بسم الله الرحمن الرحيم
بحث اين چند جلسهي ما، راجع به كار، تلاش، كوشش بود. و
فهميديم كه هر عزتي، هر سعادتي مرهون كار، مرهون تلاش و كوشش است. اگر دنيا
بخواهيم بايد فعال باشيم. اگر آخرت بخواهيم بايد فعال باشيم. اگر سير وسلوك
بخواهيم بايد فعال باشيم و اگر هم راستي بخواهيم آدم شويم به اين معنا كه صفات رذيله را از دل بكنيم صفات
خوب جايگزين آن بكنيم بايد فعال باشيم و اين كار، كوشش، تلاش، فعاليت چيز ارزندهاي
است براي انسان بلكه از بحثها استفاده كرديم براي همه موجودات اگر موجودي توانست
كمالي براي خود كسب كند.. مرهون فعاليت، مرهون تلاش، كوشش است. بحث امشب كه بحث
آخر ماست راجع به كار و تلاش و كوشش يك بحث فوقالعاده ارزندهاي است. بحث روز هم
هست. مخصوصاً براي جوانها و آن بحث اسراف و تبذير است. و ما بايد بدانيم كه اين
اسراف و تبذير مربوط ه مال نيست، مربوط همال عمر و چيزهاي ديگر است. هر چه انسان
دارد اين مال باشد، عمر باشد، شخصيت باشد، علم باشد، قدرت باشد، هر نعمتي كه از
طرف پروردگار عالم به ما داده شده است بايد در آن اسراف، تبذير نداشته باشيم و
اهميت به اين بحث فوقالعاده لازم است معناي اسراف يعني بِجا مصرف كردن نعمت خدا
را اگر بيجا مصرف كنيم ما مسرفيم. و قرآن ميفرمايد «انالله لا يحب المسرفين» و
اگر هم نعمت خدا را هدر بدهيم ما مبذريم تبذير كرديم وقرآن ميفرمايد: «ان
المبذرين كانوا اخوان الشياطين» آنكه نعمت خدا را هدر كند، به هدر بدهد اين برادر
شيطان است. يعني نه فقط تابع شيطان است يك دوستي خاصي هم با شيطان دارد. شيطان صد
در صد تسلط بر او دارد. اين اساف و تبذير گاهي مربوط به مال است. انسان مال خودش
را بيجا مصرف كند. پرخوري همين است. خانه خوب دارد. خراب ميكند. خانه ديكري ميسازد
براي چشم و همچشمي ـ اسراف است. خيلي بد است. اثاثيهي منزل خوب است به عنوان
چشم و همچشمي و زندگي تجملي عوض ميكند. اين اسراف است بسيار بد است. و هر چيزي
كه از نعمتهاي خدا بيجا مصرف است. اما گاهي بالاتر از اين است نعمت خدا را، مال
را مصرف ميكند، هدر ميدهد. مصرفاش هدري است. مثل اينكه العياذبالله مال را
مصرف ميكند در حرام ـ مثل اينكه ديوانه ميشود براي عصباني شدنش، رفع اين غضبش،
مالش را آتش ميزند. ظرفي كه دست اوست ميزند زمين ميشكند. اما آنكه مهم است مال
را مصرف كردن در حرام ـ اين به هدر دادن مال است و قرآن ميفرمايد تبذير است و
تبذير گناهش خيلي بزرگ است و اگر ما راجع به نعمتهايي كه داريم به هدر ندهيم،
اسراف نداشته باشيم، مسلماً خودمان استغنا داريم. داريم، ديگران را هم ميتوانيم
مستغني بكنيم. همين مهريههايي كه الان است، اسراف و تبذير است. همين جهيزيههاي
كه الان هست، اسراف و تبذير است. اگر به قول قرآن حد توسطاش را بگيريم همهي جوانها،
دختر و پسر از اين غروبت از اين بدبختي در ميآيند ديگر دختر بيشوهر يا پسر بيزن
پيدا نميشود. مال به قولقرآن شريف نظير خون در بدن است. اگر انسان سالم باشد و
خون جريان در همه بدن داشته باشد اين انسان سالم است. اما اگر خون به مغز نرسيد،
اگر خون به پا نرسيد سكتهي مغزي است آنجا كه به پا نرسد فلج است. قرآن در همين
باره همين مثال را ميزند. «كليلا دوله بين اغنيائكم» ما انفاق گفتيم ما ديگر
گرايي گفتيم. براي خاطر اينكه اين مال متمركز در بعضي نشود. تبعيض اختلاف طبقاتي
پيدا نشود. اگر انفاق نباشد، اگر خودگرايي باشد. اگر اين جهيزيههاي فعلي اين
مهريههاي فعلي باشد، اگر اين خانههاي بيجا ساختن نباشد و خون جريان در جامعه
داشته باشد، اين جامعه سالم است. ديگر فقر در ان جامعه نيست. ديگر تمركز ثروت در
اين جامه نيست ـ ديگر اختلاف طبقاتي كخ و كلوخ در اين جامعه نيست ـ ديگر تبعيض در
اين جامعه نيست، كي تبعيض پيدا ميشود؟ كي كاخ و كوخ پيدا ميشود؟ كي كار ميرسد
به اينجا كه ازدواج مال 20 درصد مردم ميشود؟ 80 درصد مردم، دختر، پسر، بيشوهر و
بيزن ميمانند. كي ميرسد به آنجا كه 100 هشتاد مردم بيمسكناند. 20 درصد آنها
مسكنهاي كذايي ـ وقتي كه اسراف و تبذير باشد. وقتي مال را به هدر بدهد در حرام
مصرف كند وقتي كه مال را بيجا مصرف بكند، اين تبعيض پيدا ميشود. اين اختلاف
طبقاتي پيدا ميشود اين جنگ و جدالها اين دشمنيها در جامعه پيدا ميشود. و
بالاخره جامعه ميشود فقير. مگر يك افراد خاصي
جامعه ميشود محتاج مگر يك افراد خاصي اين مثل همان خون است كه به پا نرسد
به دست نرسد به مغر نرسد انسان را فلج ميكند. وقتي تمركز ثروت در بعضي شد مثل آن
بدني است كه نتواند خون را به همه جا برساند. اين نتواند از كجا پيدا ميشود؟ يك
ريشهيابي آن هم با انگشتشماري، زير سر اسرف و تبذير ـ لذا قرآن در سورهي فرقان
كه علامت مؤمن را كيشمارد ميفرمايد مؤمن اين است: «فأذا انفقوا لم يسرفوا و لم
يغتروا و كان بين ذلك قوما» مؤمن آن است كه در خرج و مخارجش حد توسط دارد. نه خسيس
است كه به زن و بچهاش صدمه برساند. نه گشادبازي ميكند تا كاخ و كوخ پيدا بشود.
بلكه حد توسط در زندگي است كه ميتواند خودش خانه داشته باشد، به جاي آن قصرها به
جاي آن خراب كردن خانه و ساختن خانه چند تا خانه هم براي ديگران بسازد. در خورد و
خوراكش هم به جاي تشريفات حد توسط دارد. به زن و بچه اذيت نميكند. اما گشادبازي،
تجملگرايي هم ندارد. ديگر خواه ناخواه هم زن و بچهي خودش اطرفيان خودش سيرند، هم
ميتواند به اندازهي وسعش ديگران را سير كند. ديگران را خانهدار كند. ديگران را
زندار، شوهردار كند. جهيزيه براي ديگران بگيرد.ممكن براي ديگران تهيه كند و
بالاخره يك زندگي سالم هم براي خودش هم براي ديگران درست بكند. به قول
اميرالمؤمنين سلاماللهعليه ميفرمايد كه آنكه انسان را بيچاره و بدبخت ميكند،
ان فضولالعيش است: «و قد ورقت و استرقت فضول العيش اعناق رجالي» اگر اين حال توسط
در جامعه حكمفرما باشد ساده زيستي در جامعه حكمفرما باشد. اول نتيجهاش اين است
كه ان جامعه فقير نيست. اگر اسراف، اگر تبذير در جامعه نباشد اول نتيجهاش اين است
كه آن جامعه ديگر فقي نيست. ديگر ورشكستگي در آن جامعه پيدا نميشود بالاتر از اين
اختلاف، دشمني در آن جامعه پيدا نميشود. اين مربوط به مالاش است. مربوط به عمر
هم چنين است. پروردگار عالم به ما امر داده است ما بايد مواظب باشيم اين عمر را به
جا مصرف كنيم. اسراف در عمر، تبذير در عمر نداشته باشيم يعني عمرمان را بايد بيجا
مصرف نكنيم. به هدر هم ندهيم كه عمرش را بيجا مصرف ميكند؟ آن كسي كخ اقلاً شبها
دو سه ساعت اين فيلمها را ميبيند ار تفريح هم بخواهي نيمساعت، يك ساعت، يك فيلم
اما اين وضع نكبتباري كه الان جامعه دارد راجع به اين تلويزيونها، راجع به اين
ماهوارهها، معلوم است اين جامعه سالم نخواهد ماند. اسراف در عمر، تبذير در عمر،
انسان چقدر بايد بخوابد به اندازهي احتياجش احتياج چقدر استف 5-6 ساعت. وقتي كه
به جاي 5-6 ساعت خواب 10 ساعت خوابيد معلوم است اين اصراف است. معلوم است گناهش
خيلي بزرگ است. وقتي عمر را بدهد به جلسهاي كه در آن جلسه غيبت است. وقتي كه عمر
را بدهد به آن جلسهاي كه در آن جلسه گناه است. فيلمهاي شهوتانگيز است. وقتي عمر
را بدهد به آن جلسهاي كه عمر به هدر دادن گناهش خيلي بزرگتر است. در روايات ميخوانيم
«العيد لا يزول قدماه يوم القيامته حتي يسأل عن شبباه في ما ابلاه و عن عمره في ما
افناء» در روز قيامت از جوانها سؤال ميشود قبل از حساب و كتاب بازپرسي او وقتي
وارد صف محشر ميشود. بازپرسي ميشود از جوان، جوان، جوانيت را در چي مصرف كردي؟
اگر بتواند بگويد در كار فرهنگي ميگذرد ميرود در صف محشر اگر بتواند بگويد رد
كار توليدي در كار توزيعي، در كار خدماتي و بالاخره بتواند بگويد اين عمر من من
صرف چيز مقدسي شد. و اما اگر نتواند بگويد جواني صرف كار مقدسي شد. از همانجا اين
روايت ميگويد ديگر نميگذرد صف محشر برود.از همانجا بايد راه جهنم را طي كند
راجع به مال اينقدر طمطراق نداريم كه راجع به عمر داريم راجع به جواني و اين
روايت ميگويد اول از جواني سؤال ميشود بعد هم از عمر 80 سال عمرـ با اين 80سال،
90 سال عمر چه كردي؟ خيلي كار ميشد بكني با اين عمر ميشد سير و سلوك كني به مقام
لقا برسي، چرا نرسيدي؟ با اين عمر ميشد دنياي خودت و ديگران را اصلاح كني، چرا
نكردي؟ با اين عمر ميشد بهشت، مقامات بهشت را طي كني چرا نكردي؟ عمر را چرا به
هدر دادي؟ عمر را چرا بيجا مصرف كردي؟ وقتي جواب نداد، راهش عوض ميشود. بايد راه
جهنم را بگيرد، جهنم برود. به اين اندازه كفايت نميكنند قرآن شريف ميفرمايد اين
را جهنم ميبرند، در جهنم داد و فريادش بلند ميشود. با خدا درد و دل ميكند. و
معمولاً اين جهنميها درد و دلشان اين است ميگويد خدايا مرا از جهنم نجات بده، برگردانم
به دنيا، تا ازا عمرم، تا از نعمتهاي تو استفاده كنم. اما يك خطاب از طرف خدا،
خطاب قهرآميز به اين صورت است. قرآن ميفرمايد اينجور خدا به او ميگويد: «اولم
نعمركم يا تيذكر فيه من تذكر فذوقوا فما لكم من نصير» مگر عمر به تو ندادم كه از
اين عمر استفاده كني چرا نكردي؟ تو ظالمي، ظالم به خودت كه عمر را بيجا مصرف
كردي، بنابراين الان كمك كار نداري، كسي نيست كه تو را ياري كند. شفاعت شامل حالت
نشد. من خدا هم ياور تو نيستم براي اينكه نعمت عمر را در دنيا بيجا مصرف كردي،
از عمر استفاده نكردي، نگذريد. مخصوصاً جوانها از اين آيهي شريفه با اين عمر
خيلي كار ميشود كرد. در شبهاي گذشته ميگفتم انسان مثل اين كرهي زمين در آن
واحد ميتواند حركتها دشاته باشد حركت براي دنيايش حركت براي آخرت، حركت براي سير
و سلوك، حركت براي خودسازي، حركت براي به دست آوردن تقوا و امثال اينها اينها كه
عمر 100 ساله نه، عمر نصف صد سال داشتند و اينقدر خدمت به دين، خدمت به انسانيت
كردند اينها چه فرقي با ما داشتند. علامهي مجلسي 64 سال بيشتر عمر ندارد. و
معمولاً 64 سال 14 سال طفوليت است. 50 سال اما تشيع را زنده كرد. اما رسيد به آنجا
از نظر خدمت به دين كه سنيها ميگويند بگوييد دين علامه مجلسي راستي كتابهاي علامه
مجلسي را روي هم بچينيد تا طاق ميرود. از همه كتابها كه بگذريم به قول حضرت امام
كرامت، 100 جلد بحارـ روايات اهلبيت ـ زنده كرد اهلبيت را ـ روايات اهلبيت ـ
را جمع كرد. اما فقط جمع روايات كه نيست ـ جمع بين روايات هم هست. تحقيقهايي كه
علامه مجلسي در بحار دارد. فلسفي، عرفاني، فقهي و بالاخره ميبينيم كه علامه مجلسي
رضواناللهتعاليعليه در تمام علوم وارد بوده است. چه جور ميشود 50 سال نظير
علامهي مجلسي در ميان علماي ما زياد است. چه جور ميشود علامهي مجلسي در حاليكه
خدمت به دين كرده است، اما يك عارف به تمام معنا است. رسيد ه است از نظر سير و
سلوك به مقام لقاء توانسته است خودسازي كند. انسان وقتي كه وارد كتابهاي علامه
مجلسي ميشود ميبيند كه راستي خود را ساخته است خيلي از علماي بزرگ چنين است.
خدمت به دينشان، خدمت به خودشان و خودسازيشان، خدمت به خدا، پيامبر، اهلبيت،
يعني ترويج دينشان، در اثر توجه به اينكه از اين عمر بايد استفاده كرد.راستي اگر
نظم رد كار ما باشد از اين 24 ساعت خيلي
ميشود استفاده كرد. همين شما كه خيلي هم هستيد اما از اين عمرتان 1 ساعت، 2 ساعت
هم استفاده نميكنيد. ديگه مابقي به هدر ميرود، ديگه مابقي بيجا مصرف ميشود.
خودتان امشب ببينيد 24 ساعت شما چقدرش مربوط به دين است. مربوط به خودسازي است. يك
قضيهاي نقل ميكنند اينكه اسكندر ذورالقرنين از يك شهري گذشت چيزهايي خوب خوبي
در اين شهر ديد. يك ديد چه تلطف چه مهرباني در ميان اينها حكمفرما است. ديد خانههاي
اينها، مغازههاي اينها، در ندارد. ديد چه نعمتهاي فراواني بريا اينها هست.اما
عمده چيزي كه تعجب كراينكه روي قبرستان رفت ديد كه عمر همهي اينها به 10 سال
نميرسد. تعجب كرد پس پيرمردها كجا مردهاند؟ مسنها چه شدند؟ لذا يك آدم آزمودهاي
را خواست. ازش سؤال گرد، يك جواب داد گفت ما متدينيم جامعهي متيدن همينكه در
ايران ما هم بعضي جاها مشهور است. اصفهان دارالمؤمنين است. آنجا راستي
دارالمؤمنين بوده است. خب وقتي چنين باشد زناعي در ما نيست. ما به يكديگر رسيدگي
ميكنيم، غم او غم ما، شادي ما شادي او و همهمان چون متدينيم اختلاف نداريم.
راستي چنين است. اگر در خانه اختلاف باشد يا هر دو غير متدينند يا لااقل يكي از آنها
اگر در جامعه اختلاف باشد يا همه غير متدينند يا بعضيها والا اختلاف با دين
سازگار نيست. يك كسي متدين باشد. اما در خانهاش اختلاف هم باشد، معنا ندارد. گفت
چونكه اختلاف نداريم پروردگار عالم به ما نعمت ميدهد. همينطور كه قرآن گفت چرا
روي قبرستان نوشته شده 8 سال 10 سال پيرمردها كجايند؟ گفت ما دروغ نمينويسيم ما
عمر انساننيت مينويسيم آنكه خواب باشد اين مربوط به عمر حيوان است. نه انسان. آنكه
غافل باشد خورد و خوراك مربوط به حيوان است نه انسان، حساب ميكنيم ميبينيم كه
اين 10 سال بيشتر براي دين، براي انسانيت، بريا اجتماع بريا علم و بالاخره براي
تقدسها ـ وقتي كه حساب كنيم چيزي باقي نمانده است. مخصوصاً شبها، و من تقاضا
دارم از همه مخصوصاً جوانها عمر را به هدر ندهيد گناهش خيلي بزرگ است. تبذير است.
گناه تبذير خيلي بزرگ است. عمر را بيجا مصرف نكنيد. گناهش خيلي بزرگ است. اسرا
است. اسراف خيلي بد سات و قرآن ميفرمايد مؤمن آن است كه بايد اسراف نداشته باشد
آيهاي كه خواندم ميفرمايد اگر اسراف باشد، اگر تبذير باشد جهنم است. و انسان در
آن واحد ميتواند اين عمر را هم صرف آخرت كند هم صرف دنيا، هم صرف خودسازي كند و
هم صرف اينكه اين درجات كه براي انسان است اين منازل را يكي پس از ديگري بپيمايد
اين منازلي كه هست اين قدر روي آن صحبت شده خب براي ماست، مخصوصاً جوان ها اگر
جواني سال لاولش با سال دوم خودسازي مثل هم باشد اين خيلي ضرر مرده است. به قول
اميرالمؤمنين مجنون است. اگر سال قبلش بهتر از سال قبلش باشد اين از نظر
اميرالمؤمنين ملعون است. ما بايد هميشه رو به كمال باشيم. مثل دانهاي كه در زمين
مياندازند اين رو به كمال است. هر روز رو به كمال است. تا اينكه خوشه گندم، گندم
بدهد براي ما ما چنين باشيم. هر روز رو به كمال باشيم. از نظر دنيايمان رو به كمال
باشيم. از نظر آخرتمان رو به كمال باشيم از نظر دنيا و آخرت كه رو به كماليم از
ظنر قرب الهي و سير و سلوك رو به كمال باشيم. و بالاخره از نظر خودسازي كه عمده
است رو به كمال باشيم. نگوييد نمشود ميشود ديگران كردند و شد رفتند و شد نگوييد
مشكلها جلوي مرا گرفته است. ديگران مشكل داشتند و شد. ديگران مشكلهاي فراوان
داشتند و شد. و يالاخره ديگران مثل يك دانهاي كه زير لاي و گل است و آن همه مشكل
دارد. مشكل داشتند اما در همين مشكلها كه ميلوليدند، سير و سلوك ميكردند از
همان مشكلها استفاده ميكردند. براي دنيايشان براي آخرتشان استفاده ميكردند
نگوييد نميشود. نميشود نميتوانم در قاموس انسان راه ندارد. يك كسي بگويد نميشود
نميدانم نميتوانم اينها با انسان سازگاري ندارد. فقط اين است كه بايد بخواهيم
اگر راستي بخواهيم ولو مشكل يكي پس از ديگري ولو مصيبت يكي پس از ديگري حتماً ميشود.
مسلم ميشود رفتند و شد در مشكلها يكي از بزرگان صاحب رياضي است يك دور فقه نوشته
خيلي ارزش دارد. ميگويد كه در نجف ريختند در خانه من و من با بچه رفتم زير ـــ
اينها بچه اگر دادش بلند شده بود گريه كرده بود مرا كشته بودند، خانه را گشتند
مرا پيدا نكردند وقت يانيها از خانه بيررون رفتند من آمدم نشستم سر نوشتن و اين
مسألهاي كه الان دارم مينويسم بعد از آن فاجعهاي است كه براي من جلوآمد. شب
عروسي مطالعهاش را كرد. شب عزاي پدرش مطالعهاش را كرد. شب عزاي پسرش كارش را
انجام داد. مگر ميشود غير از اين انسان به جايي برسد حضرت امام ميفرمودند صاحب
جواهر كرامت كردهاند. خب بله اما خواست اين كرامت را كرامت كرده شبي كه سر جنازهي
پسر نشست و جواهر نوشت تا توانست چهل جلد كتاب به بالا، كتاب فقهي تحويل جامعه
بدهد. حضرت امامرضواناللهتعاليعليه روزي كه پسر مرد فردايش درس آمدند خيلي عجيب
است. مرگ مصطفي يكي از الطاف خفيهي خدا. درس آمدند انسان بايد از اين عمر استفاده
كند. حالا شب عروسي خودش باشد يا پسرش. شب عزاي خودش باشد يا پسرش. بايد استفاده
كرد از اين عمر. اين عمر را نميشود به هدر داد. تبذير است. اين عمر را نميشود بيجا
مصرف كرد. اسراف است. معمولاً اينجوري است. الان در جلسه جوانها ديگه چه رسد آنهايي
كه ارادهي شان هم ضعيف است. جوانها كه اراده قوي است اگر يك غم و غصهاي برايشان
جلو بيايد ديگه معمولاًاز درس ميمانند. از فكر ميمانند در حاليكه ما نبايد
مشكل بتواند ما را زمين بزند. ما بايد مشكل را زمين بزنيم. انسان در مشكلها اينجور
است. اگر يك مسلمان باشد وقتي كه مشكل برايش جلو آمد اول با حوصله با دقت، با صبر
اين مشكل را اين گره را باز ميكند يك دفعه نميشود گره كوري است از كنار اين مشكل
ميگذرد. اگر نشود از كنار بگذرد هي ميلولد كار خودش را در اين مشكل انجام ميدهد
تا يك مضري پيدا كند. حالا اگر هيچكدام اينها نشد، چه كار بايد كرد؟ مشكل را
بايد به دوش گرفت جلو رفت. يعني در حاليكه مشكل سنگيني روي سر ما، روي دوش ما ميكند
بايد كار كرد. يك فلجي آمد خدمت پيامبر اكرم يا رسولالله فلجم به من كمك كنيد.
فرمودند حيف است اينجوري بگويي برو بار را روي سر بگير و نگو به من كمك كن به
واسطه سر كار كن هم خدمت به اجتماع ميكني. هم احتياج به اينكه من كمك به تو بكنم
نداري. چقدر حرف خوبي است. مرحوم كليني رضواناللهتعاليعليه يك روايت نقل ميكند
از پيامبراكرم روايت خيلي شيرين است. ميفرمايد كه يك فقيري بود اما عفيف خجالت ميكشيد
رو به بزند به پيامبر زن و بچهاش هي اصرار كردند كه فردا برو پيش پيامبراكرم از
پيامبراكرم چيز بخواه اين مجبور شد آمد خدمت پيامبراكرم نشست خدمت پيامبراكرم
پيامبر ك روايت خواندند. فرمودند «من سألنا اعطيناه و من لم يسألنا اغناه الله» هر
كه از ما چيز بخواهد به او ميدهيم اما اگر توكل بر خدا اگر از خدا بخواهد اگر از
فعاليت خود بخواهد خدا او را بينياز ميكند. اين از پيامبر چيز نخواست آمد خانه.
دو دفعه زن و بچه اصرار كه پيامبر كارشان روايت خواندن است. فردا آمد. پيامبراكرم
همين روايت را تكرار كردند «من سألنا اعطيناه و من لم يسألنا اغناه الله» و
بالاخره تا روز سوم ـ روز سوم باز آمد كه چيز بخواهد ـ پيامبراكرم همين روايت را
گفتند اين ديگه نرفت خانه ـ رفت يك شيشهاي قرض كرد. يك طنابي قرض كرد. رفت بيايان
يك پشته خار را به دوش گرفت آمد و رفت ـ يك غذايي براي زن وبچهاش تهيه كرد ـ ديد
عجب شيرين است. آنكه از رنج خود براي خود و زن وبچه استفاده كند چه شيرين است.
فردا پس فردا اين ماه آن ماه كمكم توانست ديگر تيشه بخرد. طناب بخرد. شتر بخرد. و
بالاخره كمكم طول كشيد يك متمولي از متمولين مدينه شد. حالا اينجا مرادم است.
پيامبراكرم ميگذشتند اين با يك فيس و افادهاش سوار شترش به پيامبر رسيد سلام كرد
پيامبر جوابش را دادند. همان روايت روز اول را خواندند «من سألنا اعطيناه و من لم
يسألنا اغناه الله» بعد پيامبراكرم فرمودند اگر همان روز يك ساع جو به تو داده بودم
حالا همان بودي اما اراده اما خواست، اما خواست، اما قدرت بالاخره تو را الان
متمول كرده، خيلي عاليه انسان مثلاً الان قضيهي اشتغال خب مصيبتي شده است انصافاً
اين قضيه بيكاري براي جوانها مصيبتي شده است. اما اين جوان حالا بيكار ولي به
اندازهي وسعش نخواهد هميشه اداري باشد كار ديگر اما صادق سلاماللهعليه فرمودند
برو در مغازهات را باز كن هيچي نداري طور ينيست آب و جارو كن در آنجا بنشين خدا
درست ميكند. اتفاقاً درست هم ميشود وي آنكه الان مرادم است. ما كار دنيا نميتوانيم
بكنيم. چرا كار آخرت كنيم؟ 1. كار آخرت بايد بكنيم چرا سير و سلوك نكنيم؟ چرا
خودسازي نكنيم؟ معمولاً انسان كه بيكار است بهتر ميتواند خودسازي بكند. بهتر ميتواند
براي آخرت كار كند. اما معمولاً غموغصه ديگر اين را زمينگير ميكند و چيزي كه
اصرار شده به ما اينكه بايد غموغصه نداشته باشيم غم و غصه مال مسلمان نيست. «الا
ان اولياء الله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون» آنهايي كه دوست خدا هستند حتماً غم
و غصه ندارند. نگراني و اضطراب خاطر از آينده است براي آن كسي است كه مسلمان واقعي
نيست. اگر غم و غصه است براي آن كسي است كه مسلمان واقعي نيست نبايد غم و غصهها
ما را زمينگير كند. معمولاً الان غم و غصهها ما را زمينگير كرده يعني مشكل ما
را زمينزده است. اسلام ميگويد نه. اخلاق اسلام ميگويند نه بايد فعال باشي حالا
آنكه الان با شما مخصوصاًجوانها بگويم زن، مرد من خواهش دارم از مشا اين عمر را
به هدر ندهيد اين عمر را بيجا مصرف نكنيد. اين عمر را به جا مصرف بكنيد. لااقل كم
به هدر بدهيد لااقل كم بيجا مصرف بكنيد و اما اينكه آن وقتي كه بيكار است خواب
باشد، آن وقت كه بيكار است اين فيلمهاي بِفايده باشد آن وقت كه بيكار است اين
فيلمهاي شهوتانگيز باشد خب اين اسراف است تبذير است گناهش بزرگ است دنياي انسان
را از بينميبرد آخرت انسان را از بين ميبرد. آن وقت كه بيكاري يعني كار دنيا
نداري، بريا آخرت مار كن. «وابتغ في ما آتاك الله دارالاخره و لاتنس نصيبك من
الدنيا» بايد براي آخرت كوشا باشيد براي خودسازي كوشا باشد در سير وسلوك كوشا باشد
و اما بيكار هم براي دنيايمان هم بار يآخرتمان خيلي بد است. در آخر كار يك روايتي
از امام دوم بخوانم يك مقدار مصيبت براي امام سوم بخوانم. جناده دم مرگ از آقا
امام دوم چيز خواست. گفت آقا يك روايتي برايم بخوان. يك نصيحتي به من بگو امام
عليهاسلام دو سه تا نصيحت به او دارد. از جمله نصيحتها همين است. فرمود «من اراد
عزاًً بلا عشيره ولاهيبه بلا سلطنه فليخرج من ظل معصيه الله الي عز طاعته» فرمودند
اگر عزت ميخواهي اگر شوكت و آقايي ميخواهي گناه در زندگي است نباشد بعد هم
فرمودند كه «كن لدنيا كأنك تعيش ابدا و كن لاخرتك كأنك تموت غدا» فعال باش براي
دنيايت مثل كسي كه هميشه تو دنياست. چقدر فعال است. فعال با اراده، براي آخرتت هم
فعال باش مثل كسي كه امشب، شب اول قبر اوست. ميداند مردا ميميرد. چقدر فعال است.
توبه، گريه، زاري فكر براي آخرت امام دوم فرمودند بايد اينجور باشي هم دنيا دار
باشي و فعال هم آخرت دار ئباشي و فعال واي به كسي كه تنبل باشد هم براي دنيا، هم
براي آخرتش خدا را قسمش ميدهم به آن كساني كه خيلي فعاليت براي دين داشتند از
جمله افرادي كه فعاليت براي ترويج دين به مالشان دارد و سرمشق زندگي مانند زينب
مظلومه سلاماللهعليه شما ببينيد زينب مظلومه نماز شبشان در اين دريا مشكل خوب
توانست قافله سالاري بكند. راستي قافله سالاري زينب خيلي بالا است. خوب توانستند
بچهداري كند. حتي برسد به آنجا كه امام سجاد را خوب توانست اداره بكند آنجا كه
بايد ادارهي جسمي بكند ميكرد. آنجا كه بايد نجات بدهد ميداد آنجا كه بايد
نصيحت بكند نصيحت ميكرد. پايان