این را عرف نمی‌پسندد اگر آب وارد بر نجاست باشد و آن بشود مورود نجس است اما اگر به عکس شد آب وارد بر آن نجاست شد می‌گویید پاک است یک دلیلی می‌خواهد خیلی قوی که بگوید پاک است با کل شیی طاهر که نمی‌توانیم ما مثلاً این روایاتی که سابقاً خواندیم مثل مثلاً موش افتاده توی روغن روغن‌ها را نجس کرده حالا یک دفعه موش می‌افتد توی روغن‌ها توی آب و آب و روغن را نجس می‌کند یک دفعه نه شما روغن را می‌ریزید توی ظرف می بینید موش در آن بود روغن هم داغ بود موش مرد حالا بگوییم اگر آب را بریزیم روی روغن پاک است اما اگر موش بیفتد توی این نجس است نمی‌شود انصافاً فرق گذاشت خب این کسانی که می‌گویند که غساله نجس است می‌گویند که یک دفعه خون در طشت است آب را می‌ریزید توی طشت معلوم است نجس است یا آب قلیل است یک قطره خون بریز روی این آب قلیل آب توی آفتابه یک قطره خون توی آب آفتابه می‌گویید این آب آفتابه نجس است اما این آب آفتابه را بریز روی خون بگو پاک است فرق باشد بین وارد و مورود، الا این که یک تعبد بیاید بگوید فرق است والا مثل همان ماء الاستنجاء را هم همین را می‌گفتیم دیگر می‌گفتیم یک تعبد می‌خواهد بگوید ماء الاستنجاء پاک است خب تعبد داشتیم و اما غیر از این باید یک دلیل بیاورید یک دلیل مهمی بین وارد و مورود بگویید اگر خون بیفتد توی آفتابه آفتابه را نجس می‌کند اما اگر آب آفتابه را بریزیم روی خون این آب نجس نمی‌شود، این قیاس نیست.

این اصلاً مثل هم است عین هم است فرقش این است که گاهی خون می‌ریزد توی آفتابه گاهی آفتابه می‌ریزد روی خون تفاوت که نمی‌کند دیگر، آب آفتابه را ریخته‌اید روی دست که خون دارد این خون را رفع کرده رفته توی طشت، یک دفعه آب پاک است آبها را می‌ریزید توی طشت بعد یک قطره خون می‌ریزید روی آن، مخلوط می‌شود هر دو، هر دو استهلاک می‌شود قطره خون را می‌ریزم توی طشت استهلاکش می‌کنم مبان نیست اگر مبان باشد همان بحث دیروز ماء الاستنجاء را می‌گفتند اگر قطرات غایط در آن نمایان باشد نجس است، مبان نیست آب توی طشت است یک قطره خون می‌ریزم توی طشت می‌گویید این آب نجس شد خب سابقاً روایتش را خواندیم بالاخره اجماع داشتیم مسلم بود که این آب نجس است فقط مخالف مرحوم ابن جنید بود و مرحوم فیض کاشانی که می‌گفتند آب قلیل به ملاقات نجس نجس نمی‌شود اما دیگر همه همه می‌گفتند آب قلیل به ملاقات نجس نجس می‌شود. حالا ما نحن فیه همین است دیگر، این کسانی که مثل صاحب جواهر می‌خواهند بگویند که پاک است می‌گویند فرق است بین وارد و مورود اگر خون وارد بر آب بشود نجس است اما اگر آب وارد بر خون بشود پاک است، آن هم در همه جا نمی‌گویند که یک دفعه توی طشت یک قطره خون است آب را می ریزم روی آن صاحب جواهر این جا را که دیگر نمی‌گویند این جا را مسلم می‌گویند نجس است یا طشت آب یک قطره خون می‌ریزم مستهلکش می‌کند خب همه می‌گویند نجس است صاحب جواهر هم می‌گویند نجس است فقط مخالف فیض کاشانی است که می‌گوید پاک است حالا بگوییم که فرق است آن جا که آب بریزد روی نجس نجس را ببرد و مستهلک بکند یا این که نجس بیاید توی طشت و مستهلک بشود  نجس است اما اگر آب بیاید روی خون و برود توی طشت و مستهلک بشود پاک است. علی الظاهر نمی‌شود دیگر فرق کرد لذا عمده دلیل برای قدماء یا برای متأخرین برای قدماء دلیلش همین حرف مرحوم شیخ طوسی است که می‌فرمایند لانه ماء قلیل. دیگر حالا سه چهار تا دلیل دیگر هم دارند مطالعه کنید تا فردا انشاءالله.

و صلی الله علی محمد و آل محمد