«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ بَهآئِكَ بابْهاهُ وَكُلُّ بَهآئِكَ بهىٌّ اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِبَهآئِكَ كُلِّهِ»
شرح عرفانى
عارف در وقت خلوت با خدا و توجه به حضرت او، گاهى به صفات جماليه و جلاليه خدا نظر دارد؛ يعنى در عالم اسماء و صفات است. در اين حال ناگزير تكثّرات تعيّنات و تميّزات را مىبيند و بعضى از آن صفات را اَبْهىَ از بعض ديگر و ذات مقدس خدا را اَبْهىَ از همه صفات مىبيند.
در اين نظر مىگويد:
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ بَهائِكَ بابْهاهُ.»
يعنى:
خدايا! به در خانهات آمدهام از زيباترين زيبايىهايت به زيباترين زيبايىهايت تو را قسم مىدهم. خدايا! به درخانهات آمدهام و تو را به ذات مقدست كه زيباتر از همه زيبايىهاى توست، قسم مىدهم.
وحدت و عينيت
اما گاهى عارف از عالم اسماء و صفات پا فراتر مىگذارد و ديگر با حق خلوت مىكند. ديگر به آن ذاتى كه مستجمع جميع صفات و كمالات است به نحو وحدت وبه نحو عينيت نظر دارد.
ديگر آن جا نه تفضيل مىبيند نه تفاضل. افضل و غير افضل نمىبيند. چيزى نمىبيند جز بهاء حق و لذا مىگويد:
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِبَهائِكَ كُلِّه و كُلُّ بهائكَ بهّى.»
يعنى:
خدايا! تو را به همه زيبايىهايت قسم مىدهم كه همه زيبايىهايت زيباست.
خدايا! باز هم به ذات مقدست كه مستجمع جميع زيبايىها و كمالات است تو را قسم مىدهم.
درس ولايى
گاهى هم عارف، نظر به صفات افعال يعنى به فيض مقدّس دارد. و اين بار هم گاهى نظر به تكثّرها و تعيّنهاى فيض مقدّس و صفات افعال دارد؛ يعنى نظر به رحمت واسعه پروردگار در اين عالم دارد، لذا از اين نظر مىگويد:«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ بِهائكَ بابْهاهُ.»
يعنى:
خدايا! به در خانهات آمده و به زيبايىات توجه دارم و تو را به زيباترين زيبايىهاى اين عالمِ وجود قسم مىدهم.
خدايا! به حقيقت محمّديّه- كه زيباتر از همه موجودات است- تو را قسم مىدهم.
اما يك باره توجه پيدا مىكند كه فيض مقدس بسيط است و يا پى مىبرد كه:
«الَّذى احْسَنَ كُلَّ شَىءٍ خَلَقَه»[1] ؛ هر چه خدا خلق كرده زيباست.
همچنين «وَ ما امْرُنا الاّ واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ»[2] ؛ و فرمانِ ما [فيض مقدس ما] جز يك بار نيست [بسيط است] آن هم چون چشم به هم زدنى.
ديگر در اين نظر مىگويد:
«كُلُّ بهائِكَ بَهى.»
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِبَهائِكَ كُلِّه.»
خدايا! تو را به فيض مقدّست كه همه آن نيكوست و داراى ظرافت و حُسن است قسم مىدهم.
نكته ديگرى كه بايد توجه داشته باشيم اين است كه در روايات آمده است:
«اهلبيت«سلاماللهعليهم»، اسماءِ حُسناى الهى هستند.»
قرآن مىفرمايد:
«وَللَّه الاسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها»؛[3] براى خدا اسماء نيكويى است، به آن اسماء خدا را بخوانيد.
امام صادق«سلاماللهعليه»مىفرمايد:
«نَحْنُ وَ اللَّهِ اْلَاسْماءُ الْحُسْنى» [4]
به خدا قسم كه اسماء حسناى الهى ماييم.»
گاهى هم عارف در وقت دعا نظر به صفات افعال دارد، اما با اين نظر كه ائمه طاهرين«سلاماللهعليهم» اسماءُ الْحُسنى هستند، لذا مىگويد:
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ بَهائِكَ بِابْهاهُ.»
يعنى:
خدايا! به در خانهات آمدهام و توجهم به زيباترين زيبايى توست، و تو را به زيباترين كس در خاندان عصمت و طهارت قسم مىدهم.
خدايا! تو را به حقيقت محمّدى قسم مىدهم.
اما يك وقت توجه به اين پيدا مىكند كه:
«كُلّهُمْ نورٌ واحِدٌ اوَّلُنا مُحَمّدٌ، آخِرُنا مُحَمَّدٌ، اوْسَطُنا مُحَمَّد.»[5]
در اين نظر مىگويد:
«كُلُّ بَهائِكَ بَهى.»
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِبَهائِكَ كُلِّه.»
خدايا! همه نور چهارده معصوم ظرافت دارد، من به در خانهات آمدهام و تو را به چهارده معصوم«سلاماللهعليهم» قسم مىدهم.
حالتهاى گوناگون عارفان
عارفان مقامها و حالتهاى متفاوتى دارند، اين حالتها و مقامها در هنگام دعاى آنان نيز مؤثرند، استاد بزرگوار ما رهبر عظيم الشأن انقلاب، امام خمينى«ره»در يكى از درسهاى تفسير خود مىفرمايند:
«بسم اللَّه الرحمن الرحيم در همه سورهها تفاوت دارد. بسم اللَّه سوره حمد غير از بسم الله سوره بقره است؛ ... بسم اللَّه اشخاص هم تفاوت دارد. بسم اللَّه يك عارف به نسبت حالاتش، آن هم تفاوت دارد. »[6]
دعا و راز و نياز با خدا اين طور است. حالات، اثر كاملى در دعا دارند.
عارف گاهى متوجه به عالم صفات و اسما است؛ از اين رو طورى دعا مىكند.
گاهى توجه به ذات مقدس حق دارد، طور ديگرى دعا مىكند. زمانى هم توجه به عالم خلق و فيض مقدس دارد، دعايش صورتى ديگرى دارد و وقتى توجه به واسطه فيض اين عالم دارد، نيز به گونه ديگرى دعا مىكند، لذا جمله:
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ بَهآئِكَ بِابْهاهُ وَ كُلُّ بهآئِكَ بَهى»
از نظر معنا نسبت به حالات و اشخاص تفاوت مىكند. بايد ببينيم گوينده كيست و در وقت گفتن چه حالتى دارد. ممكن است گوينده به عالم اسما و صفات نظر داشته باشد و در آن حالت بگويد:
«خدايا! به در خانهات آمدهام توجهم به زيبايى توست و به زيباترين زيبايىهايت.»
يعنى: به ذات مقدست تو را قسم مىدهم.
بعد از عالم اسما و صفات به ذات ربوبى توجه كند و همه اسما و صفات را عين ذات ببيند. در آن حالت مىگويد:
«و كُلُّ بهآئِك بَهىٌّ اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ بَهآئِكَ كُلِّه»
يعنى خدايا! تو را به همه زيبايىهايت كه يك چيز بيشتر نيست و آن ذات مقدس توست، قسم مىدهم.»
زمانى هم داعى از عالم صفات و اسما به عالم خلق مىآيد و نظر به فيض مقدس حق و به «كُنِ» رحمانى دارد. آن جا هم گاهى فقط اهلبيت «سلاماللهعليهم»، واسطه فيض و اسماى حُسْناى الهى را كه در عالم خلق جريان دارد، مىبيند و مىگويد:
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ بَهائِكَ بابْهاهُ.»
خدايا! به در خانهات آمدهام توجهم به زيبايى عالم خلق توست خدايا! به حق پيغمبر اكرم«صلى الله عليه و آله و سلّم» تو را قسم مىدهم.در همان حال گاهى به اين كه همه اينها نور واحدند و از هر نظر، حتى از نظر علم، يكىاند، توجه مىكند.
«اوَّلُنا مُحَمّدٌ، اوْسَطُنا مُحَمَّدٌ، آخِرُنا مُحَمَّدٌ انَّهُمْ نورٌ واحِدٌ.»
در اين جا ست كه مىگويد:
«و كُلُّ بهائِك بَهى.»
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِبَهائِكَ كُلِّه.»
خدايا! به درخانهات آمدهام نظر به چهارده معصوم«سلاماللهعليهم» دارم. خدايا! به حق چهارده معصوم«سلاماللهعليهم»تو را قسم مىدهم.
گاهى هم به همه «كُنِ» رحمانى و همه فيض مقدس- و اين كه همه فيض مقدس مظهر صفات و اسماء خداست- نظر دارد، در اين حالت مىگويد:
«خدايا! به درخانهات آمدهام. به فيض مقدست قسم، و به آن وجودى كه اوسع و ابهى از همه وجودهاست، تو را قسم مىدهم.»
يعنى: به حقيقت محمد«صلى الله عليه و آله وسلّم» تو را قسم مىدهم.
گاهى هم به عالم خلق با بساط وى توجه پيدا مىكند و مىگويد:
«خدايا! به در خانهات آمدهام. و به فيض مقدست، به «كُنِ» رحمانىات تو را قسم مىدهم.»
يعنى:خدايا! به رحمت واسعهات، در اين عالم هستى كه بسيط است تو را قسم مىدهم.
همه جملات دعا همين معنا را دارند. لذا تمام اين احتمالها، در جمله بعدى تا آخر دعا تكرار خواهد شد. بدين جهت نظير چنين دعايى را نداريم.
تفنن در عبارت
دعاى سحر، از نظر تفنن در عبارت عالى است. اگر عرفا به اين دعا، «دعاى مباهله» مىگويند و يا اين كه بزرگان، عرفا و اهل اللَّه، مثل استاد بزرگوار ما رهبر عظيم الشأن انقلاب عنايت خاصى روى اين دعا دارند، براى اين است كه شما نمىتوانيد در كتابهاى ادعيه، نظير آن را از نظر فصاحت، بلاغت و تفنن در عبارت پيدا كنيد.
در دعا، تكرار لازم است؛ تكرارى كه دلنشين باشد. چرا قرآن تكرار زياد دارد؟
زيرا كارخانه آدم سازى و كتاب اخلاق است و در كتاب اخلاق بايد تكرار باشد.
چرا در دعاها تكرار زياد است؟ زيرا دعا رابطه عبد با خدا است. عبد در مقابل خدا بايد مرتب بگويد: «يا اللَّهُ! يا اللَّهُ! يا اللَّهُ! يا ربِّ! يا ربِّ! يا ربِّ!»
خود اين تكرار، لذتها، حلاوتها و طراوتها دارد. اگر اين تكرار، تفنّن در عبارت هم داشته باشد، خيلى بهتر است. لذت روى لذت و طراوت روى طراوت، نورٌ عَلى نور است.
دعاى سحر يك جمله بيشتر نيست و آن، اين كه:
«خدا! خدا! به در خانهات آمدهام، به ذات مقدست تو را قسم مىدهم؛ خدا! خدا! به درخانه تو آمدهام و به حقيقت محمّدى و چهارده معصوم«سلاماللهعليهم»:تو را قسم مىدهم؛ خدا! خدا! به درخانهات آمدهام و به فيض مقدست، به سعه رحمتت، به جهان آفرينشت تو را قسم مىدهم.»
پس جمله:
«اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ مِنْ بَهائِكَ بِابْهاهُ و كُلُّ بَهائِكَ بَهى، اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِبَهائِكَ كُلِّه.»
توجه به عالم اسما، صفات، توجه به ذات مقدس و عالم خلق است و يا توجه به واسطه فيض، يعنى اهلبيت«سلاماللهعليهم»مىباشد.
تفاوت حالتهاى انسان
حالتهاى انسان تفاوت دارد. بايد ديد چه حالتى دارد و توسّلش به چيست؟
نكتهاى كه به شما مىگويم، اين است كه:
اگر انسان بتواند حالِ جمع الجمعى پيدا بكند، و در وقتى كه توجه به ذات مقدس الهى دارد، هم به عالم اسما و صفات، هم به عالم خلق و هم به واسطه فيض توجه داشته باشد، خيلى عالى است. از اين رو قطعاً امام باقر «سلاماللهعليه»با آن حالت جمع الجمعىاش- كه بايد بگوييم مظهر «اللَّه» است- در وقت اداى اين جملهها حالت جمع الجمعى داشته است.
مىتوان به طور طولى يا عرضى هر سه معنا را از جمله استفاده كرد؛ يعنى كسى كه دعا مىخواند در وقت دعا به نحو طولى يا عرضى «استعمال شى در اكثر از معنا» بكند، هر سه احتمال و هر سه معنا را اراده بكند.
داعى اگر حالِ جمعالجمعى داشته باشد در آنِ واحد مىتواند به هر سه معنا توجه داشته باشد.
تذكر اخلاقى
اگر رابطه انسان با خدايش محكم شود اينها برايش آسان است. اگر انسان منغمر در عالم وحدت شد، ديگر اين چيزها برايش آسان مىشود. عيبمان در اين است كه منغمر در عالم كثرتيم، از همين رو تا توجه به چيزى بكنيم از چيز ديگر غافل مىشويم. اما آن كه منغمر در عالم وحدت است در آن واحد مىتواند توجهها داشته باشد، و ديگر آن جا كثرت و تعيّنى نيست.
رابطه با خدا هر چه محكمتر باشد اين حالات براى انسان، بهتر پيدا مىشود، و اولين توجهى كه پيدا مىكند اين است كه به آن وجود حقه حقيقيه بسيط توجه پيدا مىكند. متوجه آن وجود جمعالجمعى مىشود و تشبهى هم به آن مىيابد.
در روايات مىخوانيم:
«الَصَّوْمُ لى وَ انَا اجْزى بِه»[7]
روزه مال من است، پاداشش هم خود منم.»
جمله «پاداشش خود منم» يعنى چه؟ يعنى: اى روزه گير! روزه از عبادتهايى است كه تشبّه تو را به من خيلى مىكند و جنبه حيوانى را كنترل و بُعدِ معنوى را قوى مىكند. انسان اگر بتواند بُعدِ روحى را تقويت، و بُعدِ حيوانى را كنترل كند، و از آن مركب و بُراق بسازد، مىتواند به جايى سفر كند كه به جز خدا نبيد و نداند.
برگرفته از کتاب شرح دعاي سحر
از تأليفات معظّمله
پينوشتها
=====================
1. سجده، آيه 7.
2. قمر، آيه 50.
3.اعراف، آيه 180.
4.بحارالانوار، ج 91، ص 6،( باب 28- الاستشفاع بمحمد وآل محمد ...)، ح 7؛ تفسير عياشى، ج 2، ص 42.
5.بحارالانوار، ج 26، ص 5،( باب 14- نادر في معرفتهم صلوات اللَّه ...)، ذيل ح 1.
6. امام خمينى رحمه الله، تفسير سوره حمد، قسمت دوم.
7. بحارالأنوار، ج 70، ص 11، (باب 122- حب الدنيا و ذمها و ...)، ذيل ح 3.